بررسی طبیعت در پست امپرسیونیسم دارای 93 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد بررسی طبیعت در پست امپرسیونیسم کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول :
1-1 باونسان وان گوگ آشنا شوید 5
1-2 سیب زمینی خورها 8
1-3 رنگ خاكی و سفیدهای رنگی (در كارون گوگ) 9
1-4 لذتهای ساده 11
1-5 نقاشی با نقطه و تك خط 12
1-6 نقاشی با شیوه مدرن 13
1-7 تك چهره باباتانگی 15
1-8 سرگرمی ون گوگ 16
فصل دوم :
2-1 گل های آفتاب گردان 18
2-2 گل های طبیعی 19
2-3 نقاشی نور بر نور 20
2-4 پویایی و تحرك 20
2-5 تراس كافه (فضای فانوس) 23
فصل سوم :
3-1 شب رنگی 26
3-2 فصل درو لاكرو 27
3-3 كاری آبی رنگ 28
3-4 اتاق خواب 30
3-5 رنگ پرقدرت ون گوگ 31
3-6 صندلیهای خالی 32
3-7 زن آدلی 35
3-8 اغراق در اشكال 36
3-9 شعله های سبز 37
3-10 پیچ و تاب در همه جا 39
فصل چهارم :
4-1 شب پرستاره 42
4-2 آثار مهم ون گوگ 44
4-3 نخستین قدم ها به دنبال میله 49
4-4 افزودن رنگ 50
4-5 نخستین قدمها 51
4-6 كلاغ ها پرفرار گندم زارها 53
4-7 آخرین منزل 55
4-8 موزه مجسمه ون گوگ 56
4-9 كارهای تقلبی از تابلوهای طبیعت ون گوگ 56
فصل پنجم :
نتیجه گیری 60
منابع و مآخذ 66
گزارش كار عملی 67
تصاویر كار عملی
مقدمه
تنها چند عبارت از كتاب تازهای كه از وان گوگ انتشار یافته است نقل میكنم. و آن مجموعه نامههائی است كه او به دوستش وان را پارد، نقاش دیگر هلندی نوشته است.
در یكی از نامهها مینویسد : «من و شما یك خصیصه مشترك داریم و آن این است كه انگیزههای خود را در قلب مردم میجوئیم. و یك چیز مشترك دیگر نیز در میان ما هست و آن تمرین كردن از روی نمونههای زنده است، از روی واقعیت.»
او كه میخواست ترجمان زندگی مردم ساده باشد، در خطاب به آنها میگوید: «وظیفه هنر نقاشی آن است كه روشنائی وجود شما را در جهان برپا كند.» و باز مینویسد : «انسانها را به كجا میخواهم رهبری كنم؟ به سوی فضای آزاد و مرامی كه میخواهم به آنها تبلیغ نمایم چیست؟ این است: ای انسانها بیائید تا در راه مقصود خود، وجود خود را وقف كنیم، كار بكنیم با تمام قلبمان، و دوست بداریم آنچه را كه دوست میداریم.»
ساده ترین زندگیها را زندگی روستائیان میدانست، و بدین جهت بیش از همه به آنان دلبسته بود. مینویسد: «چه خوب است كه زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است كه زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگهای زرد. و چه خوب است كه زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگهای زرد. و چه خوب است تابستان، در گندمزارهای رسیده؛ و بهار چه خوب است، لای علفها. آدم در میان دروگرها و زنهای دهقان باشد؛ در تابستان زیر آسمان، در زمستان زیر دودكش سیاه، و بداند كه همیشه اینطور بوده و همیشه همینطور خواهد بود»...
«عقیده من این است كه یك زن روستائی زیباتر از یك «خانم» است، زن روستائی با آن دامن و ارخالق آبی رنگش، پوشیده از گرد و خاك وصله دار، كه فرسودگی و باد و آفتاب، در آن هزار ریزه كاری ایجاد كردهاند؛ ولی همین زن، آن لباس زرق و برق دار «خانم» را بر او بپوشانید، اصلیت خود را از دست میدهد.»
«اگر یك تابلو كه دهقانی را نقاش كرده، بوی روغن سوخته، بوی دود، بوی بخار سیب زمینی آب پز از آن متصاعد شود، این خوب است. این نا سالم نیست كه طویله بوی كود میدهد. این خوب است. خاصیت طویله همین است. اگر مزرعه بوی خوشه رسیده، یا بوی سیب زمینی، یا بوی فضله یا پهن میدهد، این در واقع طبیعی و سالم است. خصوصاً برای شهرنشینها دیدن این تابلوها لازم است. ضرورتی ندارد كه تصویر یك روستائی را آدم عطر آگین بكشد.» و به دنبال آن میآورد: «درست است كه من غالبا در بدبختی به سر میبرم؛ با این حال، نوعی هنجار و تعادل آرام و خالص در وجود من است. من موضوع نقشها و طرحهای خود را در فقیرترین كلبهها پیدا میكنم، و در كثیف ترین كومهها، و با جاذبهای مقاومت ناپذیر به جانب آن مكانها رانده میشوم...»
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید