عنوان : پروژه آماري زندگي پس از مرگ
قیمت : 59,700 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  آماري زندگي پس از مرگ دارای 71 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد آماري زندگي پس از مرگ  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه آماري زندگي پس از مرگ

مقدمه  
چرا از مرگ بترسیم؟  
زندگی پس از مرگ  
مرگ چون خواب شیرین است  
دنیای دوزخ  
دنیای بهشت  
ارتباط با ارواح  
رابطه طالع‌بینی و زمان مرگ  
بهترین نوع مرگ  
خودکشی و مرگ  
تجزیه و تحلیل داده‌ها  
نتیجه‌گیری  
پرسش‌نامه  
منابع 

مقدمه

مرگ مانند غروب خورشید است. وقتی که خورشید در اینجا غروب می‌کند، در جایی دیگر طلوع می‌کند . در واقع خورشید هیچ‌گاه غروب نمی‌کند

به همین ترتیب مرگ هم فقط یک توهم ظاهری است. آنچه در این دنیا به عنوان مرگ تلقی می‌شود، در دنیایی دیگر تولد است، زیرا زتدگی نهایتی ندارد

آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید: «این دنیا و این زمین که بر آن راه می‌روم چیست؟» پاسخ‌های مختلفی به این سوال داده شده است. یکی از این پاسخ‌ها که به نظر من بسیار مهم است، می‌گوید: «دنیا یک مسافرخانه ا کاروانسرا است.» همه ما مسافریم و برای مدت کوتاهی در اینجا هستیم. حتی طولانی‌ترین عمرها هم در نهایت کوتاه است. ممکن است صد سال عمر کنید، اما روزی می‌رسد که باید با همسر و فرزندان، دوستان و خویشان، اقوام، دارایی‌ها، املاک و مؤسساتی که تأسیس کرده و با خون دل توسعه داده‌اید وداع نموده و صحنه زندگی را ترک کنید. بله، آدمی در این دنیا یک مسافر است!

چرا از مرگ بترسیم

دلم می‌خواهد امشب پیش از پرداختن به کیفیت زندگی پس از مرگ، ماهیت مرگ را درک کنید، زیرا ما هنوز ماهیت مرگ را به درستی نشناخته‌ایم و هنوز از آن می‌ترسیم. دلم می خواهد همه شما را که به خواست خدا در اینجا جمع شده‌اید، وحشت از مرگ را امشب پیش از رسیدن به خانه ترک کنید. بنابراین بیایید مرگ را بشناسیم

بیکن گفته است: «مردم از مرگ می‌ترسند، درست همان‌گونه که بچه‌ها از تاریکی!» ما در واقع از ناشناخته‌ها ‌می‌ترسیم، زیرا نمی إانیم که در لحظه مرگ چه اتفاقی می‌افتد. ما نمی‌دانیم وقتی که مرگ با دستان سرد خود به سراغمان می‌آید، چه حالی پیدا خواهیم کرد. برای همین همیشه فرشته مرگ را به شکل موجودی منحوس و شیطانی تجسم کرده‌اند. هرکس می‌خواهد بداند پس از مرگ چه چیزی انتظار ما را می‌کشد، اما هیچ کس حاضر نیست بمیرد. همه می‌خواهیم که از مرگ اجتناب کنیم. کسانی که شاد هستند دوست ندارند بمیرند، حتی افراد غمزده و نیز کسانی که زندگی فلاکت‌باری دارند، مایل نیستند بمیرند

چند سال پیش زنی نزد من آمد که به بیماری علاج‌ناپذیر و سختی مبتلا بود. برادر و اقوامش وی را رانده و از خانه بیرون کرده بودند. هیچ کس را نداشت که از او مراقبت کند. در حالی که اشک در چشم داشت، حکایت زندگی غم‌انگیزش را برایم نقل کرد و گفت:«بهتر نبود می‌مردم، من هیچ آرزویی ندارم که به خاطر آن زندگی کنم.»

به او گفتم: «مادر، آیا واقعاً دلت می‌خواهد بمیری؟»

گفت: «بله، اگر مرگ به سراغم بیاید، با آ‎غوش باز به استقبال آن می‌روم.»

برای آنکه امتحانش کنم پودر بی‌خطری را به او دادم گفتم: مادر، این پودر را بخور و اگر خدا بخواهد در عرض چند ساعت خواهی مرد و از تمامی رنج‌ها و دردها رها خواهی شد.»

فکر می کنید چه جواب داد؟ شاید تصور مرگ ناگهانی او را وحشتزده کرد، زیرا به پودر دست نزد و فقط گفت: «کارهای مهم فراوانی هست که الان باید به آنها رسیدگی کنم. اجازه بدهید بروم و بعداً برگردمتا این پودر را بگیرم.»

او تا امروز بازنگشته است

هرکس می‌خواهد از مرگ بگریزد و همه از آن می ترسند، اما مرگ چیست؟ می گویند، مردی بود که از مرگ وحشت داشت. وقتی که زمان مرگش نزدیک شد به خانه قدیمی خود رفت که سال‌ها در آنجا زندگی کرده و فرزندانش را بزرگ کرده بود. اما آن خانه فاقد اسباب و وسایل کافی بود. خدمتکارش به او گفت: «سرورم، خانه جدید بسیار بهتر از اینجاست. بیایید از اینجا برویم.»

سخنان خدمتکار در قلب مرد رسوخ کرد: «خانه جدید بسیار بهتر از اینجاست.» مرد به خود گفت:«خداوند خانه‌ای برای ما آماده کرده است که بسیار بهتر از اینجاست. مرگ فقط رفتن از یک حانه قدیمی به خانه‌ای جدید است.» وقتی که او این موضوع را تشخیص داد، ترسش از مرگ ناپدید شد

آری، مرگ رفتن از خانه‌ای به خانه‌ دیگر است. وقتی که قدیس بزرگ هند، شری راماکریشنا پاراماهانزا، در گذشت، همسرش شری سارادامانی که به عنوان مادر روحانی هزاران تن از پیروان راماکریشنا در سراسر جهان مورد احتارم است، با خود گفت:«شوهر عزیزم درگذشته است و من بیوه‌ شده‌ام، باید النگوهایم را درآورم.» او خواست النگوهایی را که از عاج ساخته شده بود و از دوران کودکی به دست داشت و اکنون پس از گذشت سال‌ها درآوردن آنها غیرممکن بود درآورد، پس چکشی آورد تا آنها را بشکند. نزدیک بود ضربه را وارد کند که صدای شری راماکریشنا را شنید. اما او که شب قبل مرده بود، حال چگونه ممکن بود این صدا، صدای او باشد. مادر به بالا نگاه کرد و دید که راماکریشنا در مقابلش ایستاده است. شری راما کریشنا پاراماهانزا گفت: «سارادا، سارادا، چه می‌کنی؟ من نمرده‌ام، فقط از اتاقی به اتاقی دیگر رفته‌ام.»

بادا که سخنان این قدیس بزرگوار در قلب کسانی که امروز به سخنان من گوش می دهند باقی بماند:«مرگ، رفتن از اتاقی به اتاق دیگر است.» چرا باید از مرگ بترسیم؟ ما نمی‌میریم، بلکه فقط قالب فیزیکی خود را ترک می‌کنیم و از اتاقی به اتاق دیگر می رویم که بسیار بهتر و روشن‌تر از این اتاق فعلی است

زندگی پس از مرگ

دکتر ریموند مودی با عده‌ای از این افراد که مرگ را تجربه نموده‌اند، مصاحبه کرده است. این عده در واقع به آن سو سفر کرده‌اند و بعد از مدتی دوباره به اینجا برگشته‌اند. با توجه به اظهارات آنها و کسانی که تجارب مشابهی داشته‌اند،‌ نگاهی مختصر به آنچه پس از مرگ روی می‌دهد، خواهیم داشت

دکتر مودی می‌گوید، برخی از این افراد حتی شنیده‌اند که پزشکانشان اعلام کردند که آنها مرده‌اند. سپس ناگهان متوجه می‌شوند که خارج از جسمشان قرار دارند، اما هنوز در همان خانه، سالن و اتاق آشنا هستند. آنها جسم خود را از فاصله‌ای دور می‌دیدند که پزشکان به آنها دارو تزریق می‌کردند تا آنها را زنده نگاه دارند، در حالی که آنان از جسم خود جدا شده بودند و مانند یک تماشاچی به آن می‌نگریستند. آنان هنوز احساس می‌کردند به جسمشان متعلق هستند، اما نمی‌دانستند که جسمشان دیگر متعلق به آنها نیست

بعد از مدتی به شرایط عجیب خود عادت می‌کنند و تشخیص می‌دهند که جسم فیزیکی خود را ترک کرده و در قالبی جدید متولد شده‌اند که با جسم فیزیکی کاملاً متفاوت است. آنها در قالب جدید خود لبریز از سرور، عشق و آرامش می‌شوند. به زودی متوجه می‌شوند که برخی از دوستان و اقوامشان که قبلاً درگذشته‌اند به استقبالشان آمده‌اند. این موضوع آنها را شگفت‌زده می‌کند، زیرا همچنان احساس می‌کنند زنده هستند. پس چطور ممکن است که مردگان را ببینند

آنگاه چیزی را می‌بینند که شرح آن دشوار است، در واقع نوری درخشنده را می‌بینند که بسیار خیره کننده است، گویی هزاران خورشید همزمان با هم در حال تابیدن هستند. از درون این نور، موجودی نورانی بیرون می‌آید. افراد مختلف این موجود نورانی را به اشکال مختلف می‌بینند و این بستگی دارد به این که در دوران زندگی در جسم فیزیکی پیرو کدام دین بوده‌اند و چه کسی را می‌پرستیدند. از آنجایی که بسیاری از افرادی که دکتر مودی با آنها مصاحبه کرده است مسیحی بوده‌اند، آنها آن موجود نورانی را به صورت عیسی مسیح (ع) دیده‌اند. یک مرد یهودی که هیچ‌گونه باور دینی نداشت، آن موجود را فقط به صورت یک «موجود نورانی» دیده بود

نکته قابل توجه این است، هنگامی که کسی می‌میرد، وقتی که جسم را ترک می‌کند با یک موجود نورانی مواجه می‌شود که ممکن است بنا به زمینه‌های دینی و اعتقادی فرد، شری کریشنا، شری راما، عیسی مسیح (ع)، موسی (ع)، حضرت محمد (ص)، میرا، ماهاویرا، گورونانک کبیر، حضرت زرتشت و … یا سایر قدیسان و مردان خدا باشد

وقتی که در جسم را ترک می‌کنیم، با این موجود نورانی مواجه می‌شویم. سپس کوچک‌ترین کارهایی که از زمان تولد تا هنگام مرگ انجام داده‌ایم، به صورت تصویری کلی نمایش داده می‌شود. گویی باید تماشاچی فیلم زندگی خود و شاهد تمامی جزییات آن باشیم. هرکار کوچکی که در خلوت یا در جمع، در روشنی یا تاریکی، در برابر چشم مردم یا پنهان از آنها انجام داده‌ایم، مانند فیلم در برابر ما نمایش داده می‌شود

آن لحظه را تجسم کنید. ممکن است که کارهای بسیاری در خفا انجام داده باشیم که هیچ کس از آنها مطلع نباشد، اما وقتی که این کارها را می‌بینیم، از حس پشیمانی و ندامت لبریز می‌شویم. وقتی که نمایش این فیلم به پایان می‌رسد، سربه زیر می‌اندازیم. آن موجود نورانی کنارمان ایستاده است و این صحنه‌ها را می‌بیند. چطور ممکن است به کریشنا، بودا، عیسی مسیح (ع) و حضرت محمد (ع) عشق بورزیم و کارهایی را که تصور می‌کردیم کسی آنها را نمی‌بیند، انجام داده باشیم؟

اما دوستان در همان زمان احساس دیگری هم خواهیم داشت. درحالی که شرمنده هستیم و همه خطاهایی را که مرتکب شده‌ایم می‌بینیم، سخنان خشم‌آلود و نفرتباری را که به زبان آورده‌ایم و افکاری را که در ذهنمان پرورده‌ایم به یاد می‌آوریم، حس شگفت‌انگیز دیگری هم خواهیم داشت. احساس خواهیم کرد که در حضور موجودی نورانی، در حضور عشقی مطلق و کامل هستیم که از همه چیز ما آگاه است، اما ما را کاملاً می‌پذیرد و به ما عشق می‌ورزد. او یگانه دوست ماست

سال‌ها پیش سادوواسوانی تعریف شگفت‌انگیزی از مفهوم دوست به ما داد. او می‌گفت: «دوست حقیقی شما کسی‌ست که عیوب و خطاهای شما را می‌داند، ضعف‌ها و نقص‌هایتان را می‌شناسد اما با این وجود همچنان به شما عشق می‌ورزد.» چنین کسی کریشنا، بودا، عیسی (ع)، حضرت زرتشت، گورونانک و حضرت محمد (ص) و هر یک از مردان خداست که او را می‌خوانید و به او دعا می‌کنید. از این رو شما می‌خواهم با چنین مردانی ارتباط برقرار کنید

دوستان! در سفر مرگ یک لحظه پیش از آن که فیلم زندگی خود را ببینیم، شدیداً احساس تنهایی و ترس می‌کنیم. احساس می‌کنیم که تاریکی و ظلمت ما را در بر گرفته است. اما در حضور آن یار، آن موجود نورانی احساس امنیت می‌کنیم. او را هر چه می‌خواهید بنامید، زیرا همه نام‌ها به تعلق دارد. او آن کسی‌ست که قدیسان با نام‌های متفاوت می‌خوانند. آن یگانه‌ای‌ست که مردان خدا او را به اشکال و صورت‌های مختلف می‌بینند. در حضور او احساس می‌کنیم که گویی باید دامنش را بگیریم و بگوییم:«هرگز ازتو جدا نخواهم شد، ای معبود قلبم!» به پایش می‌افتیم و پاهایش را با اشک شوق و عشق می‌شوییم. او ما را بلند می‌کند، با دیدگانی عمیق، درخشنده و لبریز از عشق به ما می‌نگرد و می‌گوید: «فرزندم، تو با زندگی‌ات چه کردی؟»

در آن لحظه تشخیص می‌دهیم که زندگی، هدیه‌ خدا برای هدفی خاص می‌باشد و اما افسوس که وسوسه‌ها، خواسته‌ها و احساسات شوریده، ما را گرفتار کرده است و این هدف را از خاطر برده‌ایم و به دنبال سایه‌ها رفته‌ایم. ما به کسب لذت، دارایی و قدرت پرداخته‌ایم، این عمر ارزشمند را در طلب این سایه‌ها به هدر داده‌ایم و در ازای آن هیچ به دست نیاورده‌ایم و حال با دست‌های تهی در برابر ان موجود نورانی ایستاده‌ایم. به او چه خواهیم گفت؟

دوستان! امیدوارم که امشب این اندیشه را در ذهن خود نگاه داریم. وقتی که سفر مرگ را آغاز می‌کنیم، باید در حضور معبود بایستیم. او از شما و من می‌پرسد: «فرزندم! با زندگی‌ات چه کردی؟» آنگاه چه پاسخی به او خواهیم داد؟ من پاسخ را به شما واگذار می‌کنم. اما قول یکی از قدیسان قرون وسطی: «هیچ‌گاه دیر نیست!» مادامی که جان در این بدن هست، فرصت رسیدن به هدف را داریم. بنابراین هر روز مدتی را در سکوت بگذرانید و از خود بپرسید: «من کیستم؟ هدف از به دنیا آمدنم چیست؟ به کجا می‌روم؟ آیا از هدف دور شده‌ام، یا به آن نزدیک می‌شوم؟»

قرینه اثیری

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود پروژه آماري زندگي پس از مرگ
قیمت : 59,700 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky