تحقيق در مورد قرآن معجزه ي جاويدان الهي دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقيق در مورد قرآن معجزه ي جاويدان الهي کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي تحقيق در مورد قرآن معجزه ي جاويدان الهي،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
مقدمه :
در اینکه ادیان زیادی وجود دارد شکی نیست . پیروان هر دینی بر ای حقانیت آیینشان دلایلی اظهار می کنند که رسیدگی به همه ی آن ها برای تشخیص حق از باطل کار مشکلی به نظر می رسد ؛ چرا که اثری از معجزات پیامبران آنان تا کنون باقی نمانده است. فقط مسلمانان هستند که مدعی هستند یکی از معجزات پیامبرشان به نام قرآن تا کنون باقی مانده و تحریف نیز نشده است. بنابر این اگر کسی یقین کند این کتاب معجزه است ؛ آن هم معجزه ای که کسی مانند مانند آن را نمی تواند بیاورد تکلیفش روشن است و طبق دستورات آن می تواند عمل کند.
مفهوم معجزه :
خلیل بن احمد (م 170 ق ) صاحب كهنترین كتاب لغت عرب،العین، « عجز» را به معنای ضعف و ناتوانی دانسته است . لسان العرب نیز بر همین پایه،صورتهای دیگر ساخته شده از این واژه را توضیح میدهد و می نویسد: « عَجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ ؛ رفت و به او نرسید» پس استمرا در ناتوانی در معنای این لغت نهفته است و در همین معناست این آیهی شریفه:
« وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ » [حج (22)، (53) ]
آنان كه عاجزانه در ابطال آیات ما تلاش میكنند. [ یا این كه در فكر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم كوشش هر یك از دو طرف در عاجز كردن طرف مقابل است]
إعْجاز به معنای عاجز و ناتوان و درمانده ساختن دیگری است و از همین باب است:
« وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعجِزَاللهَ فِی الأَرْضِ» [ جن(72) ، 12]
و ما دانستیم كه هرگز خدا را عاجز نتوانیم كرد.
اما در معنای اصطلاحی اعجاز،دانشمندان علم كلام و قرآن شناسان، فراوان و موشكافانه سخن راندهاند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سیوری در شرح خود بر باب حادی عشر آورده است كه : « المُعْجزُ هَوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادهِ المطابِقُ لِلدَّعْوی الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّی المُتَعَذِّرُ عَلَی الْخَلْقِ الإتْیانُ بِمِثلِهِ ؛معجزه امری است خارق عادت ومطابق ادعا كه هم راه با تحدی و همانند طلبی بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند. »
شیخ طوسی ، همچنین بر اختصاص معجزه به شخص آورندهی آن تصریح میكند تا تردیدی در دل مردم واقع نشود و صدق دعوی آورنده ،به روشنی ثابت شود.
علامهی طباطبایی در تعریف اعجاز مینویسد:
« اَلأمْرُ الْخارِقُ لِلْعَادَهِ الدّالُّ عَلی تَصَرُّفِ ماوَراءِالطَّبِیعَهِ فی عالَمِ الطَّبیعَهِ وَنَشْأَهِ الْمادَّهِ لابِمَعنَی الأَمْرِ الْمُبْطِلِ لِضَروُرَهِ الْعَقلِ ؛ معجزه امری است خارق عادت كه بر دخالت و تصرف نیروی ماورای طبیعت در عالم طبیعت و جهان مادی دلالت میكند،نه آن كه به معنای امری باشد كه ضروریات عقلی (مانند قانون علیّت) را ابطال كند. »
در قرآن كریم، « اعجاز» در معنای اصطلاحی یاد شده به كار نرفته است، بلكه معمولاً از واژههای آیه و بینه ( آیات و بینات) استفاده شده است .
بنابر تعریف راغب اصفهانی، « آیه» به معنای نشانه و علامت آشكار، و « بینه» به معنای دلیل روشن و واضح است،اعم از آن كه دلیل عقلی باشد یا حسی.
« لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ » [انفال (8) ، 42]
تا هر كه هلاك میشود از روی دلیل به هلاكت رسد و هر كه زنده میشود از روی دلیل زندگی یابد.
آنچه لازم است درباره ی وجوه اعجاز قران بدانیم :
سیری در وجوه اعجاز قرآن كریم
دربارهی وجوه اعجاز قرآن در طول تاریخ اسلام، فراوان گفته و نوشتهاند، به گونهای كه توصیف ، تبیین و بررسی آنها مستلزم چندین پژوهش گسترده و پردامنه است . اینكه به صورتی كاملاً مجمل و مختصر سیری داریم در مشهورترین وجوهی كه نامداران پهنهی تفسیر و قرآن پژوهی در آثار خود به یادگار نهادهاند و یا از قول آنها در آثار دیگران نقل شده است .
یرت انگیز آرا دربارهی وجه اعجاز قرآن
گوناگونی آرای قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسی شگفت انگیز است . هر چند به تصریح تمامی اندیشمندان مسلمان اصالت معجزهبودن قرآن كریم، حقیقتی است كه مورد پذیرش واتفاق همگان است و هیچ كس در آن تردید روا نمیدارد ، با این حال، این كتاب آسمانی، چون توسط بشر، در معرض تبیین علمی قرار میگیرد ، معركهها برمیانگیزد و هوش وخرد نقادان معانی و الفاظ را به بهت و حیرت وا میدارد.
اینك به ذكر فشردهی نظرات پرداخته ، از توضیح و تفصیل آنها صرف نظر میكنیم:
1ـ 1ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروری نیست
علامه شعرانی ضمن برشمردن وجوهی از اعجاز، یادآور میگردد كه خواجه نصیر الدین طوسی همهی آنها را محتمل میشمرد و سپس اظهار میكند كه بحث از وجوه اعجاز ، بحثی غیرلازم است و دقت در علت اعجاز، وسوسهای غیر ضروری است كه نفعی جز انحراف ذهن از راه مستقیم ندارد. با توجه به توضیحات علامه شعرانی در اثر دیگر خود، راه سعادت، میتوان گفت : ایشان توجه و وسواس بر كشف وجه اعجاز را برای اذهان ضعیف، مجاز نمیشمرد، ولی به طور كلی غیر ضروری بودن این بحث یا نهی از وسواس بیجا در چند و چون این مفهوم، منافاتی با سودمند یا حتی مستحسن بودن این مباحث ندارد، همچنان كه خود نیز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است.
1ـ2ـ كاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروری است
در نقطهی مقابل نظر پیشین، علامه جرجانی، اطلاع ما را از شكست اعراب در برابر تحدی قرآن،موجب بینیازی از كاوش در چرایی این واقعیت نمیداند و ترجیح جهل را بر علم در این باره مجاز نمیشمرد و خود نیز در كاوش از این چگونگی قدم در میدان تحقیق مینهد.
1ـ 3 ـ ادراك وجه اعجاز امكان پذیر نیست.
برخی از قرآن پژوهان و مفسران برآنند كه وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشدـ برای بشر قابل درك نیست و « تردید در تعیین وجه اعجاز قرآن دلیل بر نشناختن و درنیافتن وجه اعجاز قرآن است. » از دانشمندانی علامه مجلسی، سكاكی و حسن بن محمد قمی مشابه این نظر نقل شده است.
1ـ 4 ـ اعجمی تنها با استدلال، اعجاز را در مییابد.
بسیاری از دانشمندان تأكید میكنند كه اعجمی و حتی عرب غیرفصیح و ناآشنا با بلاغت، نمیتواند با علم تفصیلی و به گونهای بدیهی و ضروری، اعجاز قرآن را دریابد و تنها راه فهم
اعجاز قرآن برای این گروه، استدلال است.
روشن است كه این نظر دربارهی درك اعجاز بلاغی قرآن درست است، ولی آیا قرآن كریم، تنها از نظر بلاغت معجزاست كه راه درك تفصیلی آن بر اعجمی مسدود باشد؟!
1ـ5ـ ناآشنا به زبان عربی نیز محروم و محجوب از قرآن نیست
در مقابل رأی سابق، گروهی دیگر از دانشمندان، درك اعجاز قرآن را برای احدی از كسانی كه بخواهند به وجهی از وجوه اعجاز دست یابند، غیرممكن نمیدانند؛ یعنی همچنان كه ممكن است باب معارف قرآن بر روی كسی كه جز از بلاغت آن آگاهی ندارد ناگشوده بماند، كسانی هم كه از بلاغت قرآن سررشتهای ندارند ممكن است از وجوه دیگر،روزنهای برای مشاهدهی عظمت كبریایی و ماورایی این كتاب برای خود بیابند.
1ـ6ـ نظریهی صرفه: اعجاز قرآن جلوگیری مردم از همانند آوری است
از دیرباز، كسانی از مذاهب مختلف اسلامی همچون ابواسحاق نظام (م 436 ق) و ابن سنان خفاجی (م 466 ق) نظریهای را مطرح كرده و گسترش دادهاند كه بر آن است « رمز شكست اعراب در رویارویی با قرآن ، نه از ناحیهی جنبههای درونی قرآن بلكه به سبب نیروی بازدارندهای است كه خداوند نسبت به مخالفان و منكران حقانیت قرآن اعمال میكند و به این وسیله از همانند آوری آنان مانع میشود.»25 ناگفته نماند كه برخی از منتقدان به نظریهی صَرفه، یا كسانی كه احتمال درستی آن را نیز میدهند، علاوه بر نظریهی صرفه، وجوه دیگر اعجاز را نیز صادق میدانند،از این گروه میتوان راغب اصفهانی26 و خواجه نصیرالدین طوسی27 را نام برد.
1ـ7ـ نیازی به فراگیر بودن وجوه اعجاز نسبت به كل آیات نیست.
از نظرات تازهای كه مطرح شده، میتوان نظر خالد العك را نام برد. وی مینویسد: در قرآن كریم دوازده معنا وجود دارد كه اگر در تمام قرآن جز یكی از آنها نبود برای اثبات اعجاز آن كفایت میكرد .این معانی عبارتاند از : ایجاز لفظ، تشبیه چیزی به چیز دیگر، استعاره، معانی نو، هماهنگی حروف و كلمات،فاصلههای مقاطع كلام در آیات، تجانس ساختار كلمات، بیان قصص و احوال، اشتمال بر حكمتها و اسرار، مبالغه در امر و نهی، حسن بیان مقاصد و اغراض، تمهید مصالح و اسباب واخبار از آنچه بوده و خواهد بود
وجوه مذكور سیزده وجه است كه ممكن است مؤلف دو تا از آنها را باهم به حساب آورده باشد نظیر تشبیه و استعاره . به هر حال با توجه به این كه تمامی این وجوه در كل ایات جریان ندارد معلوم میشود كه از نظر ایشان وجود یكی از وجوه اعجاز در پارهای از آیات برای اثبات اعجاز كل قرآن كفایت میكند.
1ـ 8ـ وجه حقیقی اعجاز، جمع همهی ویژگیها است
از جملهی نظریههای قابل توجه در تبیین وجه اعجاز قرآن ، رأیی است كه بدرالدین زركشی اظهار داشته و میگوید:
نظر اهل تحقیق آن است كه میگویند اعجاز قرآن با تمامی وجوه یاد شده واقع شده است نه به تكتك آنها، چرا كه قرآن ، همهی آنها را باهم جمع كرده پس معنا ندارد كه با وجود اشتمال بر همه، تنها به یك وجه نسبت داده شود.
1ـ9ـ تفسیر علمی، جلوه گاه اعجاز علمی قرآن است .
اعتقاد به این كه در قرآن كریم، علوم اولین و آخرین نهفته است و تلاش برای یافتن راهها و روشهای استخراج این دانشها، برخلاف تصور معمول، سابقهای طولانی در میان مفسران و قرآن پژوهان دارد.
در توضیح بنیاد این روش گفته شده است كه معتقدان به این نوع تفسیر، با توسعه بخشیدن به اصطلاح « علم» ،برآنند كه قرآن در كنار علوم اعتقادی و عملی دینی، دربردارندهی دیگر دانشهای دنیا با وجود همهی شاخهها و گونههای متفاوت آن نیز هست.
از پیشینیان، شاید شناختهترین كسی كه كوشید در این راه به فهمی روشمند دست یابد و با جدیت تمام،دیگران را به این نوع نگرش فراخوند محمد غزالی (م 505 ق ) باشد كه هم در احیاء علوم الدین و هم در جواهر القرآن سخت بر این نظر پای فشرده است.
صاحب كتاب فكرهِ اعجاز القرآن كه به معرفی كوتاه آرای دانشمندان علوم قرآنی از قرن دوم تا قرن چهاردهم پرداخته است، در موارد متعددی نظرات كسانی همچون طنطاوی صاحب تفسیر الجواهر را بازگو میكند كه به تصریح یا اشاره وجه اعجاز قرآن را در رازگشایی از حقایق علمی جهان برشمردهاند.
1ـ10ـ فصاحت و علم در همهی آیات قرآنی جاریاند.
از جمله معتقدان به این نظر علامه شمس الدین محمد آملی صاحب كتاب نفائس الفنون است . وی سبب اعجاز قرآن را دو عامل میشمارد كه هر دو در تمامی آیات قرآن جاری و نمودار است . این دو عامل عبارت اند از :
الف ) فصاحت و بلاغت منحصر به فردی كه تمام بلیغان عرب را از همانند آوری عاجز ساخت .
ب ) اشتمال بر جمیع معارف وحكم و محاسن شیم (اخلاق ) و اقاصیص اولین و آخرین و اخبار از مغیبات و كیفیت ادای طاعات و امتناع از منهیات و جمیع آنچه در تكمیل نفوس بشری و وصول به سعادت ابدی بدو احتیاج افتد.
1ـ11ـ در قرآن هزاران معجزه وجود دارد.
این مسراقه، بنابر آنچه سیوطی در اتقان از وی نقل میكند بر آن است كه تمامی وجوهی كه عالمان در تبیین وجه اعجاز برشمردهاند درست است و با این همه به یك دهم از ده یك كل وجوه اعجاز دست نیافتهاند .
زرقانی نیز به وجود هزاران وجه اعجاز در قرآن تصریح میكند و میگوید: بسیار اتفاق میافتد كه یك معجزه تنها در یك آیه مشاهده میشود،همچنان كه آیهی « مباهله» به تنهایی یك معجزه است.
1ـ12ـ وجوه اعجاز قرآن به موازات پیشرفت اعصار، ظاهر میشود.
آنچه این نظر را از نظریهی پیشین متمایز میسازد، توجه به عنصر تعیین كنندهی زمان در ظهور معجزات قرآن است . بنابراین اعتقاد، وجوه اعجاز قرآن، نه تنها بیش از آن است كه قابل استقصا و شمارش باشد بلكه قرآن با مردم هر عصر و زمان با زبان خودشان از اعجاز خود سخن میگوید و متناسب سطح درك و ظرفیت فهم و خرد و آگاهی آنها،ابعادی از معجزات خود آشكار میسازد. پس میتوان گفت: قرآن، كتاب همهی دورانهاست كه همواره به زبان روزگار خود سخن میگوید.
موجبات اختلاف در تبیین وجوه اعجاز
سخن در عوامل ایجاد اختلاف میان دانشمندان قرآن پژوه پیرامون توضیح در چگونگی اعجاز قرآن و زوایا و دریچههای آن، پیچیده و گسترده است . آن چه به اجمال میتوان آورد طرح آنها در ساختار سه عنوان كلی ذیل است :
الف ـ عوامل انسانی و شخصی ؛
ب ـ عوامل علمی و اجتماعی
ج ـ عوامل قرآنی
1ـ عوامل انسانی وشخصی
این عوامل به نوبهی خود به مؤلفههای دیگری بخشپذیرند:
1 ـ دشواری بیان یك احساس درونی : اساساً درك و بیان یك احساس قلبی و جمال بیكران در قالب الفاظ سخت ثقیل و برگردهی زبان،تحمل ناپذیر است.
2 ـ تفاوت مراتب درك : گوناگونی دریافت باطنی انسانها از آن حقیقت شكوهمند نیز امكان توضیح واحد را كاهش میدهد.
3 ـ اختلاف در بیان و تعبیر: اختلاف سلیقه و تفاوت در گزینش معیارها و تعریفها نیز از جملهی موجبات ناهماهنگی در تحلیل و تبیین وجوه اعجاز است.
2ـ عوامل علمی و اجتماعی
این مقوله نیز خود متشكل از اسباب گوناگونی است :
1 ـ بررسیهای علمی و تخصصی : پیشرفت زمان، طرح پرسشهای جدید و گسترش عرصهی اندیشهی تخصصی موجب طرح روی كرد تازه و مباحث نوین در زمینهی اعجاز قرآن گردید.
2 ـ رشد و گسترش علوم : رشد دانشها موجب اصلاحات تازه یا ساختار بهتر بخشیدن به مباحث و تنظیم مطلوبتر مباحث بوده است.
3 ـ كشف وجوه تازه در اعجاز قرآن : علاوه بر عوامل یاد شده، باید از طرح عناوین تازه در وجوه اعجاز سخن گفت كه بر پیشینیان پوشیده مانده بود.
3 – عوامل قرآنی
شاید بتوان گفت مهمترین عوامل ایجاد اختلاف میان اذهان بشری در تبیین وجوه اعجاز در خود قرآن كریم نهفته است :
1ـ بیكرانگی دنیای قرآن ؛
2 ـ تفاوت مراتب ظهور اعجاز در آیات؛
3 ـ تفاوت دامنهی وجوه اعجاز در شمول بر آیات
.
موادی که به اعجازقرآن اشاره دارند و در این پژوهش بررسی می شوند:
1- ادعای اعجاز در خود آیات قرآن
2- فصاحت و بلاغت قرآن
3- خبرهای غیبی قرآن
4- قرآن و قانونگذاری
5- قاطعیت و مصونیت از اشتباه
6- اتقان و یکنواختی
7- کتابی عظیم از مردی درس ناخوانده
8- معجزات علمی قرآن
ادعای اعجاز در قرآن :
اولین پرسشی که مطرح می شود این است که آیا خود قرآن نیز به معجزه بودنش تأکید کرده و در قرآن نیز چیزی در این رابطه بیان شده است ؟ در پاسخ می توان گفت قرآن در 4 مورد از مردمان جهان خواسته است که اگر شکی در آسمانی بودن آن دارید بیایید و اجتماع کنید و از همه کس غیر از خدا کمک بگیرید و مانند آن را بیاورید.
این دعوت یک بار درباره ی نظیر کل قرآن مطرح شده است که ترجمه ی ان چنین است : (( بگو اگر تمام افراد انس و جن برای آوردن مانند قرآن اجتماع کنند موفق نخواهند شد اگر چه پشتیبان یکدیگر باشند. )) – سوره ی اسراء – آیه ی 88
بار دیگر قرآن خواسته نظیر ده سوره از قرآن را بیاورند : (( آیا می گویید – پیامبر- این آیات را خودش ساخته است؟ بگو اگر راست می گویید شما هم از این قبیل سوره ها ده تا بسازید و در این کار غیر از خدا از هر کسی که می توانید یاری بجویید. )) – سوره ی هود – آیه ی13
خدا در قرآن برای سومین بار دعوت کرده که فقط یک سوره مانند قرآن بیاورند : (( اگر درباره ی کتابی که بر بنده خود فرستاده ایم شک دارید ؛ یک سوره مانند آن را بیاورید و تمام گواهان خود را غیر از خدا ، برای این کار دعوت کنید. اگر راست می گویید. )) – سوره ی بقره – آیه ی 23
در چهارمین دعوت به مبارزه خداوند متعال چنین می فرماید : (( آیا می گویند – پیامبر – این آیات را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است؟ بگو پس شما هم اگر راست می گویید یک سوره مانند آن را بیاورید و در این کار غیر از خدا از هرکس می خواهید یاری بگیرید .)) – سوره ی یونس – آیه ی 38
بنابر این در خود قرآن مجید بر معجزه بودن قرآن و اینکه کسی نمی تواند مانند ان را باورد تأکید شده است. سوال اینجاست که چرا مشرکان سوره ای مانند قرآن را نیاورده اند. مسلم است که نتوانسته اند. چون اگر می توانستند حتما سوره ای مانند قرآن می آوردند تا به راحتی در مسابقه ای که از جانب خدا برگزار شده پیروز شده و اسلام را زیر سوال ببرند.
مخاطب آیات تحدی کیست ؟
در اینجا به بررسی دیدگاه باقلانی درباره ی مخاطب تحدی می پردازیم :
آیا هماوردجویی قرآن در خطاب با عموم انسانها در همهای اعصار است یا صرفاً با قهرمانهای فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مكرم اسلام؟
دكتر بنت الشاطی در گزارشی كه از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدی بنابر نظرگاههای باقلانی به دست داده است مدعی وجود تعارض در اندیشهی این دانشمند شده است
با این بیان كه باقلانی در یك جا گفته است : این آیت ـ یعنی معجزهی قرآن ـ علمی است كه بر همگان لازم است آن را بپذیرند و سر تسلیم در برابرش فرود آورند. این در حالی است كه دانستیم مردم در درك این حقیقت و رسیدن به این علم، یا به عبارت دیگر به وجه دلالت آن، با یكدیگر تفاوت دارند، زیا غیر عرب تنها از طریق آگاهی یافتن از ناتوانی عرب در این مسأله به این معرفت میرسد كه قرآن معجزه است .
غیر عرب در معرفت این امر واسطههایی نیاز دارند كه افرادی كه خود اهل فصاحتاند بدان نیازمند نیستند . اما زمانی كه همین غیر عرب از ناتوانی اهل فصاحت در این مسأله آگاهی مییابد، به منزلهی آنان، مخاطب این آیت و حجت قرار میگیرد. به همین نحو،كسانی هم كه اهل فصاحتاند، ولی در سطحی متوسط قرار دارند،
به آن اندازه به درك مسألهی اعجاز نایل نمیآیند كه صاحبان قدرت و توانایی و چیرهدستان این صناعت بدان نایل میشوند. به همین دلیل نیز، شاید این متوسطها از این نظر در ردیف غیر عرب قرار گیرند كه تنها در صورت آگاهی یافتن از ناتوانی خدواندگاران این هنر حجت بر آنها تمام میشود. بنابراین، در این مسأله، آنان كه مرجع و معیارند مجموعه فصیحانند، نه تك تك آنها … .
اما دیری نمی پاید كه دانشمد مزبور ، این سخن خود را كه گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدی هستند، نادیده میگیرد و میگوید:
این تحدی، به یكنحو،هم آنان و هم دیگران را مورد خطاب قرار میدهد: ما به همان نحو كه از ناتوانی مردم نخستین عصر [ در آوردن همانند قرآن ] آگاهی مییابیم ، از ناتوانی مردم دیگر عصرها نیز آگاه میشویم، زیرا راه رسیدن به چنین آگاهیای در هر دو مورد یكی است ، چرا كه همه به یك نحو مخاطب تحدی و مبارزهجویی قرار گرفتهاند و از دیگر سوی ،روح به مخالفت و مبارزه برخاستن در همهی طبایع به یك نحو موجود است و تكلیف نیز به یك شیوه و بی آنكه تفاوتی در كار باشد متوجه همگان است.
به نظر میرسد تصور تعارض در سخنان علامه باقلانی، توهمی بیش نباشد كه از تعارض ظاهری دو سخن یاد شده نشأت گرفته باشد در حالی كه با این توضیح مختصر، اشكال مذكور مرتفع میشود كه : هر چند خطاب تحدی به همگان است اما در حقیقت این متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت ( یا هر یك از دیگر وجوه اعجاز قرآن ) هستند كه مخاطب تحدی واقع میشود و اگر قرار باشد نمونهای همانند قرآن برساخته شود،
هر چند همه بخواهند،اما به طور طبیعی همان متخصصان مدعی و تلاشگر در این كار خواهند بود. بنابراین اگر تا آخر تاریخ هم،همه مخاطب تحدی قرآن باشند، در عمل نگاه همهی شكاكان در اعجاز برای مشاهدهی نتیجهی كار به استادان فن به ویژه سرآمدان صدر تاریخ اسلام كه فحول ادبیت و عربیت بودند دوخته میشود؛ گر چه تا ابدالدهر نیز هرگز توان كوچكترین مقابلهای را در این جهت نخواهندداشت ـ همچنان كه طول تاریخ بشریت از صدر اسلام تاكنون نشان داده است و روز به روز این ناتوانی و شكست ظاهرتر و قطعیتر جلوه میكند، پس تعارضی در كار نخواهد بود.
فصاحت و بلاغت قرآن :
معجزات پیامبران هر عصر به تناسب موقعیت مکانی و زمانی و شرایط حاکم بر جامعه ی آن پیامبر متغیر بوده است. به عنوان مثال در زمان حضرت عیسی (ع) عصر طبابت بوده است و همه ی طبیبان مورد احترام جامعه بوده اند و در چنین شرایطی است که خداوند به عیسی (ع) معجزه ی زنده کردن مردگان و شفا دادن بیماران را می دهد. به عنوان نمونه ی دیگر می توان از عصر حضرت موسی (ع) نام برد
. تاریخ می نویسد زمانی که فرعون ساحران را از سراسر مصر برای مبارزه با حضرت موسی (ع) فراخوان نمود 1000 ساحر بر ای مقابله با پیامبر خدا گرد آمدند که از بین آن ها گروهی که زبردست تر بودند انتخاب شدند. این کثرت ساحران نشانگر این واقعیت است که عصر موسی (ع) عصر سحر و جادو بوده است و به همین تناسب نیز معجزات حضرت موسی (ع) عبارت بودند از : عصایی که اژدها می شد و دستی که مثل ستاره ی درخشان از زیر کتف حضرت بیرون می آمد ( ید بیضا ) .
در زمان پیامبر اسلام (ص) نیز باید معجزه ای به تناسب موقعیت اجتماعی می آمد که مورد توجه واقع شود. به گواهی تاریخ و طبق اسناد و مدارک و اشعار به جای مانده از عصر جاهلیت می توان پی به این موضوع برد که اعراب جاهلیت بسیار به ادبیات و شعر علاقمند بوده اند و عصر جاهلیت ، عصر شعر و شاعری بوده است و در آن دوره این شاعران بوده اند که از مقام و منزلت اجتماعی بهره مند بوده اند. در این شرایط قرآن با چنان فصاحت و بلاغتی نازل می شود که حتی بزرگترین شاعران و ادیبان جاهلیت را به حیرت فرو می برد.
نکته ی قابل ذکر این این مقام این است که اگر به ماجرای تسلیم شدن ساحران به دین موسی توجه کنیم می بینیم کسانی که تسلیم خدا شدند همه از سران و بزرگترین ساحران روزگار خود بودن اما با این وجود تسلیم شدند و حتی حاضر شدند جان خودرا در این راه از دست بدهند. علت این امر را می توان چنین بیان نمود که ساحران که به درجه ی اوج سحر رسیده بودند وقتی حرکت موسی (ع) را دیدند بلافاصله پی بردند که این سحر نیست و هیچ جادویی نمی تواند چنین کند و فهمیدند که این نشانه ی الهی است. عین این مسئله برای اربابان شاعر عرب نیز مطرح بود و آن ها درک کردند که سخن هیچ بشری نمیتواند چنان فصیح و بلیغ و موزون باشد . برخی از این موارد عبارتند از :
الف ) داوری ولید بن مغیره ی مخزومی : این فرد که او را به حکیم اعرب می خوانند از زبردسترین سخنپردازان عرب به شمار می رفت. گروهی نزد وی رفته و نظر وی را درباره ی قرآن جویا شده بودند. وی در پاسخ به آنان گفته بود : (( به خدا سوگند سخنانی از محمد شنیدم که نه مانند گفتار آدمیان و نه از سنخ گفتار پریان است. به خدا سوگند آن را شیوایی و زیبایی است که کلام بلند آن را پرثمر و جملات عادی آن پر برکت است و این سخن فراتر رفته اوج خواهد گرفت و چیزی را بر او برتری و علو نخواهد بود. ))
این اعتراف عملی ازیکی بزرگترین چهره های ادبی عرب جاهلیت نشانگر اوج فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی کلام حق است و دلیلی بر اینکه قرآن معجزه است . چون قرآن فصاحت و بلاغتی مافوق بشری دارد.
نکته ای که باید در اینجا ذکر نمود این است که فصاحت و بلاغت چیزی نیست که هر کسی آن را به طور کامل درک کند و درباره ی این موضوع اهل فن هستند که می توانند نظر دقیق بدهند ولی با این حال قرآن دارای چنان آهنگ زیبایی بود که همه ی اعراب را به خود جلب می نمود.
ب) داوری عتبعه بن ربیعه : این فرد که از سران و مشاهیر قریش بود نزد رسول اکرم (ص) رفت تا به ایشان پیشنهاداتی بدهد که مانع پیشرفت اسلام شود. حضرت آیه ی 37 سوره ی فصلت را در پاسخ به او تلات نمودند و به سجده رفتند. جذابیت و شیوایی قرآن کریم چنان وی را به شگفتی آورده بود که مدتی به پیامبر (ص) خیره شده و سپس بدون آنکه چیزی بگوید از نزد ایشان خارج شد و به دوستان خود گفت : « سخنی از محمد شنیدم که به خدا سوگند نه شعر است ، نه افسون و نه کلام جن و ; . »
ج) داوری طفیل : طفیل از سران قبیله اش بود و نفوذ خاصی به افراد قبیله اش داشت. کفاراز بیم آنکه طفیل مسلمان شود و به تبلیغ دین اسلام در قبیله اش بپردازد پیش از ورود او به مسجد الحرام دور او را گرفتند و گفتند محمد ساحری است که اگر صدای او را بشنوی سحر می شوی
. پس با پنبه گوشهایت رابپوشان تا صدایش را نشنوی و مبادا که گمراه شوی. طفیل همین کار را کرد ولی درحالی که پیامبر(ص) داشت آیات قرآن را برای مردم می خواند از روی کنجکاوی پنبه ها را از گوش در آورد و آیات الهی را شنید. طفیل به دنبال حضرت راه افتاد ؛ به خانه ی ایشان رفت و از پیامبر (ص) خواست که دین خود را به عرضه کند . پیامبر نیز ضمن معرفی دین اسلام به وی آیاتی از قرآن را نیز قرائت نمودند. طفیل می گوید : « به خدا سوگند هرگز سخنی شیواتر از قرآن نشنیده و آیینی عادلانه تر از اسلام نیافته ام. » و سپس مسلمان شد.
د) جمع شدن گروهی 4 نفره برای مسابقه با قرآن : هشام بن حکم از امام صادق (ع) بیان می کند که 4 تن از سران کفر و الحاد به نام های ابن ابی العوجا ، ابوشاکر ، عبدا; بن مقفع و عبدالملک بصری در مسجد الحرام گرد هم آمدند تا به تحدی قرآن کریم پاسخ بگویند. از این رو قرار شد تا سال آینده که همه دوباره همدیگر را در مسجد الحرام می بینند هرکدام به اندازه ی یک چهارم قرآن را بیاورند تا به طور کامل قرآن جاوید را از بین ببرند. تا سال آینده که آن 4 نفر بازگشتند هر کدام به دیگری آیه ای از قرآن را گفتند که متحیرشان ساخته و نتوانسته اند مانند آن را بیاورند.
علاوه بر موارد فوق امروزه نیز اکثر علمای فصاحت و بلاغت در این معجزه ی جاویدان متحریانه نگریسته و اعترافات تکان دهنده ای دارند . به عنوان مثال دکتر شبلی شمیل که به ماوراء طبیعه اعتقاد ندارد در ضمن اشعارش می گوید : « من اگر چه به دین حضرت محمد کافر هستم ولی چگونه می توانم آیات محکم قرآنش را نادیده بگیرم و به آن کفر ورزم . »
کرنیکو ، دانشمند انگیلیسی و استاد ادبیات دانشکده ی علیگره ی هند در حضور اساتید سخن و ادبیات در پاسخ به پرسشی که در مورد اعجاز قرآن کریم مطرح شده بود گفت : « قرآن را برادر کوچکی است به نام نهج البلاغه . آیا برای کسی امکان دارد مانند این برادر کوچک را بیاورد تا ما را مجال گفتگو در امکان آوردن بلاغتی نظیر قرآن کریم باشد ؟! »
تشکیک در اعجاز بلاغت قرآن :
برخی می گویند کلمات حروف الفبا محدود است و بنابر این کلماتی که از آن ها ساخته می شود نیز محدود است پس فصاحت و بلاغت قرآن نیز محدود است. در پاسخ باید گفت که فصاحت و بلاغت در حقیقت یعنی بیان معانی بسیار زیاد در جملاتی کوتاه و قابل فهم برای همه .
بنابر این فصاحت و بلاغت اصلا ربطی به محدودیت کلمات ندارد و این ملاک سنجش نیست ؛ بلکه هنر همین است که از دل همین کلمات محدود معانی نامحدود را می رساند.
تشکیک در وجوه انگیزه ی مقابله با قرآن کریم :
برخی می گویند شاید مردم اصلا انگیزه ی مقابله با قرآن را نداشته اند در پاسخ باید گفت که چرا انگیزه ای نباشد در حالی که اگر بهتر از قرآن می آوردند ، اسلام زیر سوال می رفت و تازه تاریخ خود بهترین داور بر این است که چه کسانی تلاش کرده اند که مانند قآن را بیاورند ولی شکست خورده اند.
گروهی دیگر پا را فراتر این نهاده می گویند خدا خودش کاری کرده که کسی انگیزه ای نداشته باشد که مانند قرآن را بیاورد . اولا در پاسخ باید گفت : شما که خدای ما را قبول ندارید پس چگونه به خدایی که وجودی برایش قائل نیستید استناد می کنید
ثانیا : اگر خدا می خواست انگیزه را بگیرد از همان اول کاری می کرد که هیچ کس حتی به فکر مقابله با قرآن نیافتد در حالی که این خود خداست که انگیزه می دهد و آیات تحدی را بیان نموده و به مبارزه دعوت می کند . پس با منطق سازگار نیست که خدایی که می خواهد انگیزه ی فردی را از او بگیرد دوباره آیات تحدی را بیاورد و بر ضد هدف خود عمل کند.
تشکیک در ناتوانی مردم در آوردن مانند قرآن :
برخی می گویند شاید کسانی بوده اند که مانند قرآن را آورده اند ولی اثری از کارشان تا کنون باقی نمانده و از کجا معلوم که تا کنون کسی مانند آن را نیاورده است. در پاسخ باید گفت تاریخ به دست همه ی گروه ها نگاشته می شده است . در همه ی ملل اعم از مسلمان و یهودی و کفار و دوستان و دشمنان مسلمانان تاریخ های جداگانه و متعددی نگاشته می شده است . برخی از این تواریخ حتی سرگذشت پیامبران دروغین را در دل خود گزارش نموده اند. بنابر این اگر کسی مانند قرآن را آورده بود لااقل در یکی از کتاب های تاریخی دشمنان اسلام این مورد ذکر می شد تا ضربه ای برای اسلام باشد ، در حالی که هیچ کتاب تاریخی گواهی بر این ندارد که کسی توانسته باشد مانند قرآن را بیاورد.
آیا الفاظ تکراری مانع ازفصاحت و بلاغت قرآن است ؟
یكی از مسایلی كه از قدیم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تكرار برخی عبارتها و آیههای قرآن كریم است . این موضوع در سورههای « رحمن » و « مرسلات» جلوهی خاصی پیدا كرده است . به طوری كه در سورهی نخست با 76 آیه، جملهی « فَبِاَیِّ آلاءِ رَبَّكُمَا تُكَذِّبانِ » 31 بار و در سورهی دوم، آیهی « وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ » ده بار تكرار شده است. همچنین آیات « فَكَیْفَ كَانَ عَذَابِی وَ نُذُر » و « لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرآنَ لِلذَّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر » در سورههای قمر ، چهار بار مكرر گشته است.
موضوع تكرار آیات و الفاظ قرآن از این جهت حایز اهمیت است كه در علوم بلاغی، تكرار را از جملهی عوامل اطناب برشمرده و نیز مخل به فصاحت دانستهاند . از این رو محققان درصدد بیان فواید تكرار در قرآن برآمدهاند.
نویسندهای محترم در این نوشته با نگاهی جامع به موضوع تكرار در قرآن، فواید الفاظ مكرر قرآن را یادآور شده و این مقاله را در دو بخش فراهم آورده است: در بخش نخست به طبقهبندی الفاظ مكرر در قرآن پرداخته و در بخش دوم فواید تكرار آنها را برشمرده است.
كلید واژهها : تكرار، اطناب،فصاحت، بلاغت ،اعجاز قرآن، الفاظ مكرر.
1ـ مقدمه
مقصود از الفاظ مكرر، الفاظی است كه در یك متن بیش از یك بار به كار رفته باشد. در علوم بلاغی، در مباحثی همچون « اطناب» و « فصاحت كلام»از « تكرار» سخن به میان آمده است ؛ اطناب،یعنی زیادت الفاظ بر معانی ـ كه در عین حال مفید نیز باشد ـ یا ادای معانی با عبارتی بیش از حد متعارف به جهت تقویت و تأكید آن، اطناب ، انواع بسیاری دارد؛ یكی از آنها تكراری است كه به انگیزههای خاصی صورت میگیرد. همچنین،یكی از مواردی كه به فصیح بودن كلمه آسیب میرساند،كثرت تكرار بیفایده است.
بنابراین میتوان گفت كه تكرار بر دو قسم است : 1) تكرار بلیغ و مفید؛ 2) تكرار غیربلیغ و بیفایده.
با این توضیح، باید دید اول این كه تكرار در قرآن چه جایگاهی دارد، دوم آن كه چه فوایدی بر این تكرار مترتب است . از این رو ، متن اصلی مقاله را در دو بخش قرار دادهایم؛ در بخش نخست، الفاظ مكرر در قرآن را طبقهبندی كردهایم، در بخش دوم به بیان فواید تكرار در قرآن پرداختهایم .
2 ـ طبقه بندی الفاظ مكرر در قرآن
الفاظ مكرر در قرآن را میتوان از لحاظ « شمار تكرار در كل قرآن » و نیز از « لحاظ تعداد الفاظ مكرر در مواضع خاص » طبقهبندی كرد.
2ـ1ـ الفاظ مكرر از لحاظ شمار تكرار در كل قرآن
این الفاظ را میتوان در سه دسته جای داد: 1) الفاظ حایز كمترین شمار تكار ؛ 2) الفاظ حایز بیشترین شمار تكرار ؛ 3) سایر الفاظ مكرر.
الفاظی كه در سراسر كه قرآن تنها دو بار به كار رفتهاند از دستهی نخستاند،مانند: « الابل » [انعام (6)، 144 ؛ غاشیه (88) ،17] ، « اثاثاً» [ نحل (16) ،80 ،80 ؛ مریم (19) ،74 ] و « باخع » [كهف (18) ،6 ؛ شعراء (26) ،3]
الفاظی كه حایز بیشترین شمار تكرارند،از بشترین تا ده مورد عبارتاند از ؛ 1) لفظ جلاله « الله » ، 2702 بار ـ با احتساب واژهی اللهم كه پنج بار آمده است ؛ 2) « قال » ، 1725 بار ؛ 3) « كان »، 1388 بار ؛ 4) « ربَ» ،973 بار؛ 5) « ایمان » ، 879 بار ؛ 6) « علم» ، 780 بار ؛ 7) « اتی » ،549 بار ؛ 8) « كفر » ،525 بار؛ 9) « رسول » ، 513 بار ؛ « یوم » ، 475 بار.
2ـ2ـ الفاظ مكرر از لحاظ تعداد واژههای تكرار شده در مواضع خاص
در اینجا ، سخن از آن نیست كه یك واژه در سراسر قرآن ، چند بار به كار رفته است،بلكه سخن از تكرار یك واژه یا واژههای یك آیه در مواضع خاصی از قرآن است . برای مثال گفته میشود چرا واژهی « الناس» در آخرین سورهی قرآن چند بار تكرار شده است ؛ و یا چرا بخشی از آیهی 48 سورهی بقره در آیهی 123 همین سوره مكرر گشته است ؛ و یا چرا آیهی «فَبِایَّ آلاءِ ربِّكُما تُكَذِّبان » عیناً و با شمار زیادی در سورهی « رحمن » تكرار شده است.
این الفاظ ، ابتدا به دو دستهی كلی تقسیم میشوند: الف) یك لفظ مكرر؛ ب) بیش از یك لفظ مكرر.
قسم نخست، خود با توجه به محل تكرار به دو گونه قابل تقسیم است: 1) در یك آیه یا در چند آیهی متوالی ؛ 2) در مواضع مختلف از قرآن .
قسم دوم نیز ـ با توجه به كل الفاظ آیات ـ به دو نوع قابل تقسیم است: الف) در حد تمام الفاظ آیات؛ ب) در حد برخی از الفاظ آیات.
2ـ2ـ1ـ یك لفظ مكرر
در نوع اول از این قسم، یعنی « در یك آیه یا چند آیه متوالی» ، تمام الفاظ، در نوع دوم،یعنی « در مواضع مختلف » تنها الفاظی مدنظر قرار گرفتهاند كه معانی مستقل دارند؛ نه الفاظی مانند « مِنْ» ،« ذلك» و « الذین» كه به تنهایی معنای كاملی ندارند و از میان الفاظ دارای معنای مستقل نیز فقط مواردی لحاظ شدهاند كه آیات مشتمل بر آنها از نظر این كلمهی مكرر ، وحدت موضوعی دارند؛ نه كلماتی همچون « اَبِی» كه در آیهی « اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَأْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ » [یوسف (12)، 93] اشاره به پدر یوسف (ع) و در آیهی « وَ اغْفِر لِاَبِی إِنَّهُ كَانَ مِنْ الضَّالِّینَ [ شعراء (26)، 86 ] اشاره به پدر ابراهیم دارد . زیرا چنین تكراری تنها تكرار «شكل » است .
2ـ2ـ2ـ بیش از یك لفظ مكرر
نوع دوم از این قسم یعنی ط تكرار در حد برخی از الفاظ آیات» چنانچه شامل تعداد كمی از كلمات آیات شود،این گونه آیات همدیگر را تفسیر میكنند . اما در صورتی كه شامل تعداد زیادی از كلمات آیات شود، به نوع اول یعنی « در حد تمام الفاظ آیات » نزدیك میشود . محور بررسیهای ما در این قسم، نوع اول است كه شامل 72 آیه 2 از قرآن كریم میشود . این آیات كه عیناً و بدون هیچ اختلافی تكرار شدهاند؛ از لحاظ محل تكرار به دو دسته : « در یك سوره » و « در دو یا چند سوره » و دستهی اول نیز از لحاظ میزان تكرار به دو گونه : « به تداد زیاد» و به « تعداد كم » دستهبندی میشوند.
3 ـ فواید كاربرد الفاظ مكرر در قرآن
با توجه به این كه از نظر متخصصان علوم بلاغی، استفاده از الفاظ مكرر، بدون فایده محل بلاغت است، تبیین و تفسیر وقوع چنین پدیدهای در قرآن در موارد بسیاری ـ حتی در حد تكرار تمام الفاظ آیه ـ چیست؟
برای این پرسش ، دو پاسخ داریم : پاسخ اول آن است كه : اگر فرض بگیریم هر گونه تكراری مخالف با بلاغت است،باز هم دلیلی بر وجود عیب و نقص در قرآن كریم نیست؛ زیرا میتوان گفت كه از نظر قرآن ، اصل ،دنبال كردن هدفی است كه قرآن برای آن نازل شده است و تا جایی كه بلاغت مانع پیاده كردن هدفش نباشد، از آن سود میجوید . اگر به فرض ، در برخی موارد اجرای قواعد بلاغی با هدف اصلیاش سازگاری نداشته باشد، بدیهی است كه دنبال كردن هدف اصلی بر رعایت موازین بلاغی مقدم خواهد بود.
باید به این نكته توجه داشت كه وجه اعجاز قرآن كریم منحصر در « بلاغت » نیست، بلكه قرآناز جهات گوناگون معجزه است،چنانچه در موارد خاصی، رعایت وجوه دیگر اعجاز قرآن، مقتضی عدم رعایت قواعد بلاغی بوده است، این امر خللی به اعجاز قرآن وارد نمی كند.
و اما پاسخ دوم : با دقت و تدبر در آیات قرآن میتوان اسرار وحكمتهای وجود این الفاظ را در قرآن یافت. برای نیل به این هدف، با توجه به تقسیمبندی ارائه شده، به بررسی آیات دربردارندهی الفاظ مكرر میپردازیم.
بررسی این ایات با توجه به دستهبندی نوع اول یعنی « از لحاظ تعدد تكرار در كل قرآن » به بحث اعجاز عددی منجر میشود كه در زمینهی آن پژوهشهایی از سوی بعضی از دانشمندان انجام گرفته است و نیازی به طرح دوبارهی آن در این مقاله نیست . بنابراین محور بحث ، بیان فواید تكرار الفاظ ، مطابق دستهبندی نوع دوم ( از لحاظ تعداد الفاظ تكرار شده در برخی مواضع ) است .
3 ـ 1 فایدهی مكرر بودن یك لفظ در دو یا چند آیهی متوالی
پژوهشگران دربارهی فایدهی وجود این نوع، شش دلیل ذكر نمودهاند: 1ـ مقبولیت كلام؛ 2ـ ترس از فراموشی مخاطب در صورت طولانی شدن كلام؛ 3ـ تعظیم و تهدید؛ 4ـ مداح ؛ 5ـ استبعاد؛ 6ـ شیوع و اهمیت داشتن در جامعه ؛ برخی نیز معتقدند این نوع، اساساً تكرار محسوب نمی شود تا از فایدهی آن سخن بگوییم.
3ـ2ـ فواید مكرر بودن یك لفظ در مواضع مختلف
بررسی اینگونه الفاظ همان روش تفسیر موضوعی است كه برخی از دانشمند با استفاده از این روش به تفسیر قرآن پرداختهاند. مفسر پس از جمعآوری آیات مربوط به یك لفظ یا موضوع خاص، همهی آنها را همچون موادی كه درهم میآمیزند، پیش روی خود قرار داده، در معانی آنها تفقه نموده، نسبت آنها را با یكدیگر كشف و از میان آنها نتیجهگیری و هدف را آشكار میكند.
3ـ3ـ فواید مكرر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیه
از میان 72 آیهی مكرر قرآن كریم، تنها سه آیهی مكرر سورههای « رحمن»، « مرسلات» و «قمر» كه به سبب تكرار زیاد در یك سوره به خودی خود توجه انسان را جلب میكنند، مورد عنایت پژوهشگران قرار گرفته است سایر موارد به خاطر فاصلهی زیاد محل تكرار، نظری را به خود جلب ننموده، تاكنون هیچ گونه تحقیقی دربارهی آنها انجام نشده است.
فایدهی ذكر شده از طرف بیشتر دانشمندان دربارهی آیات مكرر در این سه سوره، «تأكید» است كه تعمیم آن نیز به تمام آیات مكرر صحیح نیست، زیرا آیهای كه در سراسر قرآن فقط دو بار ذكر شده است، چگونه میتواند موجب تأكید شود؟! برای خوانندهی قرآن كه آیهای را یكبار در جایی و سپس با فاصلهای نسبتاً زیاد در جایی دیگر میبیند و یا اصلاً سورهای را در یك زمان و سورهی دیگری را در زمان دیگر میخواند، چگونه میتواند تأكید احساس شود؟ این عدم كارآیی توجیه عرضه شده، ما را وامیدارد تا علل و فواید دیگری را جستجو كنیم.
برای نیل به این مقصود، نگارنده در رسالهی دكتری،این تحقیق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحلهی اول ، تمام آیات مكرر استخراج و طبقهبندی شد؛ و در مرحلهی دوم ، هر یك از سورههای حاوی آیات مكرر با توجه به معنای آیهی مكرر، مورد بررسی قرار گرفت . نتیجهی حاصل از این دو مرحله این است كه آیهی مكرر در حكم هدف و مقصود اصلی سوره است . به تعبیر دیگر، آیهی مكرر به منزلهی گل سرسبد آن سوره بوده، سایر آیات در حال تبیین و توضیح و ارائهی نمونههایی برای درك بهتر و كاملتر همان آیه میباشند.
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید