خلاصه كتاب «شنود اشباح» در word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد خلاصه كتاب «شنود اشباح» در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي خلاصه كتاب «شنود اشباح» در word،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
خلاصه كتاب «شنود اشباح»
در بهمن ماه ، کتابی جنجالی با نام «شنود اشباح» منتشر شد. این کتاب که به بررسی نقش اعضای سازمان مجاهدین انقلاب در دهه و می پرداخت، واکنشهای بسیاری را برانگیخت. یکی از این واکنشها، نقد «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران» بود بر این كتاب.
در زیر، گزیدهای از كتاب «شنود اشباح؛ مروری بر كارنامهی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، رضا گلپور چمركوهی، تهران: نشر كلیدر، چاپ اول، پائیز 1381، 994ص.» ارائه میگردد، و در انتها، نقد «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر» بر این كتاب را میخوانید:
فصل نخست: هاشمی هشتم
از كتاب «كا.گ.ب در ایران» - نوشته «ولادیمیر كوزیچكین»:.. در آن موقع، درباره عاملمان كه با نام رمزی «مَرد» نامیده میشد، چیزی نمیدانستم... اخذ تماس با «مرد»، به وسیله یك سیستم خط اطلاع از نزدیك، برقرار بود كه هم برای دریافت اطلاعات و هم برای مخابره اخطار مورد استفاده بود... «مرد» یكی از امرای ارتش ایران به نام سرلشكر «مقربی» بود. سی سال عامل «كا.گ.ب» بود. از زمانی كه افسری جوان بود، در سال 1945 به خدمت این سازمان درآمد. او بهترین عامل رزیدنسی [ایستگاه جاسوسی كا.گ.ب در سفارت شوروی] به حساب میآمد و اطلاعات محرمانهای را كه واقعاً برای اتحاد شوروی، حائز اهمیت بود، در اختیار ما میگذاشت. (ص11)
از كتاب «شاهد» - خاطرات «منصور رفیعزاده»:... تا آنجا كه من میدانم، روسها حتی تا امروز هم نفهمیدهاند كه چه چیزی باعث شد تا سیستم جاسوسی آنها برملا شود. به دلایل امنیتی، تمامی داستان، حتی در این كتاب نیز قابل ذكر نمیباشد. در سال 1975 تیمسار «اویسی» به من اظهار كرد كه به یك افسر سطح بالای ارتش، به دلیل جاسوسی برای شوروی، مشكوك است... «اویسی» ... جدی جواب داد: «نه. «منصور»، گوش كن. وقتی كه ما، درگیر یك جنگ مرزی با عراق بودیم، هر وقت تصمیم به حمله در مرز میگرفتیم؛ عراق در آنجا منتظر ما بود. یك نفر به طور قطع، اطلاعات قسمت مرا به روسها خبر میداد و آنها نیز اطلاعات را در اختیار عراقیها قرار میدادند. هیچ شكی در این مورد ندارم... (ص12)
وقتی كه كاركنان ساواك، بعد از رفتن «شاه» از ایران به محاكمه كشیده شده بودند، گاردهای انقلابی كه آمیزهای از كمونیستها و مردم مذهبی بودند، مرتباً از آنها میپرسیدند كه پرونده تیمسار «مقربی» كجاست؟ چنان پروندهای در ساواك پیدا نشد. (روسها هنوز میخواستند بدانند كه چرا جاسوس آنها گرفتار شد ؟!)... (ص17)
از كتاب «ساواك»- نوشته «كریستین دلانوا»:... منابع آمریكایی، به ویژه «سولیوان» سفیر آن كشور در تهران، معتقدند كه نقش ساواك در این ماجرا، چندان غرورآمیز نبود. زیرا اگر ساواك توانست هویت سرلشگر «احمد مقربی» را به عنوان جاسوس اتحاد جماهیر شوروی شناسایی كند، برای آن بود كه سیا قبلاً حضور یك جاسوس شوروی را در ایران، با ضبط پیامهای رادیویی میان تهران و شوروی به ساواك اطلاع داده بود. كاری كه برای ساواك مانده بود، یافتن جاسوس بود... (ص18)
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید