عنوان : مقاله روش تحقيق عملي
قیمت : 59,700 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله روش تحقيق عملي دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله روش تحقيق عملي  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله روش تحقيق عملي،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله روش تحقيق عملي :

مقدمه: وقتی كه جغد طلاق بر آستانه ی خانه ای نشست و غبار غربت و تنهایی فضای غمگین آشیانه ای را در خود گرفت، جوجه های بی پناه و سرگردان در جستجوی پدر و مادر خویش پرپر می زنند. گاه در دامن مادر می آویزند تا لانه را رها نكند و گاه پدر را صدا می زنند تا برای همیشه تركشان نگوید، زیرا آنان هنوز در آستانه ی پروازند، هنوز دهان گرسنگی خود را برای غذای محبّت والدین گشوده اند، هنوز گرمای تن مادر را می طلبند تا بال و پر بگشایند و در آسمان پاك و صاف خوشبختی اوج گیرند و زمزمه صدایشان دشت سرسبز زندگیشان را پراكند، ولی اكنون این جغد طلاق است كه بر سرشان فرود آمده و كابوس غربت و اندوه بر چشمان منتظرشان نشسته است. اینك پدر یا مادر كدامیك پرواز را تا انتها به آنان خواهند آموخت؟ كدامیك بال نوازش بر سر این جوجگان بی پناه خواهد گسترد؟ كدامیك فروغ محبّت را به لانه ی تاریك هدایت خواهد كرد؟ و اینها پرسشهایی است كه كودك در جستجوی پاسخ آنان است.

او قانون نمی داند، او تنها می خواهد به یك اندازه با هر دوتای پدر و مادر باشد و از رنج بی پدری یا بی مادری به یك میزان افسرده و نگران است.
فراموش نكنیم كه طلاق یك فاجعه است امّا اگر تنها راه حل موجود باشد وظیفه داریم اثرات مخرب آنرا به حداقل برسانیم. كودكان قربانیان بلافصل طلاق والدین خویشند. اگر نتوانستیم فضای مطلوب و شادی بخش خانوادگی را برایشان فراهم كنیم دست كم باید بیاموزیم كه چگونه آنها را از صدمات ناشی از طلاق تا حد امكان در امان داریم.

طلاق یكی از غامض ترین پدیده های اجتماعی عصر ما را از دیدگاه كسانی كه بیش از همه آنها لطمه می بینند بررسی می كند. پدیده طلاق (راه حل) رایج و قانونی، عدم سازش زن و شوهر، فروریختن ساختمان خانواده، قطع پیوند زناشویی و اختلاف ارتباط پدرو مادر با فرزند، توجه اصلی به پیامدهای طلاق و اثرات روحی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی آن بر فرزند است و در كنار آن به علل و موجبات طلاق اشاره ی كوتاهی كرده، سابقه ی طلاق به 20 قرن می رسد. مذاهب عمده همانگونه كه در زمینه ی ازدواج و روابط زن و مرد رهنمودها و معیارهایی مقرّر كرده اند به امكان قطع این رابطه و نحوه ی آن نیز پرداخته اند امّا فقط در چند دهه ی اخیر است كه طلاق به عنوان یك مسأله ی جدی اجتماع مطرح است.

من با طرح این مسأله و تحقیق در این مورد و با بیان اینكه طلاق بلای خانمان سوز است در صدد بررسی علل و عوامل اصلی این پدیده ی شوم برآمدم تا خوانندگان این تحقیق این مسأله را جدّی تر گرفته و راهكارهای آنرا برای زندگی خود در نظر گیرند تا بتوانند خود را از دام این بلا برهانند.

بیان مسئله: طلاق
طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رها كردن است. در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند: طلاق عبارتست از زائل كردن قید ازدواج با لفظ مخصوص. (صفائی، امامی، 1372، ص 259).
در حقوق امروز ایران طلاق ممكن است به حكم دادگاه یا بدون آن واقع شود و در تعریف آن می توان گفت: طلاق عبارتست از انحلال نكاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده ی قانونی او. بنابراین طلاق ویژه ی نكاح دائم است و انحلال نكاح منقطع از طریق بذل یا انقضاءِ مدت صورت می گیرد. ماده ی 1139 قانون مدنی در این باره می گوید: «طلاق مخصوص عقد دائم است وزن منقطعه با انقضاء مدّت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود. (همانجا، صص 259-260)

طلاق یكی از آسیب های اجتماعی است كه در چند دهه ی اخیر در اكثر كشورهای جهان رشد روزافزونی داشته است. در ایران نیز طبق آخرین آمار مربوط به سازمان ثبت احوال كشور، كل موارد ثبت شده ی طلاق در مناطق شهری و روستایی ایران در سال 1371 معادل 33983 مورد بوده است كه این شاخص با حدود 80% افزایش در سال 1380 به 61013 مورد رسیده است. عمق مسأله زمانی آشكار می شود كه نتایج پژوهشهای متعدّد داخلی و خارجی در زمینه تأثیرات عمیق روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و حتّی قانونی طلاق بر روی همه ی كسانی كه به نحوی در آن درگیر هستند، در نظر گرفته شود.

با این وجود، در جریان زندگی یك زوج، گاه شرایطی پیش می آید كه طلاق، این «مكروه ترین حلال خداوند» اجتناب ناپذیر می گردد. در چنین شرایطی همچون هر موقعیت استرس آور دیگری در زندگی، لازم است به مقابله با آن پرداخت و در جهت به حداقل رساندن آسیبها و عوارض ناشی از آن تلاش كرد. در این میان كودكان و نوجوانانی كه ناخواسته در معرض این پدیده قرار گرفته و ناچار به سازگارشدن و انطباق با چالشها و تغییرات ناشی از آن می گردند، به لحاظ آسیب پذیری بیشتر، نیاز ویژه ای به توجّه و مراقبت و اقدامهای خاص دارند. (قدیری، 1382، ص1)

چنانچه عملی در زندگی از جانب مرد دیده شود كه ادامه ی زندگی زن با او صلاح نباشد یا موجبی در زن باشد كه برای مرد ادامه ی زندگی سخت و مشكل باشد، اگر رفع آن علّت ممكن نباشد و مورد و زمینه برای طلاق مهیا باشد، طلاق امری شرعی و بی مانع است. در این مورد زن و شوهر و خانواده ی طرفین از تشدید مسأله باید بپرهیزند و از هرگونه سخن ناروایی نسبت به مرد یا زن یا خانواده ی هر یك از آن دو نفر خودداری كنند.

اختلاف مرد با همسرش اگر علّتی شرعی داشته باشد موجب این نگردد كه دیگران یا خود آن دو نفر دچار گناهان زبان از قبیل: غیبت، تهمت و تحقیر و سرزنش و استهزاء گردند، كه این گونه گناهان باعث ازدیاد شعله ی كینه ی زن و مرد و خانواده های آنان نسبت به یكدیگر و باعث عذاب انسان در روز قیامت است.
متأسّفانه با پیش آمدن زمینه ی طلاق، درِ غیبت و تهمت و كینه توزی در خانواده ها باز می شود و تعداد زیادی از افراد خانواده دچار این گناهان سنگین و شقاوت بار می گردند.

زن یك وقت زن زندگی نیست و تحمّل او برای مرد بسیار مشكل، یا مرد مردی است كه در ضمن عقد شرایطی را با زن امضاء كرده كه در صورت عملی نشدن آن شرایط زن حق طلاق داشته باشد و یا بالعكس. در این وقت فقط باید با آرامی و آرامش و بدون آلوده شدن به معصیت، طلاق صورت بگیرد، نه اینكه منجر به جار و جنجال و دعوا و كشیده شدن پای دو خانواده به معركه و تحقّق همه گونه معصیت حق و آبروریزی برای دو خانواده آبرودار شود. (انصاریان، 1375، صص 533-534).
طلاق می تواند چنان تجربه ی دردناكی باشد كه بسیاری از والدین پاسخگویی به نیازهای كودكان خود را درست در زمانی كه خودشان به حمایت هیجانی و توجّه بیشتری نیاز دارند، دشوار می یابند. برای كمك به بچّه هایتان در سازگاری با طلاق، باید یاد بگیرید كه احساسات خودتان و شرایط جدید را اداره كنید.
طلاق یك رویداد منحصر به فرد نیست، بلكه فرایندی است كه در جنبه های مختلف آن در طول زمان آشكار می گردد و این مستلزم یك رشته تغییرات و سازمان یابیهای مجدّد خانواده می باشد كه ممكن است چند سال طول بكشد. با رویدادها و هیجانهایی كه به همراه این تغییرات پدید می آیند، نمی توان یك شبه برخورد كرد. سازگاری یافتن برای هر یك از اعضاء خانواده مستلزم زمان است.

جدایی و طلاق می تواند طیف وسیعی از عواطف و هیجانهای مختلف را برانگیزد. شما ممكن است احساسات خشم، انزوا، اضطراب، سرخوشی، افسردگی، گناه، از دست دادن كنترل، ترس، بی كفایتی و ناامنی را تجربه كنید. ممكن است به توانایی خود در برخورد با نیازهای فرزندانتان تردید نمایید، زیرا همزمان با فشار نیازهای خودتان هم مواجه هستید، گاهی اوقات والدین ممكن است احساس كنند كه در مورد بچّه هایشان كوتاهی كرده و در ارزشمندی و كفایت خود شك كنند. باید دانست كه این هیجانها و دشواریها، بخش طبیعی عبور از جریان جدایی و طلاق محسوب می شوند. (قدیری، 1382، صص 17-18).

تمام و احتمالاً بسیاری از طلاق گرفتن ها راحت و آسان نیست. تعداد اندكی از طلاق ها به رشد متقابل تمام افراد درگیر می انجامد. طلاقی كه به طور دوجانبه انتخاب شود و همزمان با رشد زندگی دو طرف به وقوع بپیوندد و به دلایل یكسان به آزادی بیشتر جهت رشد تمام افراد بیانجامد «طلاق بر حق» است. كار بالینی ام نشان داده كه «طلاق برحق» بی نهایت نادر است. «طلاق به ناحق» زمانی كه یك یا هر دو طرف احساس درماندگی می كنند، یعنی وقتی كه به طور دوجانبه رشدی صورت نمی گیرد، هنگامی كه خشم و سرزنش، احساس بی عدالتی و كمبود احترام به خود گریبان گیر هر دو عضو شده است، به نظر می رسد طلاق «به ناحق» برای یكی از والدین یا هر دو رخ می دهد، در حالیكه «طلاق بر حق» به طور دوجانبه انتخاب می شود، تصمیمی كه طی زمان و به دلیل واضح و اظهار شده در چهارچوب كل نهاد خانواده تكامل یافته است. (گنجی زاده، 1379، صص 627-628).

اثرات و عوارض طلاق:
با اینكه طلاق به حكم ضرورت برای اجتناب از مخاطراتی پذیرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسیختگی و پاشیدگی كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعی آنرا باید انتظار داشت، زیرا طلاق در نظر جرم شناسان در واقع از عوامل جرم زا محسوب می شود، میزان طلاق را در یك جامعه می توان به مثابه معیار عدم ثبات و تزلزل اجتماعی تلقی كرد، از نظر جرم شناسان نتایج وخیم طلاق را باید به این شرح بررسی نمود:

1- اثر طلاق در مردان و زنان كه فاقد فرزند هستند.
2- اثر طلاق در فرزندان.
3- زیانهای اجتماعی طلاق

در مردان اثرات طلاق این است كه آنان را افرادی غیرمتعهّد بار می آورد. آمار جنایی نشان می دهد كه تعداد این افراد غیرمتعهّد در میان زندانیان قابل ملاحظه است.
اثر طلاق در زنان بخصوص آنهایی كه پناهگاهی ندارند و فاقد استقلال اقتصادی هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خیلی دیر به خانه ی بخت دوم پای می گذارند وای بسا كه این امید هرگز جامه ی عمل نپوشد و احتمالاً راه را برای انحراف و سقوط آنان بگشاید.
اثر طلاق در فرزندان متعلّق به كانون از هم پاشیده بسیار شدید است و عقده هایی غیرقابل تحمّل و توأم با نفرت در آنان بوجود می آورد كه شدیدتر از وضع یتیمی است.

یكی از بزرگترین اثرات منفی طلاق این است كه چون بچّه ها اكثراً بعد از طلاق با مادران خود زندگی می كنند، به دلیل ناآگاهی و بی تجربگی از روشهای بسیار غلطی استفاده می كنند. به این معنی كه پدر فرزندشان را مانند یك دیو به آنها معرّفی می كنند، آنها معمولاً به خاطره هایی كه با پدر داشته اند رنگ غم می دهند و خویش را بی گناه و معصوم جلوه می دهند غافل از این كه هر كودكی نیازمند آن است كه پدر و مادر خود، هر دو را با ارزش بداند و در غیر این صورت متوجّه می شود كه خودش نیز بی ارزش است. (مهدیخان، 1382، ص 78).

كودكانی كه به خاطر ناآرامی در خانه و جدایی با والدین خود دچار بزهكاری می شوند، آنها باید دركانون اصلاح و تربیت كودكان پرورش داده شوند تا راه و رسم صحیح زندگی كردن را بیاموزند. جمعی اعتقاد دارند كه اصلاح بزهكار و بزهكاری بسیار دشوار است. زیرا كودك بزهكار سبك و شیوه ای كه برای زندگی در پیش گرفته برایش لذّت بخش است چون نیازهایش را ارضا می كند.
كانون باید به عنوان خانه و معلّم و مدرسه ای مطلوب تلقی شود تا تجارب تلخی را كه طفل بزهكار كسب كرده جبران كند و اینجاست كه عظمت كار و ظرافت رفتار مسئولان كانونها نمایان می شود. (آریا شمس مستوفی، 1376، ص 129).

آثار اجتماعی طلاق
انسان به خاطر این زاده شده است كه سعادتمند باشد؛ آمده است تا دیگران را خوشبخت سازد. خودخواهی همسری را كه برای آسودگی خود مایل به انحلال خانواده است، تكلیف او را در تأمین سعادت همسر و فرزندان محدود می كند.
در برابر حقّی كه او برای تأمین آسایش خود دارد، فرزندان او نیز حق دارند كه آسوده به سر برند. مسئول زندگی و تأمین سعادت كودكان و خانواده ی او است و این تكلیف باید بر هوس ها و مقدّم داشته شود.

كودكی كه به خاطر جدایی پدر و مادر ناچار است تا یكی از این دو محبّت را از دل بیرون كند در واقع نیمی از دنیای خود را تمام شده می داند. بیشتر این كودكان از داشتن مربّی دلسوز محروم می مانند و آمار نشان می دهد كه پدر و مادر 70 درصد از جوانان مجرم از هم جدا شده بوده اند. كدورتهای خانوادگی، اگر ناپایدار و به قصد بر هم زدن پیوند زناشویی نباشد، همیشه قابل جبران است، ولی انحلال خانواده دری است كه به هیچ دارویی درمان نمی شود.

پیش بینی طلاق، نه تنها از روابط آزاد زن و مرد نمی كاهد، آنرا ترویج نیز می كند. زیرا همسری كه با دیگری رابطه دارد همیشه امیدوار است كه روزی هوس خویش را به لباس قانونی و مشرووع درآورد و با عاشق خود خانواده ی دیگری تشكیل دهد. پس در تصمیم خود استوارتر می شود، به عشق ناپاك دامن می زند و برای اینكه مانعی در سر راه نداشته باشد، از بچّه دار شدن نیز می گریزد، یعنی اخلاق عمومی را به فساد و تباهی می كشد و با محدود كردن نسل، از اقتدار ملّی و اقتصادی كشور نیز جلوگیری می كند.

برای نتیجه گیری از این بحث، باید دانست كه دلیل هر دو دسته با پاره ای از حقیقت همراه است ولی هیچكدام قاطع به نظر نمی رسد. انسان ها از حیث عواطف با هم برابر نیستند و روابط اجتماعی چندان پیچیده و مبهم است كه هیچگاه نمی توان به عدالت مطلق رسید. بنابراین، قانون عمومی و نوعی هر اندازه كه متكی بر حقیقت باشد، همیشه عدالت را حفظ نمی كند.

باید به اخلاق روی آورد و تمهیدی اندیشید كه مردم اعتبار و اهمیت خانواده را در دل احساس كنند؛ زن و مرد در روابط خود جانب انصاف بدارند و همه ی نیكی ها را برای خود نخواهند.

قانون نیز در راه رسیدن به این مقصود مؤثر است. باید در استقرار خانواده كوشید، ولی حفظ سلّول فاسد نیز ثمری برای جامعه ندارد. پیش بینی طلاق به عنوان امری مكروه ولی لازم مفید است امّا باید موارد آن در چهارچوب اخلاق و باورهای عمومی، محدود باشد.
محاكم نبایستی، بازیچه دست وكلای طرفین و حیله های حقوقی ایشان شوند، یا امر طلاق را به عنوان چشم دعاوی بی اهمیت نگرند. باید دید در هر مورد خاص عدالت چه اقتضاء دارد و محرك رجوع به دادگاه چیست و حكم به جدایی مصلحتی را رعایت می كند یا مفسدتی به بار می آورد. (كاتوزیان، 1376، صص 312، 314).

عوامل موثر بر طلاق:
وقتی دختر و پسری در جوانی با داشتن عشق فراوان نسبت به یكدیگر با بستن عقد ازدواج، كانونی گرم به نام خانواده را تشكیل می دهند، هیچگاه تصوّر نمی كنند كه روزی ممكن است مشكلات زندگی چنان بر آنها غلبه كند و شرایطی بر آنها تحمیل شود كه باعث شود در خطر است طلاق داده و زندگی عاشقانه ی خود را به پایان برساند. چه اتّفاقی پیش می آید كه تمام آرزوهای دو نفر از هم می گسلد و زندگی آنها قبل از موعد خود می پاشد. در این تحقیق به این موضوع می پردازیم.

به گفته ی كارشناسان ازدواج هایی كه در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند و كمتر به طلاق می انجامند. تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و; یك ازدواج موفّق را رقم می زند.
تفاوت طبقاتی یكی از عواملی است كه با امكانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند كه این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان معنی ندارد.

دكتر آقاجانی، جامعه شناس معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله ی اجتماعی یكی از مهمترین پدیده های حیات انسانی است. می توان گفت كمتر پدیده ی اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری، امّا باید توجّه داشت كه درك، فهم و تفسیر لایه های عمقی كار پیچیده ای است.»
دكتر آقاجانی علل و عوامل تأثیرگذار در طلاق را اینگونه بیان می كند:

1- عدم تفاهم و توافق اخلاقی 2- ناسازگاری و عدم سازش
3- بداخلاقی و بدرفتاری 4- خشونت (كتك زدن)
5- تفاوت و تضاد در زندگی 6- تفاوتهای فرهنگی
7- سوءِ ظن 8- اعتیاد
9- عدم شناخت و درك یكدیگر 10- ازدواج دوم

11- دخالت دیگران در زندگی 12- اختلاف سن
13- عدم علاقه 14- بیماری روحی
15- بیكاری 16- عدم توافق در مسائل جنسی (زناشویی)
17- ازدواج اجباری

البته از دیدگاه دكتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علّت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه ی پایین جامعه، مهمترین علّت طلاق مشكلات مالی عنوان می شود و بیكاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است.

راه حل مسئله
اگر به نظر می رسد كه خانواده ی همسرتان، تقاضاهایی بیش از سهم واقعی شان در مورد تصمیم گیری، توجّه یا پول دارند یا احترامی را كه حق شماست به شما نمی گذارند و با این كار دارند ازدواج شما را خراب می كنند، مؤثرترین استراتژی این است كه از میدان مبارزه عقب نشینی كنید.

احترام به والدین همسرتان در جشن های تولّد و تعطیلات، امری ضروری است امّا شما ناچار نیستید آنها را دوست داشته باشید و یا تحسینشان كنید یا با آنها رقابت كنید. اگر دوست دارید وقت بیشتری را با همسرتان بگذرانید، این موضوع را به او بگویید امّا حرفی راجع به زمانی كه او آزادانه با برادرش می گذراند نزنید. اگر از دست پدرشوهر عیب جوی خود عصبی هستید، از او فاصله بگیرید امّا اصرار نداشته باشید كه شوهرتان طرف شما را بگیرد. اگر برادر شوهرتان بی خبر به خانه ی شما می آید به او بگویید لازم است قبل از آمدن تلفن بزند امّا از شوهرتان نخواهید كه عذری از جانب شما بیاورد.

آیا به خانواده ی همسرتان برمی خورد اگر از همراهی با برنامه ریزی های آنها خودداری كنید؟ امّا این شما هستید كه باید بین رنجاندن آنها یا احساس اینكه نظرشان را به شما تحمیل كرده اند، یكی را انتخاب كنید. حتّی اگر همسرتان از نوع برخورد شما با خانواده اش حمایت نمی كند، او نمی تواند این روابط را برای شما به شكلی حسنه درآورد، او باید مراقب بهبود بخشیدن به روابط خودش با خانواده ی شما باشد.

این به نفع شماست كه بگذارید همسرتان خودش مسایلش را با خانواده اش حل كند، زیرا مشكلات حل نشده ی خانوادگی می توانند به سرعت به ازدواج شما راه یابند و هر زمان كه به نظر می رسد خانواده های شما بر سر راه روابط شما قرار گرفته اند؛ این نكته را به خاطر بسپارید: جدا از هر كاری كه آنها انجام می دهند كه مشكلی در ازدواج شما ایجاد می كند، هدیه ای هم به شما می دهند كه ازدواجتان را ممكن می سازد. آ‹ها با شما یاد داده اند كه چگونه عشق بورزید.

شاید عمیق ترین تأثیر خانواده ما بر روی ازدواجمان، در مورد انتخاب همسرمان باشد. فروید و دیگران در مورد نقش خودآگاه بر عشق و ازدواج بسیار نوشته اند، امّا شاید امروزه مفیدترین بحث در این مورد را دكتر هارویل هندریكس مطرح كرده باشد، بر طبق تئوری تصویر او، هر یك از ما تصوّری نیمه هوشیار از یك همسر ایده آل در ذهن داریم كه طرح آن از خصوصیات منفی و مثبت والدین ما نشأت گرفته است. این مطلب توضیحی است برای اینكه چرا شما همان خلق و خوی انفجاری كه در پدرتان وجود داشت و شما از آن فراری بودید و می ترسیدید، در شوهرتان هم وجود دارد، یا اینكه چرا ترفیع شما احساس تنها ماندن را در شوهرتان بیدار می كند، درست همان احساسی را كه زمانی كه مادرش سركار برگشت و او را به یك پرستار سپرده داشت.

مواردی این چنینی از كودكی ما می تواند عامل جدال زناشویی امروز ما باشد. اگرچه معمولاً ما آنرا درك نمی كنیم.
سعی كنید در مورد رفتارهایی كه در والدین تان مورد تحسین یا نفرت شما بود فكر كنید، اگر هر دوی شما از صدمات روحی دوران كودكی خود آگاه شوید و در مورد آنها با هم صحبت كنید، بهتر می توانید همسر خود را درك كنید و قدر او را بفهمید.

اهمیت و ضرورت تحقیق:
اهمیت از لحاظ علمی:
طلاق در بسیاری از موارد ضروری است و زوجین ناگزیر به قبول این امر هستند. ولی در اغلب موارد جداییها در نتیجه ی توقّعات بیجای احساسی، اقتصادی و عاطفی زوجین از دیگر، سوءِ ظن و بدبینی بی مورد، نداشتن صبر و گذشت در زندگی، حسادت بیش از حد زن و شوهر، پرخاشگری و تند خویی زن یا مرد و غرور و خودخواهی بی مورد صورت می گیرد. بدیهی است درگیریهای خانوادگی و مشاجره های پدر و مادر در حضور فرزندان تأثیرات روحی شدیدی بر كودكان و نوجوانان ناظر بر صحنه می گذارد و در رفتارهای پرخاشگرانه كودكان و نوجوانان اثر مزمن بر جای خواهد گذاشت.

آنچه از پژوهش ها در امر طلاق بر می آید این است كه دختران خانواده های تك سرپرست یعنی آنها كه فقط با پدر یا مادر به سر می برند در معرض عوارض نامطلوبی چون انحرافات، ازدواج زودرس، فرار از خانه و ترك تحصیل قرار دارند. این امر در مورد گروه های اجتماعی و طبقاتی نیز صدق می كند.
اكثر قربانیان طلاق كه همان كودكان و نوجوانان هستند به مادران خود بیشتر نزدیك هستند تا پدر. زیرا پدر جدا شده از مادر با بچّه های خود مثل یك خویشاوند رفتار می كند تا فرزند. حال آنكه مادر هرگز از كودكش فاصله نمی گیرد و مهر و محبت و احساس مادری را زیر پا نمی گذارد. البته وقتی پای نامادری و ناپدری به میان می آید تحوّل و پیچیدگی خاصی در زندگی كودكان و نوجوانان به وجود می آید.

آشنایی كودك و نوجوان با بستگان جدید، خواهرها، برادرها، دایی ها و عموهای ناتنی گرچه گستره ای از دنیای تازه و متفاوت به وجود می آورد ولی اغلب فرزندان در جوار ناپدری و نامادری احساس شادمانی و خوشبختی نمی كنند، گرچه ممكن است زن یا شوهر با همسر جدید خود كاملاً خوشبخت باشند.
در كشور ما بیشتر بچه های فراری و نوجوانان ساكن در كانون اصلاح و تربیت را قربانیان طلاق تشكیل می دهند. بهتر است برای ساماندهی به وضعیت زندگی كودكان و نوجوانان تك سرپرست كه ناگزیرند زیر نظر پدر یا مادر خود زندگی كنند «واحد مددكاران ویژه طلاق» تشكیل شود تا قبل از صدور حكم، پدران و مادران را در اعمال و رفتاری كه باید بعد از طلاق با فرزندان خود داشته باشند توجیه كنند. به پدران و مادران بایستی آموزش داده شود كه از بدگویی و بازگویی عیوب و نقایص یكدیگر پیش فرزندان خود (بعد از اجرای حكم طلاق) احتزاز نموده و مظلوم نمایی نكنند، چون فرزند باید واقعیت جدایی پدر و مادر را به عنوان یك الزام و ضرورت زندگی پذیرا باشد و جایگاه حركت متقابل پدر و مادر را حفظ كند.

تداوم ارتباط و تماس مددكاران ویژه طلاق با خانواده فرزندان تك سرپرست برای بررسی و حل مشكلات روانی- اجتماعی در سالهای بعد از طلاق ضرورت دیگری است كه از معضلات و نارساییهای كودكان جلوگیری می كند.

بدیهی است گروه مددكاران ویژه طلاق باید دوره های كوتاه مدّت روان شناسی كودك، روانشناسی خانواده و روانشناسی اجتماعی را بگذرانند و با مسائل بزهكاری و ناهنجاریهای كودكان و نوجوانان آشنا شوند. (شمس مستوفی، 1376، صص 98-101).

اهمیت تحقیق از لحاظ اجتماعی:
انسان به خاطر این زاده نشده است كه سعادتمند باشد؛ آمده است تا دیگران را خوشبخت سازد. خودخواهی همسری را كه برای آسودگی خود مایل به انحلال خانواده است، تكلیف او در تأمین سعادت همسر و فرزندان محدود می كند.
در برابر حقّی كه او برای تأمین آسایش خود دارد، فرزندان او نیز حق دارند كه آسوده به سر برند. مسئول زندگی و تأمین سعادت كودكان و خانواده او است و این تكلیف باید بر هوس ها مقدّم داشته شود.

كودكی كه به خاطر جدایی پدر و مادر ناچار است تا یكی از این دو محبّت را از دل بیرون كند، در واقع نیمی از دنیای خود را تمام شده می داند. بیشتر این كودكان از داشتن مربّی دلسوز محروم می مانند و آمار نشان می دهد كه پدر و مادر 70 درصد از جوانان مجرم از هم جدا شده بودند. كدورتهای خانوادگی، اگر ناپایدار و به قصد برهم زدن پیوند زناشویی نباشد، همیشه قابل جبران است ولی انحلال خانواده دری است كه به هیچ دارویی درمان نمی شود.

پیش بینی طلاق، نه تنها از روابط آزاد زن و مرد نمی كاهد، آنرا ترویج نیز می كند. زیرا همسری كه با دیگری رابطه دارد همیشه امیدوار است كه روزی هوس خویش را به لباس قانونی و مشرووع درآورد و با عاشق خود خانواده ی دیگری تشكیل دهد. پس در تصمیم خود استوارتر می شود، به عشق ناپاك دامن می زند و برای اینكه مانعی در سر راه نداشته باشد، از بچّه دار شدن نیز می گریزد، یعنی اخلاق عمومی را به فساد و تباهی می كشد و با محدود كردن نسل، از اقتدار ملّی و اقتصادی كشور نیز جلوگیری می كند.

برای نتیجه گیری از این بحث، باید دانست كه دلیل هر دو دسته با پاره ای از حقیقت همراه است ولی هیچكدام قاطع به نظر نمی رسد. انسان ها از حیث عواطف با هم برابر نیستند و روابط اجتماعی چندان پیچیده و مبهم است كه هیچگاه نمی توان به عدالت مطلق رسید. بنابراین، قانون عمومی و نوعی هر اندازه كه متكی بر حقیقت باشد، همیشه عدالت را حفظ نمی كند.
باید به اخلاق روی آورد و تمهیدی اندیشید كه مردم اعتبار و اهمیت خان

واده را در دل احساس كنند؛ زن و مرد در روابط خود جانب انصاف بدارند و همه ی نیكی ها را برای خود نخواهند.
قانون نیز در راه رسیدن به این مقصود مؤثر است. باید در استقرار خانواده كوشید، ولی حفظ سلّول فاسد نیز ثمری برای جامعه ندارد. پیش بینی طلاق به عنوان امری مكروه ولی لازم مفید است امّا باید موارد آن در چهارچوب اخلاق و باورهای عمومی، محدود باشد.

محاكم نبایستی، بازیچه دست وكلای طرفین و حیله های حقوقی ایشان شوند، یا امر طلاق را به عنوان چشم دعاوی بی اهمیت نگرند. باید دید در هر مورد خاص عدالت چه اقتضاء دارد و محرك رجوع به دادگاه چیست و حكم به جدایی مصلحتی را رعایت می كند یا مفسدتی به بار می آورد. (كاتوزیان، 1376، صص 312، 314).

اهمیت تحقیق از لحاظ شخصی:
به نظر من طلاق فاجعه ای است كه كانون محبّت خانواده را از هم می پاشد و پدر و مادر را از هم جدا می كند كه این برای آینده ی فرزندان بسیار خطرناك است چه بسا كه فرزندان به انحراف ممكن است كشیده شوند و آینده ی آنها رو به تباهی رود.

من به این دلیل این موضوع را انتخاب كردم كه نه تنها خودم تجربه ی بسیار از این تحقیق كسب كنم بلكه كسانی هم كه این تحقیق را مطالعه می كنند خود را با این پدیده آشنا سازند تا در آینده دچار مشكل نشوند و با خواندن این كار به آنها كمك شود تا به خوشبختی برسند و با دید باز زندگی آینده خود را شروع كنند.
تحقیقاتی از این قبیل به خواننده كمك می كند تا در مورد آینده ی خود بیشتر بیاندیشند تا با مشكلات كمتری مواجه شوند، با خواندن این تحقیق یاد می گیرند كه چگونه زندگی كنند و چه برخوردی در زندگی خود با خانواده و فرزندان خود داشته باشند و همسر خود را با دید باز و آگاهی كامل از شرایط او انتخاب نمایند تا با مشكلاتی از قبیل طلاق مواجه نشوند، زیرا طلاق فاجعه ای است كه خانواده را از هم می پاشد، همسران را از هم جدا كرده و باعث آوارگی فرزندان می شود، پس باید با در نظر گرفتن تمامی مسائلی كه بوجود می آید باید در راه ادامه ی زندگی خویش بكوشیم تا با مشكلات كمتری برخورد كنیم.

خواندن و مطالعه ی این تحقیق می تواند به خواننده كمك كند تا اگر مشكلی برای زندگیش بوجود آمد این مشكل را با بزرگتران خویش در میان گذارند تا حل مشكل شود و این مشكل معضل زندگی او نشود، تا انسان مجبور به جدایی نباشد.

به نظر من كه درصدد انجام این تحقیق هستم هر كسی این قبیل تحقیقات را مطالعه كند برای آینده ی خویش تضمینی بوجود می آورد، حداقل می داند كه این قبیل مشكلات و جداییها زندگی فرزندانشان را به تباهی می كشد، بنابراین با مطالعه ی این تحقیق آشنایی بیشتری پیدا می كند تا خود را برای زندگی آماده كند.

طرز برخورد با همسر، فرزندان و خانواده ی همسر، همه را یاد می گیرند تا كمتر مشكلی برایشان بوجود آید.
خوانندگان این تحقیق همچنین با عواملی كه باعث بوجود آمدن جدایی و طلاق بین خانواده ها می شوند بیشتر آشنا می شوند و سعی می كنند در برابر این عوامل مقاومت كرده و زندگی خود را حفظ كنند تا باعث آوارگی فرزندان خود نشوند.

ضرورت تحقیق:
یكی از آفات زندگی اجتماعی و نظام خانواده مشكل طلاق است. طلاق بریدن پیوند مقدّسی است كه همراه با هزاران امید و آرزو شكل گرفته است. طلاق نشان عدم دقّت در انتخاب و یا سقوط اخلاقی یكی از طرفین اصلی زندگی خانوادگی و گاه مرگ ارزشهاست در كانون همسری است.
بررسی مسأله ی طلاق از دیدگاه های گوناگون می تواند در كاهش این بلای اجتماعی مؤثر باشد و از اینرو مسأله ی بریدن پیوند ازدواج همواره مورد توجّه اندیشمندان و حقوقدانان و مربیان جامعه بوده و دلسوزان و مصلحان را به تلاشهای فرهنگی و اجتماعی برای جلوگیری از گسترش و افزایش این آفت همدلیها واداشته است.

اهداف تحقیق:
به خاطر داشتن این نكته مهم است كه زن و شوهر به عنوان یك بزرگسال موقعیت را تجربه می كنند و می فهمند در حالی كه فرزندان آن را به طور متفاوتی می بینند و تجربه می كنند.
بچّه ها صرفنظر از سنّشان، توانایی محدودی برای فهمیدن آنچه در جریان طلاق روی می دهد، آنچه را كه احساس می كنند و سئوالاتی كه در این زمینه برایشان پیش می آید، دارند، ولی این مسئله آنان را از تلاش در ترسیم «تصویری بزرگ از این واقعه» باز نمی دارد. كودكان كوچكتر هم از نگاه خودشان مسائل را می بینند، یعنی خودشان را علّت رویدادها می دانند. به همین دلیل است كه بچه های كوچكتر، به خاطر جدایی و طلاق والدینشان، غالباً خود را سرزنش می كنند یا دلایل خیالی اختراع می كنند;

چون كودكان حس «خویشتن» را در وهله ی اول با مشاهده ی والدین و تعامل آنها فرا می گیرند و می سازند؛ بنابراین كودكانی كه شاهد بحث های والدینشان بوده اند غالباً آنرا به گونه ای تجربه می كنند كه گویی شخصاً در آن درگیر بوده اند. بچّه های كودك نمی توانند خود را از والدینشان جدا نمایند. از همه بدتر آنكه، برای بچه ها فهمیدن این مسأله بسیار دشوار است كه چرا دو نفر از مهمترین افراد زندگیشان كه برای امنیت و بقا به آنها متكّی هستند، نمی توانند با هم باشند. درست به همین دلیل است كه به خواهران و برادران یا دوستانشان می گویند كه نخواهند گذاشت مادر یا پدر آنان را تنها بگذرانند. چرا مامان یا بابا فقط به خاطر اینكه با هم بحث كرده اند از پیش آنها بروند؟ بچه ها نمی فهمند كه چرا یك مباحثه باعث می شود كه والدینشان یكدیگر را ترك كنند و بروند.

وقتی والدین پیوسته بحث و جدل می كنند، بچه هایشان در میان این درگیری سرگردان می مانند كه چگونه رفتار می كنند و جانب كدامیك را بگیرند و یا به چه طریق هر دو را راضی نگه دارند. البته این برای یك كودك بار بسیار سنگینی است. (قدیری، 1382، صص 27-29).
هدف از نوشتن این تحقیق این است كه افراد با مطالعه ی آن بتوانند به زندگی مشترك خود ادامه دهند و به خاطر مسائل كوچك و بیهوده كانون گرم خانواده را از هم نپاشند و به فكر فرزندان خود و آینده ی آنها باشند و باعث آوارگی و انحراف آنها نشوند.

این تحقیق می تواند به والدین و همسران خانواده ها كمك كند تا با مسائلی كه باعث بوجود آمدن اختلافات كوچك در خانواده ها می شود آشنا شوند و طرز برخورد با آنها را یاد بگیرند و بیاموزند و بدانند كه با بوجود آمدن مسائل كوچك كه باعث از هم پاشیدگی خانواده می شود آینده ی فرزندان خود را به تباهی می كشند، مگر فرزندان چه گناهی كرده اند كه باید به پای پدر و مادر خود بسوزند و رنج دوری از یكی از آنها را تحمّل كنند.

پس باید زوجین برای ادامه ی زندگی مشترك خود با جان و دل بكوشند و آینده ی فرزندان خود را با هم و در كنار هم بسازند، تا فرزندان در كنار خانواده ی گرم خود احساس خوشبختی كنند.
هدف دیگر از انجام این تحقیق بررسی عواملی است كه باعث بوجود آمدن جدایی در خانواده ها می شود كه خواننده می تواند با مطالعه ی آنها با این مسائل آشنا شده و به جلوگیری از این امر بپردازد.

هدف كلّی:
هدف كلّی این پژوهش بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی موثّر بر طلاق در شهرستان نیشابور است. از آنجایی كه یكی از آفات زندگی اجتماعی و نظام خانواده مشكل طلاق است به همین منظور مسأله ی طلاق و شناخت عوامل موثر بر آن باعث خواهد شد كه عوامل اصلی را شناخته و بتوان راه حل و پیشنهاداتی در این زمینه ارائه داد تا در رفع این بلای شوم كه در رأس آن فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهد و موجب لطمات روحی و روانی بر آنها می شود و آثار و نتایج وخیمی را وجود دارد رفع كرد.
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه ی تحقیق

فصل 2
مبانی نظری:
درباره ی طلاق عقاید و نظرهای مختلفی ابراز شده است. عدّه ای آنرا زیانبخش و خطرناک دانسته و به طور کلّی محکوم کرده اند و دسته ای از لزوم آن در اجتماع جانبداری نموده اند.

مخالفین طلاق می گویند: طلاق مخالف طبیعت ازدواج است، چه ازدواج پیمان همکاری و زندگی مشترک مادام الحیات می باشد و پیوند زناشویی که یک پیوند دائمی است نباید با طلاق گسسته شود؛ طلاق برای اطفال زیان بخش است و آنان را دچار سرنوشت اسف باری خواهد کرد؛ آمار نشان می دهد که بسیاری از اطفال بزهکار کسانی هستند که پدر و مادرشان بر اثر طلاق از هم جدا شده اند؛ طلاق روابط نامشروع زن یا شوهر را ترویج می کند، چه زن یا شوهری که با دیگری رابطه نامشروع دارد با ادامه گسترش این روابط امیدوار است که روزی بتواند از همسرش جدا شود و با عاشق یا معشوق خود خانواده دیگری تشکیل دهد.

موافقین طلاق به ضرورت آن در پاره ای موارد استناد می کنند: گاهی اتفاق می افتد که بین زن و شوهر هیچگونه هماهنگی و توافق اخلاقی وجود ندارد؛ ممکن است یکی از زوجین بدکار و یا جانی و شریر باشد؛ ممکن است بر اثر پاره ای امراض صعب العلاج یا بعضی اعتیادات مضر، یا در نتیجه سوء معاشرت زن یا مرد، ادامه ی زندگی زناشویی ممکن نباشد؛ آیا در این گونه موارد زن و مرد باید یک عمر در رنج و سختی و بدبختی به سر برند و به زندگی رنج افزای زناشویی ادامه دهند؟ آیا بهتر نیست که این پیوند نامناسب گسسته شود تا هر یک از زن و مرد سعادت خود را با تشکیل خانواده ی دیگری باز یابند؟ هرگاه زن و شوهر همیشه اختلاف و نزاع داشته باشند، نه تنها زندگی برای خود آنها جهنّمی توان فرسا خواهد بود، بلکه فرزندان آنان نیز از زندگی در چنین خانواده ای رنج خواهند برد. چنین خانواده ای نمی تواند کانونی دلپذیر و مناسب برای فرزندان خود باشدو اطفال در اینگونه خانواده ترتیبی به سزا نخواهند یافت؛ مجنون یا عقیم بودن زن یا شوهر نیز به اعتقاد بعضی می تواند طلاق را توجیه کند.

باری امروزه نمی توان طلاق را از نظر اجتماعی به کلی محکوم کرد. شک نیست که طلاق امری مذموم و ناپسند است، لیکن در پاره ای موارد چاره ای جز آن نیست و باید به عنوان یک بد ضروری، چنانکه در حقوق فرانسه می گویند، پذیرفته شود. به تعبیر دیگر باید طلاق را هنگامی که ضروری باشد به عنوان آخرین علاج قبول کرد؛ زیرا گسستن پیوند زناشویی در پاره ای موارد بهتر از یک عمر رنج و اختلاف و کشمکش است. ادامه ی زندگی زناشویی گاهی ممکن است هم از نظر زن و شوهر هم از نظر فرزندان و هم از نظر جامعه زیان بخش باشد. در این گونه موارد طلاق را به عنوان استثناء می توان پذیرفت، لیکن برای جلوگیری از تزلزل و پریشانی خانواده باید طلاق را محدود کرد. این نکته مورد توجه همه ی مصلحان اجتماعی و اکثریت قریب به اتفاق قانونگذارانی است که طلاق را پذیرفته اند. (صفائی، امامی، 1372، صص 261-262).

امکان انحلال خانواده از اموری است که درباره ی سود و زیان آن گفتگو بسیار شده است. تعارض دلایل به گونه ای است که نه تنها حقوق موضوعه ی کشورها و علمای اجتماعی، پیامبران و رهبران اخلاقی نیز توانسته اند در این باب به توافق کامل برسند.
در حالی که مذهب کاتولیک طلاق را ممنوع می دارد، پروتستان ها و ارتدکس ها آنرا پذیرفته اند چندان که بحث درباره ی منع و اباحه ی طلاق در فرانسه به صورت یک مسأله ی سیاسی درآمده است؛ مسأله ای که کاتولیک ها و کلیسا، همچون حزبی سیاسی، با آن مبارزه می کنند.
در اسلام، با همه ی توصیه هایی که در آن نسبت به حفظ خانواده و احتراز از طلاق شده است، از نظر حقوقی مرد می تواند هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد و زن نیز اختیار دارد تا در موارد خاص از دادگاه درخواست طلاق کند.

در لزوم پیش بینی طلاق استدلال شده است که، اگر مرد و زنی در زندگی مشترک خود احساس آسایش و نیک بختی نکنند، چرا باید ناگزیر از ادامه ی آن باشند؟ احترام به شخصیت و آزادی انسان ایجاب می کند که اگر نتوانسته است کانون محبّتی تشکیل دهد تا پایان عمر محکوم به ادامه ی آن نباشد، باید به او فرصت داد تا زندگی را از نو آغاز کند و محرومیت های گذشته را در خانواده ی دیگری جبران سازد. اتّحادی که در آن توافق و همفکری نباشد چگونه می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ مرد پارسایی که همسرش پرده ی عفاف دریده و هم خوابه ی این و آن شده است چطور باید او را تحمّل کند و زنی شرافتمند تا کجا می تواند در زندگی مردی شریر و جانی شریک باشد؟

نتیجه ی حفظ چنین خانواده ای جز این نیست که زن و مرد درمان غم و رنج خود را در آغوش دیگری جستجو کنند؛ به ظاهر عضو خانواده ای باشند ولی در وجدان خویش هیچ مسئولیتی در حفظ نظام آن احساس نکنند. فرزندان این خانواده نیز سرنوشتی بهتر از پدر و مادر خود ندارند، زیرا کودکی که دامن آلوده ی پدر و مادر را می بیند و از نزاع دائمی آنان رنج می برد، چگونه می تواند تربیتی شایسته بیابد و آماده ی پیکار در زندگی شود؟ آنکه دست نوازشی بر سر خود احساس نکرده است با دیگران مهربانی نخواهد کرد و آنکه در خانواده اش از صمیمیت و فداکاری خبری نبوده است معنی تعاون اجتماعی را نمی فهمد. پس باید این سلول پوسیده و آلوده را منحل کرد تا زمینه ی ایجاد کانون بهتری فراهم شود.

برعکس نویسندگانی که طلاق را زیان آور می شمرند، اهمیت و فایده ی نکاح را در انحلال ناپذیری آن می دانند. به گفته ی آگوست کنت، تصور امکان تغییر همسر باعث انحلال خانواده می شود. همین اندازه که طلاق در قانون پیش بینی شود، هراندازه که موارد آن محدود باشد، سبب تحریک اشخاص بر اقدام به جدایی می شود و بنیان خانواده را متزلزل می سازد.

امیل دورکیم، پدر جامعه شناسی علمی، در کاوشهایی که برای یافتن علل خودکشی و راه پیش گیری از آن کرده به این نتیجه رسید که نکاح اثر بسیار مطلوبی در لجام زدن به هوسهای اشخاص دارد و مرز اخلاقی مفیدی برای آنهاست، ولی، به همان اندازه که انحلال نکاح آسانتر شود، از اثر آن نیز کاسته می شود.
به نظر این گروه، دلایلی که برای لزوم پیش بینی طلاق گفته شده مبالغه آمیز و نادرست است: اگر اشخاص، غافل از دیگران، تنها در پی سعادت خود باشند، اجتماع هرگز روی سعادت و آسایش را نمی بیند. (کاتوزیان، 1378، صص 311-312).

نوع روابط والدین پیش از طلاق و پس از آن، مشکلاتی که کودک قبل از طلاق والدین خود تجربه کرده و نیز استعداد کودک نسبت به ابتلا به بیماری های روانی، تأثیر مستقیمی بر نوع رفتار کودک پس از جدایی والدین از یکدیگر دارد.
دکتر میترا حکیم شوشتری در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: نمی توان همه ی کودکان طلاق را دارای اختلالات روانی دانست، زیرا در برخی مواقع کودکان زندگی در خانواده های پرتنش، سرشار از تعارضات خانوادگی، مشاهده ی درگیری های لفظی و جسمانی والدین را تجربه کرده و پس از جدایی والدین از یکدیگر می توانند محیط بهتری را در کنار یکی از والدین خود داشته باشند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران تصریح کرد: با توجّه به اینکه تأثیر مثبت طلاق بر رفتار و افزایش انعطاف پذیری کودکان وابسته به نوع ارتباط والدین بعد از طلاق و شرایط زندگی جدید آنها دارد لذا باید این را پذیرفت در خانواده هایی که یکی از والدین وجود ندارد نقش او خالی مانده و یک والد برای نگهداری از کودک ناچار است نقش دیگری را بر عهده گیرد.
وی گفت: بیشترین آسیبی که کودکان طلاق پس از جدایی والدین از یکدیگر دارند تطابق محیط و شرایط زندگی جدید با یکی از والدین است، بنابراین اختلالات انطباقی شایع ترین مشکل روانی در میان این کودکان است.

بیکاری، اعتیاد به مواد مخدر، فقر اقتصادی، مهاجرت، اختلافات طبقاتی و رویای به دست آوردن زندگی بهتر از عواملی است که فشارهای روانی زیادی را بر زندگی مشترک زن و مرد وارد می کنند. در بسیاری از این موارد، به دلیل سستی پایه های زندگی و نبود تفاهم و شناخت زوجها از یکدیگر، زندگی مشترک زن و مرد حتی با داشتن فرزند و زندگی مناسب به جدایی می انجامد که این مسأله نیز بر آسیبهای اجتماعی می افزاید.
اگر بپذیریم که بین مرد و زن تفاوتهای فیزیکی و روحی بسیاری وجود دارد، آنگاه زن و مرد با شناخت بیشتر می توانند به تفاهم و درک متقابل در زندگی مشترک برسند.

بهجت رحمانی مشاور استاندار همدان می گوید: گرایش و رویکرد خانواده ها از سنّتی به مدرن موجب بروز نابسامانی های مختلف در جامعه شده است. زنان ما بعضاً دارای خواسته های خاص خود هستند که این خواسته ها در تناقض با فرهنگ سنّتی خانواده ها قرار گرفته و تنش بین اعضای خانواده ها را افزایش می دهد. نابسامانی در خانواده ها و کم اعتنایی به حقوق زنان باعث بالا رفتن آمار طلاق، اعتیاد، خودکشی، افزایش کودکان خیابانی و سستی پایه های نظام خانواده می شود.

ایرج ندیمی نماینده ی مردم لاهیجان در مجلس شورای اسلامی نیز معتقد است که بیکاری نه تنها به افزایش «طلاق در کشور انجامیده، بلکه باعث شده تا معضلات دیگری چون، افسردگی و بیماری های روانی، تنش های اجتماعی، فعّالیتهای ضد امنیتی و افزایش تعداد زندانیان، روندی صعودی پیدا کنند.»
به عقیده ی کارشناسان مسائل اجتماعی میزان نیاز جنسی زن و مرد نیز مانند آتش زیر خاکستر است و امروزه مسائل جنسی، تفاهم جنسی و آشنایی و شناخت درست آن، یکی از مقوله های بنیادی در تداوم زندگی مشترک شناخته شده است.

محمّدرضا راه چمنی رئیس سازمان بهزیستی کشور می گوید: طبق بررسیها 20 درصد از ازدواج ها در تهران به طلاق می انجامد. وی یکی از آسیب های خانواده ها را وضعیت بد اقتصادی آنان می داند و می افزاید: افزایش فقر در جامعه این آسیب ها را افزایش می دهد. وی عواملی مثل بیکاری، اعتیاد، فقر، زندانی شدن سرپرست خانواده و طلاق را جزو پنج مورد عمده ی آسیب پذیری خانواده ها می داند. به گفته ی وی 25 نوع آسیب در کشور وجود دارد که مادر همه ی آنها «اعتیاد» است.

حجت الاسلام والمسلمین علی یونسی وزیر اطلاعات نیز ریشه ی همه ی نابسامانیها و تخلّفات مانند قاچاق، طلاق، سرقت و جنایت را فقر و بیکاری می داند.
متأسّفانه وضعیت موجود با معیارهای دین مبین اسلام در حفظ قداست خانواده همخوانی ندارد، به طور میانگین از هر هفت ازدواج در جامعه ی ما، یکی منجر به طلاق می شود.
نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهد که در بین 25 درصد خانواده های تهرانی «طلاق» رواج دارد و به همین خاطر استان تهران بالاترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده است.

به گفته ی کارشناسان ازدواج هایی که در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفّق ترند و کمتر به طلاق می انجامند. تشابهاتی مانند: طبقه ی اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و;، یک ازدواج موفّق را رقم می زند. ازدواجی که با تشابه نژادی، زبانی، روانی و اجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را بوجود می آورد. البتّه اگر دو نفر آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان معنی ندارد.

دکتر آقاجانی، جامعه شناس معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله ی اجتماعی یکی از مهمترین پدیده های حیات انسانی است. می توان گفت کمتر پدیده ی اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری، امّا باید توجّه داشت که درک، فهم و تفسیر لایه های عمقی کار پیچیده ای است.»

از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط و پایین) تفاوتهای اساسی در علّت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه ی پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت، و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است. تفاوتهای طلاق در میان دو طبقه ی بالا و متوسط نیز مختلف است. مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه ی بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است، در حالی که در میان طبقه ی متوسط تفاوت های فرهنگی مهمترین عامل است.
دانشمند آمریکایی لوسون ضمن بیان آمارهای هولناک طلاق در آمریکا می نویسد: «قابل توجّه اینکه هشتاد درصد طلاق ها بنا به تقاضای زنان واقع شده است و راز افزایش طلاق را نیز اکثر در این باید دانست و آنرا محدود ساخت.»
خانم مونیکا دیکنس نویسنده ی انگلیسی ضمن اظهار تأسف شدید از آمارهای وحشت افزای طلاق در آن کشور می نویسد: دوام و استحکام هر ازدواجی در درجه ی اول به درایت و سبکسر نبودن زنان بسته است و با توجّه به این حقیقت تلخ ناگزیر اعتراف می کنم که آمارها و پرونده های دادگاه ها نشان می دهد که از هر یک صد ازدواجی که به جدایی منجر می شود در نود و نه آن زنان مقصّرند! باید چاره ی اساسی برای این امر پیدا کرد و در اختیارات و علل تقاضای بی مورد طلاق از طرف زنان بیشتر مطالعه نمود و با کمک قانون آنرا ترمیم نمود. (حقانی زنجانی، 1374، ص 99).

طلاق از دیدگاه اسلام:
در حقوق اسلام، مرد می تواند هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد. زن نیز حق دارد در موارد خاص مانند غیبت طولانی و بی خبر شوهر و استنکاف و عجز او از دادن نفقه، از دادگاه بخواهد. به اضافه زن یا شوهر می تواند به دلیل عیب یا تدلیس همسر خود نکاح را فسخ کند. یعنی موارد انحلال نکاح درسد مانند وضعی است که قانون مدنی پیش از وضع قانون حمایت خانواده داشت.

شاید در بادی امر چنین به نظر آید که در جامعه ی اسلامی خانواده بنیان محکمی ندارد و کانونی است برای دفع شهوت و ارضای خودخواهی های مرد زیرا اوست که زن را به همسری انتخاب می کند و هرگاه نخواست رهایش می سازد. ولی این توهم نابه جاست. حقوق هیچ ملّتی را جدای از عادت و رسوم و اخلاق حاکم بر آن نمی توان به درستی فهمید. در میان همه ی اقوام تجاوز به قانون و سوء استفاده از ظوهر آن کم و بیش وجود دارد. مسلمین نیز مصون از خطا نیستند ولی مسلمان در رها کردن همسر آزاد و خودسر نیست و حفظ خانواده نیز از نظر شارع اسلام دور نمانده است.

مرد مسلمانی که به راستگویی پیامبر و قدرت خداوند ایمان دارد و سعادت و ذلّت خویش را وابسته به اراده ی پروردگار می داند، وقتی دانست که شارع طلاق را مکروه می شمرد و خداوند کسانی را که خودسرانه و بی دلیل زن تازه می گیرند دوست ندارد، به آسانی از همسرش جدا نمی شود؛ وقتی شنید که عرش از طلاق می لرزد یا منافقان به طلاق سوگند می خورند، آن را بی اهمیت و ساده نمی پندارند؛ وقتی دستور خداوند را بر حسن معاشرت با زن خواند و هشدار قرآن را بر اینکه «اگر زنان خویش را نمی خواهید، چه بسا چیزها را که مکروه می شمارید و خداوند در آن نیکی بسیار قرار می دهد» شنید به اندک کدورت دامن صبر از دست نمی دهد.

هم چنین زن مسلمانی که توصیه های شارع در مهربانی کردن با شوهر و اطاعت از او را به یاد دارد با همسرش سازگاری نمی کند و از بیم مکافات خداوند دامن آلوده نمی سازد و به نامحرمان به دیده ی هوس نمی نگرد.
با اینکه آمار درستی از میزان طلاق نداریم، همه به خوبی می دانند که در خانواده های مذهبی به ندرت از جدایی سخن گفته می شود و بیشتر مردم طلاق را فاجعه ای ناگوار می دانند.

با وجود این باید اعتراف کرد که نظام اسلامی خانواده در اجتماعی نتایج دلخواه را به بار می آورد که مردم به اخلاق مذهبی معتقد باشند و اساس آن بر مبنای اسلامی استوار باشد. اگر اخلاق مذهبی از احکام طلاق جدا شود، سوء استفاده ها و زورگویی ها نیز آغاز می شود و این است دلیل اصلی شکایاتی که پیش از قانون حمایت خانواده، از گوشه و کنار در باب احکام قانون مدنی به گوش می رسید. (کاتوزیان، 1378، صص 306-308).

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله روش تحقيق عملي
قیمت : 59,700 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky