توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله تفسیر سوره نساء در فایل ورد (word) دارای 84 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تفسیر سوره نساء در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تفسیر سوره نساء در فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تفسیر سوره نساء در فایل ورد (word) :

تفسیر سوره نساء

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یآ أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس واحِدَه وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثیراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً (*)
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. اى مردم از پروردگارتان پروا كنید آنكه شما را از یك جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیارى را پراكنده ساخت و از خدا پرواكنید آنكه به نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و نیز درباره خویشاوندان بترسید. همانا خداوند بر شما
مراقب است (1)

نكات ادبى
1 ـ «بثّ» پراكنده ساخت ، منتشر كرد. «مبثوث» پراكنده.
2 ـ «تسائلون» از یكدیگر درخواست چیزى مى كنید و این اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از یكدیگر با سوگند دادن به خداست.
3 ـ «الارحام» جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این كلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز مى آید یعنى درباره خویشاوندان هم پروا كنید و بترسید.
4 ـ «كان» در «كان الله» منسلخ از زمان است و براى تثبیت مطلب آمده است.
5 ـ «رقیب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر.

تفسیر و توضیح
آیه (1) بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الناس اتقوا; : این سوره نیز مانند تمام سوره هاى قرآن بجز سوره توبه، با نام خدا آغاز مى شود خدایى كه رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه كافر است و به مردم تذكر مى دهد كه از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا مى كند. تقوا آن حالت خداترسى است كه اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتكاب گناهان باز مى دارد. این حالت

، رابطه انسان با خدا را محكم مى كند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام كارها خدا را در نظر مى گیرد و مطابق با رضایت او عمل مى كند و از انجام كارى كه خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مى نماید.
طبق این آیه، دلیل اینكه انسان باید از خدا پروا كند و رضایت و خوشنودى او را بجوید، این است كه خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست كه انسانها را از نسل

یك نفر به وجود آورده كه منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.
پیش از آنكه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تكثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نكته را یادآور مى شویم كه كیفیت خلقت نوع بشر و تكثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى كه به او نسبت به جنس مخالف داده، كارى كرده است كه به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند كه امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است كه خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتكثیر نسل وجود دارد.

بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این كیفیت مخصوص بالاترین حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به همین جهت لازم است كه انسان از خدا پروا كند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در كارهاى خود در نظر بگیرد.
با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شكى وجود ندارد كه از دیدگاه قرآن نسل كنونى بشر به یك فرد به نام آدم مى رسد كه خدا او را از خاك آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است كه بدون پدر و مادر آفریده شده. تكامل نوع انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته مى دانیم كه این نظریه از سوى بعضى از

دانشمندان علوم طبیعى نیز رد شده و فسیلها و اسنادى یافته اند كه مخالف با این فرضیه است.
مطلب دیگر اینكه طبق همین آیه، نسل بشر به یك تن مى رسد كه همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اكنون باید دید كه منظور از این جمله چیست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟ طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده كه خدا
از خود شما همسرانى براى

شما آفرید (خلق لكم من انفسكم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.
اگر در سند روایاتى كه به آنها اشاره شد تردید كنیم، باید بگوییم كه ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم كه حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یك نفر مى رسد كه نام او آدم است.

موضوع دیگرى كه در اینجا قابل بررسى وتأمل است این است كه از این آیه فهمیده مى شود كه نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا كرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراكنده شده اند. در اینجا این سؤال پیش مى آید كه فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه كسانى ازدواج كردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از این آیه فهمیده مى شود كه دختران و پسران آدم و حوا با یكدیگر ازدواج كرده اند و ازدواج خواهر و برادر یك حكم تشریعى و قراردادى است و این حكم در آن زمان نیامده بود و بعدها كه نسل آدم تكثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حكم از

سوى خدا آمد و این هیچ گونه استبعادى ندارد. زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع كردن میان دو خواهر كه در شریعتهاى قبلى جایز بود و یك مرد مى توانست همزمان با دو خواهر ازدواج كند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.
این نشان مى دهد كه حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یك مسأله قراردادى است و ممكن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى كه پیش مى آید حرام

باشند. بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یكدیگر استبعاد كرد. چون ظاهر این آیه همین موضوع را مى رساند. البته در بعضى از روایات آمده كه فرزندان بلافصل آدم با حورى یا جنّى ازدواج كردند و در بعضى از روایات آمده كه حوا همیشه دوقلو مى زایید كه یكى از آنها پسر و دیگرى دختر بود. پسر هر شكم با دختر شكم دیگر ازدواج مى كرد و شاید هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى
پیشین ازدواج كردند چون طبق یك نظریه، آدم نخستین انسان در روى زمین نبود بلكه پیش از او هم انواع مشابهى از انسانها در روى زمین زندگى مى كردند كه به تدریج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاك آفرید.

در قسمت بعدى آیه مورد بحث، بار دیگر مردم را به سوى تقوا مى خواند و مى فرماید: از خدا پروا كنید خدایى كه همیشه با نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و به یكدیگر مى گویید تو را به خدا فلان چیز را به من بده یا فلان كار را انجام بده. منظور این است كه از همان خدایى كه نام او همیشه ورد زبان شماست و به او سوگند مى خورید وسوگند مى دهید بترسید و پروا كنید و با انجام واجبات و ترك محرمات رضایت او را فراهم سازید.

پس از بیان این مطلب، اضافه مى كند كه علاوه بر خدا از ارحام و خویشاوندان هم پروا كنید و حقوق آنان را در نظر بگیرید. این جمله اهمیت صله رحم و توجه به خویشان و نزدیكان را مى رساند. خویشاوندان حقوقى برگردن انسان دارند كه باید آن را ادا كند و یكى از نشانه هاى ایمان صله رحم و محكم كردن پیوندهاى خویشاوندى است. این موضوع در آیات دیگرى هم آمده است:
و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله (احزاب / 6)
صاحبان پیوند خویشاوندى برخى از آنان براى برخى دیگر اولى هستند.
در روایات اسلامى نیز درباره صله رحم و اثر آن در زندگى انسان مطالبى آمده كه در بخش روایات بعضى از آنها ذكر خواهد شد.

پس از امر به تقوا و صله رحم اظهار مى دارد كه خداوند مراقب اعمال شماست و به آنچه انجام مى دهید نظارت دارد. اعتقاد به اینكه خدا همیشه ناظر اعمال انسان است، از نظر تربیتى بسیار مهم و سازنده است و سبب مى شود كه انسان در كارهایى كه مى كند، رها و یله نباشد بلكه معیارهاى خدایى را در نظر بگیرند.
چند روایت
1 ـ قال امیرالمؤمنین (ع) لنوف البكالى: یا نوف صل رحمك یزیدالله فى عمرك.(1)
امیر المؤمنین (ع) به نوف فرمود: اى نوف صله رحم كن تا خدا بر عمر تو بیفزاید.
2 ـ قال امیرالمؤمنین (ع): صلوا ارحامكم و لوبالسلام. یقول الله تبارك و تعالى: «واتقوالله الذى تسائلون به و الارحام».(2)

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: با خویشاوندان خود وصل كنید اگر چه با سلام باشد خداوند مى فرماید: «و اتقوالله الذى;»
3 ـ قال الحسین (ع): من سرّه ان ینسأ فى اجله و یزاد فى رزقه فلیصل رحمه.(3)
امام حسین(ع) فرمود: هر كس دوست دارد كه اجل او به تأخیر بیفتد و روزى او افزایش یابد، پس صله رحم كند.
4 ـ عن الباقر(ع)، قال قال رسول الله: اخبرنى جبرئیل ان ریح الجنه توجد من مسیره الف عام ما یجدها عاقّ ولاقاطع رحم.(4)

امام باقر(ع) فرمود: پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه عطر بهشت از فاصله هزار سال راه شنیده مى شود ولى عاقوالدین و كسى كه با خویشاوندان خود بریده است، آن را نمى شنود.
وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ اِلى أَمْوالِكُمْ اِنَّهُ كانَ حُوباً كَبیراً (*)وَ اِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّسآءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا (*)وَ آتُوا النِّسآءَ صَدَقاتِهِنَّ نِحْلَهً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – بحارالانوار ج 74 ص 89
2 – خصال ص 157
3 – بحارالانوار ج 74 ص 91
4 – بحارالانوار ج 74 ص 95
شَىْء مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً (*)

و اموال یتیمان را به خودشان بدهید و پلید را با پاكیزه عوض نكنید و اموال آنها را با اموال خود مخورید زیرا كه آن گناه بزرگى است (2) و اگر بیم آن را داشتید كه درباره دختران بتیم عدالت را رعایت نكنید، پس از زنانى كه براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهار تا چهارتا به همسرى بگیرید و یا زنى را كه مالك آن هستید بگیرید. این كار نزدیكتر به آن است كه ستم نكنید (3) و مهریه زنان را با رغبت بدهید. پس اگر با طیب نفس چیزى از آن را به شما بخشیدند، آن را گوارا و نوشین بخورید (4)
نكات ادبى
1 ـ «لاتتبدلوا» عوض نكنید، یكى را جانشین دیگرى نكنید. تبدل و استبدال به یك معناست.
2 ـ «الى اموالكم» الى در اینجا به معناى «مع» است. یعنى همراه بااموال خودتان.
3 ـ «حوب» گناه، معصیت، كار بد.
4 ـ «ماطاب» ما در اینجا مصدر است و ما بعد خود را در حكم مصدر مى كند. و البته مى توان آن را موصول هم گرفت و استعمال ما در ذوى العقول اشكالى ندارد همانگونه كه استعمال «من» در غیر ذوى العقول دیده شده است.
5 ـ «مثنى» و «ثلاث» و «رباع» تكرار در عدد یعنى دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا. وزن «مفعل» و «فُعال» در اعداد براى تكرار آن عدد است و این از باب عدول است یعنى مثنى از اثنان اثنان عدول كرده همانگونه كه ثُلاث از ثلاثه ثلاثه و رُباع از اربعه اربعه عدول كرده است و به خاطر همین عدول و وصفیت این كلمات غیر منصرف هستند. ضمناً وزن «فُعال» در اعداد فقط تا عدد چهار استعمال شد و از اعداد بالاتر این وزن نیامده است.

6 ـ «ملك یمین» تملك شخص بر عبدو امه. سابقاً كه بردگى وجود داشت انسان
مى توانست مالك عبد یا امه خود باشد. وامه یا همان كنیز اصطلاحى مانند زوجه صاحبش بود و همبستر شدن با او جایز بود.
7 ـ «تعدلوا» از عیله به معناى جور و ستم و میل از حق.
8 ـ «صدقات» جمع صدقه و منظور همان صداق یا مهریه زنان است.
9 ـ «نحله» از روى میل و رغبت، نحله به معناى عطایى است كه بدون منت و بدون عوض داده شود. البته معانى دیگرى هم دارد كه با این مورد مناسب نیست مانند: نحله به معناى شریعت و دین.
10 ـ «هنیئا» گوارا و «مریئا» شیرین و با لذت. این دو كلمه حال از «كلوا» است.
تفسیر و توضیح
آیه (2) و آتوا الیتام

ى اموالهم; : پس از امر به تقوا كه در آیه پیش آمد اكنون چندین حكم از احكام فقهى بیان مى شود. نخستین حكم مربوط به یتیمان است و دستور مى دهد كه اموال یتیمان را به آنها بدهید. كسانى كه عهده دار نگهدارى اموال یتیمان هستند باید به درستى و امانت آن را حفظ كنند و چون یتیم بالغ شد به او تحویل دهند. ممكن است بعضى از افراد در اثر وسوسه شیطان و به سبب مال دوستى و دنیاپرستى، در اموال یتیمان خیانت كنند. یا از آن بخورند و یا جنس خوب را كه مال یتیم است با جنس بد كه مال خودشان است عوض كنند. این است خداوند آنها را موعظه مى كند و مى فرماید: جنس بد را با جنس خوب عوض نكنید و اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید كه این گناه بزرگى است.

طبق این آیه باید در حساب و كتاب اموال یتیمان دقت كرد تا با اموال خود شخص مخلوط نشود. این دستور الهى سبب شد كه بعضى از متدینین درباره یتیمان سختگیرى كنند و براى اینكه مبادا مال آنها قاطى مال خودشان شود غذا و زندگى آنها را جدا كردند و از دست زدن به غذاى آنها پرهیز نمودند و این كار از نظر عاطفى به ضرر یتیمان بود و یتیمان احساس تنهایى و بى كسى مى كردند. این بود كه آیه دیگرى

نازل شد و مردم را به خوردن متعارف از مال یتیمان و انس با آنان دعوت كرد:
و یسألونك عن الیتامى قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخوانكم (بقره / 220)
از تو درباره یتیمان مى پرسند بگو اصلاح حال آنها بهتر است و اگر با آنها معاشرت كنید پس برادران شما هستند.
آیه (3) و ان خفتم الاتقسطوا ; : گاهى بعضى از اشخاص دختران یتیم را مى دیدند و به جهت ترحم به حال آنها و یا به جهت مال و جمال آنها، با آنها ازدواج مى كردند و اموال این یتیمان در اختیار آنان قرار مى گرفت و نمى توانستند آنچنان كه باید حقوق آنها را رعایت كنند و گاهى درباره آنها ظلم مى شد و آنها حامى و دفاع كننده نداشتند. آیه شریفه به این گروه از مسلمانان هشدار مى دهد كه اگر شما نمى توانید درباره این دختران یتیم حق و عدالت را رعایت نمایید، با آنها ازدواج نكنید بلكه با زنهاى دیگر ازدواج كنید و در یك زمان دو یا سه یا چهار زن داشته باشید.

بدینگونه قرآن به مردان اجازه تعدد همسر را مى دهد و این یك ضرورت طبیعى و اجتماعى است و سبب مى شود هم شهوترانیهاى نامشروع مهار شود و هم زنهاى بیوه در جامعه بدون همسر و حامى نباشند و به فحشا كشیده نشوند ولى این حكم یك شرط مهم دارد و آن اینكه كسانى مى توانند بیش از یك همسر داشته باشند كه بتوانند میان همسران خود عدالت را برقرار كنند و از لحاظ خوراك و پوشاك و مسكن تفاوتى میان آنها نگذارند و اگر نتوانستند چنین عدالت و مساواتى را میان آنها برقرار سازند، حق ندارند بیش از یك زن بگیرند و فقط مى توانند با یك زن ازدواج كنند و یا با برده هاى كنیز كه مالك آنها هستند همبستر شوند.
البته اكنون بردگى از میان رفته و موضوع این حكم منتفى است ولى سابقاً كه بردگى رسمیت و مشروعیت داشت زنهاى برده نسبت به مالكان خود همانند زنها و همسران آنها بودند و مالكانشان مى توانستند با آنها همبستر شوند و البته آن خود نیز مانند زوجیت شرایط ویژه اى داشت و به نفع زنهاى برده بود چون اگر اینها از مالكان خود حامله مى شدند و فرزندى مى آوردند، آزاد مى شدند.
در پایان آیه خاطرنشان مى سازد كه این برنامه یعنى اینكه به جاى دختران یتیم با همسران دیگرى ازدواج كنید و اگر نتوانستید در میان همسران خود عدالت را برقرار سازید فقط با یك همسر ازدواج كنید، این برنامه سبب مى شود كه شما به ظلم و ستم و ضایع كردن حقوق دیگران كشیده نشوید و از حق تجاوز نكنید.

آیه (4) و آتوا النساء صدقاتهن نحله; : وقتى ازدواجى صورت گرفت باید مبلغى به عنوان مهریه به زن داده شود و این حكم به نفع زنهاست چون هر دو طرف از آمیزش جنسى لذت مى برند ولى مرد باید در مقابل این كار مبلغى را به عنوان مهریه به زن بدهد و این براى حمایت از حقوق زن در جامعه است چون نوعاً زنها درآمدى مانند مردها ندارند و مهریه مى تواند پشتوانه اقتصادى زنها باشد.
در آیه شریفه دستور مى دهد كه مهریه زنها را با رغبت و از روى خوشحالى و رضایت خاطر

بپردازید. چون مهریه در گردن مرد یك دین است و باید این دین را ادا كند و بدهى خود را بدهد ولى براى اینكه میان زن و مرد محبت و علاقه باشد باید این بدهى را با خوشحالى و گشاده رویى و میل و رغبت داد و نباید دادن مهریه باعث ناراحتى و بى مهرى گردد. زیرا كه پیوند زناشویى از نظر اسلام یك پیوند مقدسى است كه نباید به خاطر مال دنیا لطمه اى به آن بخورد.

مردها موظف هستند كه با رغبت مهریه زنها را بپردازند ولى اگر زنها نیز براى اثبات علاقه به همسران خود با رضایت خاطر تعدادى از مهریه خود را به همسران خود بخشیدند، همسران این هدیه را قبول كنند و با خوشوقتى آن را نوش جان كنند كه گوارایشان باد!
بحثى درباره تعدد زوجات
در میان بسیارى از اقوام و ملل جهان از دیرباز تا كنون، این سنت وجود داشته است كه مرد مى تواند بیش از یك همسر داشته باشد و عملا بعضى از مردان همزمان چند همسر داشتند. بخصوص در میان اعراب عصر جاهلى این یك سنت دیرپا بود و بسیارى از مردها چندین همسر داشتند كه گاه تعداد آنها به ده تا و بیشتر مى رسید و البته این سنت مخصوص عربها نبود و بسیارى از ملل دیگر نیز به آن عمل مى كردند از جمله در میان ایرانیان قدیم هم این سنت وجود داشته است. به گفته كریستن سن: اصل تعدد زوجات اساس تشكیل خانواده در ایران به شمار مى رفت.(1) و نیز در میان یهود نیز قانون تعدد زوجات رسمیت دارد و مورد عمل است.

جالب اینكه در میان اقوام و مللى كه تعدد زوجات را به صورت رسمى و قانونى قبول ندارند، عملا بسیارى از مردها با زنهاى متعددى رابطه جنسى دارند و فحشا و روسپى گرى جاى قانون تعدد زوجات را گرفته است. نمونه آن جوامع اروپایى و امریكایى است كه وضع اسفبار فحشا و روابط نامشروع جنسى در میان آنها براى همه روشن است. عجیب اینكه آنها ازدواج قانونى با چند زن را، غیر انسانى و ظلم در حق زنان قلمداد مى كنند ولى فحشا و زنا و روابط نامشروع را كه امرى شایع میان آنهاست نشانه اى از آزادى مى دانند و كار به جایى رسیده كه در انگلستان همجنس بازى هم صورت قانونى یافته است! و آن را تجاوزى به حق زنان نمى دانند.

اسلام در محیطى ظهور كرد كه تعدد زوجات آنهم به هر تعدادى كه مى خواستند، قانونى بود و در جامعه به آن عمل مى شد. اسلام به خاطر ضرورتها و با رعایت قوانین طبیعى حاكم بر مرد و زن با تعدد زوجات مخالفت نكرد و آن را به رسمیت شناخت ولى آن را از دو جهت محدود كرد یكى از لحاظ تعداد و دیگر از لحاظ رعایت عدالت میان همسران كه بعداً توضیح داده خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – كریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ص 346
با توجه به مطالب بالا، روشن است كه اسلام مبتكر تعدد زوجات نیست بلكه آن را محدود هم كرده است و این در حالى است كه به گفته ویل دورانت: علماى دینى در قرون وسطى چنین تصور مى كردند كه تعدد زوجات از ابتكارات پیغمبر اسلام است.(1)

غربیها بخصوص در قرون وسطى همواره خواسته اند چهره مخدوشى از اسلام ارائه بدهند و دشمنى خود را با اسلام گاهى به صورت جنگ (نمونه اش جنگهاى صلیبى) و گاهى به صورت تهمتهاى ناروا و گاهى به صورت ایرادهاى واهى بر احكام اسلام، نشان داده اند یكى از مواردى كه غربیها به اسلام ایراد گرفته اند همین قانون تعدد زوجات است در حالى كه این قانون همانگونه كه گفتیم مخصوص اسلام نیست و بسیارى از اقوام و ملل به آن عمل مى كنند و در خود اروپا نیز عملا تعدد زوجات وجود دارد منتهى به صورت غیرقانونى و نامشروع و از طریق زنا و فحشا و اساساً یكى از عوامل شیوع فحشا در غرب همین تحریم تعدد زوجات است این مطلبى است كه بعضى از دانشمندان اروپایى به آن اعتراف كرده اند. جان دیون پورت انگلیسى مى گوید: در میان ملل مسیحى چیزى قوى تر از تحریم تعدد زوجات باعث شیوع فحشا نشده است.(2)

با توجه به نیازهاى طبیعى و اجتماعى، مشروعیت تعدد زوجات در جامعه یك ضرورت است. و دلیل روشن آن گرایش بسیارى از اجتماعات به سوى این مسأله است. هر چند كه به طور طبیعى نوزادهاى دختر و پسر تقریباً به یك تعداد به دنیا مى آیند ولى باید به چند موضوع توجه داشت:
اولا سن ازدواج در دختران به طور طبیعى حدود پنج سال زودتر از پسران است و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – ویل دورانت، تاریخ تمدن ج 1 ص 61
2 – عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه فارسى به قلم سید غلامرضا سعیدى ص 34
زنها زودتر از مردها بالغ مى شوند و آمادگى ازدواج پیدا مى كنند و این سبب مى شود كه تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زیاد باشد.
ثانیاً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملى مانند جنگ و كارهاى سنگین و خطرناك باعث پیدایش تلفاتى در میان مردان مى شود ولى زنها از این عوامل تلف كننده دور هستند. لذا همیشه پس از وقوع جنگهاى بزرگ مشكل انبوهى زن چه زنان بیوه و چه زنان آماده ازرواج و كمبود مرد به وضوح در جامعه دیده مى شود.

برتراند راسل درباره انگلستان اظهار مى دارد: در انگلستان كنونى بیش از دومیلیون زن زاید بر مردان وجود دارد كه بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این براى آنها محرومیت بزرگى است.(1)
ثالثاً، طبق تحقیق دانشمندان و به طورى كه مشاهده مى كنیم، زنها نسبت به مردها به طور طبیعى عمرى طولانى دارند و مقاومت آنها در برابر بعضى از امراض از مردها بیشتر است. و این سبب مى شود كه تعداد زنها نسبت به مردها بیشتر باشد.

رابعاً، قابلیت تولید مثل در مردها بیشتر از زنهاست. وقتى زن حدود پنجاه سالگى به سن یائسگى رسید دیگر قابلیت باردارى ندارد ونمى تواند زایمان كند ولى مرد حتى تا سن هفتادو پنج سالگى و هشتاد سالگى قابلیت تولید مثل دارد.
خامساً، زنها در ماه چندین روز دوران قاعدگى دارند و در این روزها آمادگى آمیزش جنسى ندارند ولى مردها همیشه از این آمادگى برخوردارند.
سادساً، برخلاف آنچه معروف شده است، شهوت و میل جنسى مرد بیش از زن است و تنوع طلبى یكى از خصیصه هاى طبیعى مرد است و به گفته بعضى از دانشمندان اجتماعى، مرد ذاتاً طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى، میزان مناسبى از فقر و كار سخت و نظارت دایمى زوجه، مى تواند
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – زناشویى و اخلاق ص 115 به نقل مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام ص 374
تك همسرى را به او تحمیل كند.(1)
سابعاً، در بعضى از جوامع و قبایل گاهى ضرورت ایجاب مى كند كه تولید نسل سرعت بیشترى بگیرد و كثرت اولاد و افزایش نیروى انسانى و كار مطلوب مى شود.

با توجه به مطالب بالا پرواضح است كه مشروعیت تعداد زوجات، امرى ضرورى واجتناب ناپذیر است و جامعه باید آن را بپذیرد. گاهى گفته مى شود كه این قانون نوعى توهین به زنان و تجاوز به حقوق آنان است. پاسخ این است چنین كارهایى یك ارزش نسبى دارند و اگر در جامعه اى این كار مشروعیت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگیرند، دیگر آن را توهین برخود قلمداد نمى كنند و لذا در جامعه جاهلى و حتى در اوایل اسلام و حتى در بعضى از كشورهاى عربى امروز داشتن چند همسر براى مرد یك امر عادى و معمولى بوده و هست و زنان هرگز این موضوع را توهین به خود تلقى نمى كنند ولى در جوامع اروپایى كه این رسم وجود ندارد آن را توهین بزرگى براى خود مى دانند و این گونه موارد، نوعى اخلاق نسبى است و بستگى به قراردادهاى اجتماعى و آداب و سنن جامعه دارد.

ضمناً روشن شد كه چند همسر داشتن مرد یك امر طبیعى است ولى چند شوهر داشتن زن یك امر غیر طبیعى است و لذا تا كنون در هیچ جامعه اى چه قدیم و چه جدید و حتى در میان قبایل وحشى چنین كارى سابقه نداشته و در جوامع كمونیستى و اشتراكى نیز مطرود بوده و هیچ كس كمونیسم جنسى را قبول نكرده است.
تعدد زوجات در اسلام
به طورى كه گفتیم همزمان با ظهور اسلام در میان اعراب جاهلى تعدد زوجات آنهم به صورت نامحدود وجود داشته است. اسلام ضمن قبول اصل موضوع كه یك ضرورت طبیعى و اجتماعى بود، آن را از دو جهت محدود كرد:
نخست اینكه تعداد زنان نباید بیش از چهارتا باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – ویل دورانت، لذات فلسفه ص 91
دوم اینكه باید در میان همسران از هر نظر عدالت و مساوات برقرار باشد و اگر مرد نتواند چنین عدالتى را برقرار كند حق ندارد بیش از یك زن داشته باشد.
این دو جهت در آیه اى كه مى خوانیم آمده است:

فانكحوا ماطاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الاّ تعدلوا فواحده(نساء/3)
پس، از زنانى كه براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا به همسرى بگیرید و اگر بیم آن را داشته باشید كه عدالت را رعایت نكنید، پس یك همسر بگیرید.
به طورى كه ملاحظه مى كنید تعداد همسران به چهارتا محدود شده و از آن مهمتر اینكه رعایت عدالت میان همسران الزامى شده كه كمتر مردى مى تواند امكانات آن را داشته باشد كه میان همسران متعدد، از لحاظ خوراك و پوشاك و مسكن و رعایت شئون همسردارى عدالت برقرار كند.

البته توجه كنیم كه رعایت عدالت میان همسران كه در این آیه خواسته شده به امور ظاهرى مانند غذا و مسكن و اینكه هر چهار شب یك شب را به نوبت با یكى از آنها به سر برد، مربوط مى شود و منظور از آن مساوات در محبت قلبى نمى باشد چون چنین كارى در دست انسان نیست و خارج از اراده انسان است و لذا در آیه دیگرى چنین مى فرماید:
و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا كل المیل (نساء/ 129)
و هرگز نمى توانید میان زنها عدالت كنید هر چند خواستار آن باشید پس یكسره از یكى روى برمگردانید.
این آیه شریفه مربوط به میل باطنى و دلبستگى مردان به زنان است كه مسلماً علاقه او به همه یكسان نخواهد بود ولى در عین حال از مردان خواسته شده كه میل قلبى خود را كنترل كنند و چنین نباشد كه تمام توجه آنها به یكى از همسران باشد البته از نظر ظاهرى و رعایت شئون همسردارى او حق ندارد میان زنان تفاوت و تبعیضى
قایل شود كه اگر چنین كند باید فقط یك همسر داشته باشد و حق گرفتن بیش از یك همسر را ندارد.
در اینجا براى تتمیم فایده دو روایت كه در این زمینه وارد شد ذكر مى كنیم. البته روایات بسیار است ما فقط نمونه هایى از آن را مى آوریم.

1 ـ قال الصادق (ع): لایحلّ لماء الرجل ان یجرى فى اكثر من اربعه ارحام.(1)
امام صادق(ع) فرمود: براى آب مرد حلال نیست كه در بیش از چهار رحم جارى شود.
2 ـ امام رضا(ع) فرمود: علت اینكه مرد با چهار زن تزویج مى كند ولى زن حق ندارد با بیش از یك نفر ازدواج نماید این است كه اگر مرد چهار زن هم داشته باشد اگر فرزندى بیاورند از اوست ولى اگر زن دو شوهر یا بیشتر داشته باشد، معلوم نمى شود كه این فرزند از كیست چون همه در آن مشترك هستند و بدینگونه نسبها و مواریث تباه مى شود و فرزند شناخته نمى شود.(2)

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهآءَ أَمْوالَكُمُ الَّتى جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (*)وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى اِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوهآ اِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقیراً فَلْیَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَاِذا دَفَعْتُمْ اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ كَفى بِاللّهِ حَسیباً (*)
و اموال خود را كه خداوند مایه برپایى زندگى شما قرار داده به سفیهان ندهید و از آن مال آنان را بخورانید و بپوشانید و به آنان سخنى پسندیده بگویید (5) و یتیمان را آزمایش كنید تا وقتى كه به مرحله ازدواج برسند پس چون از آنها رشدى ملاحظه كردید، اموالشان را به خودشان بدهید و آن را از روى اسراف
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – وسائل الشیعه ج 14 ص 399
2 – همان ص 398
وجلوتر از بزرگ شدنشان نخورید و هر كس توانگر باشد خویشتن دارى كند و هر كس فقیر باشد به اندازه اى كه پسندیده است بخورد و چون اموالشان را به آنها دادید، بر آنان شاهد بگیرید و خدا از لحاظ حسابرسى كافى است (6)
نكات ادبى
1 ـ «سفهاء» كم خردان، آنها كه صلاح و فساد خود را نمى دانند. مانند كودكان و عقب ماندگان فكرى. به اینگونه افراد محجور گفته مى شود.
2 ـ «ابتلاء» آزمایش و امتحان.

3 ـ «آنستم» یعنى مشاهده كردید، بر شما ثابت شد.
4 ـ «اسراف» تجاوز از حدّ در طرف افراط.
5 ـ «بدار» مبادرت، پیشدستى، جلو افتادن. منظور در اینجا این است كه پیشدستى مى كنید مبادا بزرگ شوند و مالشان را از شما بگیرند.
6 ـ «اسراف» و «بدار» هر دو مصدرند و به جاى حال هستند.
7 ـ «حسیبا» حال یا تمیز است.
تفسیر و توضیح
آیه (5) و لاتؤتوا السفهاء اموالكم; : ممكن است كم خردان و سفیهانى تحت تكفل انسان باشند مانند كودكان و یا بزرگانى كه رشد عقلى ندارند و صلاح و فسادكار را درك نمى كنند در چنین صورتى انسان نباید اموال خود را در اختیار آنان قرار بدهد كه هر كارى خواستند بكنند چون اموال هر انسانى براى برپایى زندگى اوست و قوام و پایدارى زندگى روزمرّه وابسته به آن است و اگر اختیار این اموال به دست سفیهان داده شود تباه خواهد شد و از بین خواهد رفت.
قرآن در این آیه توصیه مى كند كه اموال خود را در اختیار چنین افرادى قرار ندهید ولى از اموال خود خوراك و پوشاك آنها را بدهید و زندگى آنان را تأمین كنید و علاوهبرتأمین مادى زندگى آنها، با آنان خوش رفتارى هم بكنید و سخن نیكویى به آنان بگویید.
بدینگونه ضمن برحذر داشتن از اینكه سفیهان را در معاملات و كارهاى تجارى خود شركت بدهید و از این طریق ضرر و زیان كنید، دستور مى دهد كه غذا و پوشاك و سایر لوازم زندگى آنها را در اختیارشان قرار بدهید و با آنان رفتارى خوب داشته باشید. البته در آیه فقط غذا و پوشاك آمده ولى منظور تمام ملزومات زندگى است. نكته دیگر اینكه فرمود: وارزقو هم فیها یعنى رزق آنها را در آن قرار دهید و نه فرمود: از آن. این شاید یك امر ارشادى باشد كه روزى آنها را از اصل مال قرار ندهید كه به مرور زمان تمام مى شود بلكه در آن مال قرار دهید به این معنا كه اصل مال سرمایه باشد و با آن تجارت كنید و از سود آن روزى و نفقه آنها را بدهید.

آیه (6) و ابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا; : این آیه چند حكم را درباره یتیمان بیان مى كند. گاهى كسانى كودكان یتیمى از خویشاوندان خود یا از بیگانگان را نگهدارى مى كردند و آنان اموالى داشتند كه این اموال نیز در تصرف این افراد بود. وقتى كودكان یتیم بزرگ مى شدند، لازم بود كه اموال آنها به آنها برگردانیده شود در این آیه دستور مى دهد كه چون یتیمان بالغ شدند و به مرحله اى رسیدند كه قابلیت ازدواج دارند، شما باید آنها را از لحاظ رشد عقلى امتحان كنید و تنها به رشد جسمى و بلوغ سنّى آنان اكتفا نكنید. وقتى آنها را امتحان كردید و دیدید كه به رشد عقلى هم رسیده اند و مى توانند صلاح خود را درك نمایند، در چنین صورتى اموال آنها را به آنها برگردانید.
بنابراین دادن اموال یتیمان به خود آنان دو شرط دارد: یكى اینكه از لحاظ جسمى و سنى به حد بلوغ برسند و دیگر اینكه از لحاظ عقلى و فكرى داراى رشد لازم باشند.
از نظر اسلام در وجوب عبادات مانند نماز و روزه تنها بلوغ جسمى كافى است و با رسیدن به بلوغ جسمى، كودك مكلف مى شود ولى در مسایلى مانند ازدواج و دادن اموال كودكان یتیم به خودشان علاوه بر بلوغ جسمى، رشد فكرى و عقلى هم

لازم است.
از نظر فقهى رسیدن به حد بلوغ با یكى از چند چیز محقق مى شود: رسیدن به سنّ شانزده سالگى در پسران و ده سالگى در دختران، احتلام و قابلیت ازدواج، روییدن مو در صورت پسران. اینها نشانه رشد جسمى و رسیدن به حدّ تكلیف است ولى رشد عقلى با امتحانهاى مكرر و گوناگون ثابت مى شود.
ضمناً در آیه شریفه، افراد را از تجاوز به اموال كودكان یتیم برحذر مى دارد و مى فرماید: شما اموال آنها را به خودشان بدهید و آن را از روى اسراف وافراط و با عجله كه مبادا كودكان بزرگ مى شوند و اموالشان را ا زشما مى گیرند، نخورید، چون بعضیها براى نگهدارى اموال یتیمان اجرتى مى گرفتند و چون مى دیدند كه آنها در شرف بلوغ هستند، سعى مى كردند آن اموال را بیشتر نگهدارى كنند و بیشتر اجرت بگیرند قرآن آنها را از این كار نهى مى كند و دستور مى دهد كه اموال آنها را به موقع به خودشان پس بدهید.

البته خوردن از مال یتیم براى نگهدارى آن و به حد متعارف اشكالى ندارد. در عین حال قرآن توصیه مى كند كه كسانى كه توانگر هستند و نیازى به اموال یتیمان ندارند بهتر است كه اصلا از آن مال چیزى نخورند ولى كسانى كه فقیرند مى توانند به اندازه اى كه متعارف باشد در برابر خدماتى كه انجام مى دهند، از مال یتیم بخورند.
حكم دیگرى كه در این آیه آمده این است كه چون خواستید اموال یتیمان را پس از بزرگ شدنشان به آنها بازپس دهید، براى این كار شاهد بگیرید كه مبادا در آینده، گرفتن اموالشان را انكار كنند و مدعى شما باشند. البته شما شاهد بگیرید ولى بدانید كه شاهد و حسابگر اصلى خداست و اگر خیانتى در اموال یتیمان كرده باشید خداوند آن را مى داند و شما را مؤاخذه مى كند، و خدا از لحاظ حسابگرى بسنده است.

لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسآءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً (*)وَ
اِذا حَضَرَ الْقِسْمَهَ أُولُو الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (*)وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً (* )اِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً اِنَّما یَأْكُلُونَ فى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً (*)
براى مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقى مى گذارند بهره اى است و براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقى مى گذارند بهره اى است. كم باشد یا زیاد، بهره اى تعیین شده (7) و چون در موقع تقسیم مال، خویشاوندان و یتیمان و بینوایان حاضر باشند، از آن مال به آنان هم بدهید و به آنان سخنى شایسته بگویید (8) و كسانى كه اگر بعد از خود فرزندان ضعیفى بگذارند از آنان بیمناك هستند، باید (درباره یتیمان مردم) بترسند و از خدا پروا كنند و سخنى درست و استوار بگویند (9) كسانى كه اموال یتیمان را از راه ستم مى خورند همانا در شكمهایشان آتش مى خورند و بزودى به آتش جهنم در مى آیند (10)

نكات ادبى
1 ـ «اقربون» خویشاوندان و نزدیكان.
2 ـ «مفروض» تعیین شده ، مشخص شده.
3 ـ «ذریه» فرزندانى كه از انسان باقى مى مانند.
4 ـ «سدید» استوار، درست، مطابق با واقع.
5 ـ «سیصلون» از صلى مشتق شده به معناى ملازمت. یعنى آنها بزودى ملازم آتش خواهند بود.
6 ـ «سعیر» آتش فروزان و شعلهور و منظور آتش جهنم است.
تفسیر و توضیح
آیات (7-8) للرجال نصیب مما ترك الوالدان; : در میان اعراب جاهلى رسم بر این بود كه وقتى كسى از دنیا مى رفت، تنها مردان را وارث او مى شمردند و به زنان سهمى از مال نمى دادند. این آیه این سنت ظالمانه را نفى مى كند و حكم اسلام را در ارث مردان و زنان بدینگونه بیان مى كند كه هم مردان از پدر و مادر و خویشان خود ارث مى برند و هم زنان از آنها ارث مى برند چه تركه میت اندك باشد و چه بسیار; در هر حال هم مرد و هم زن سهم ارث خود را مى برند و سهم وارثان هم در آیات دیگر تعیین شده است.

پس از بیان این حكم كلى درباره ارث براى زن و مرد، حكم دیگرى را بیان مى كند و به وارثان میت دستور مى دهد كه اگر كسانى از خویشاوندان شما كه سهمى در ارث ندارند در موقع تقسیم تركه حضور داشته باشند و یا بعضى از یتیمان و بینوایان در آن مجلس حاضر باشند، سهمى هم به آنها بدهید و آنها را هم از آن مال بهره مند سازید هر چند كه به آنها ارث نمى رسد ولى نا امیدشان نكنید و ضمن اینكه آنها را هم از آن مال برخوردار مى كنید، با آنان خوشرفتارى نمایید و سخنى پسندیده بگویید.

البته این یك توصیه اخلاقى است و وارثان مال میت، خوب است كه به حاضران در مجلس تقسیم تركه، چیزى از آن مال را بدهند و این غیر از حكم ارث و سهم وارثان است كه دادن آن الزامى است.
آیات (9-10) و لیخش الذین لوتركوا; : این دو آیه كسانى را كه متصدى كار یتیمان هستند و اموال یتیمان در اختیار آنهاست، از خیانت بر آنها برحذر مى دارد و به آنها گوشزد مى كند كه خوردن مال یتیم و ظلم به او سرانجام بدى دارد و هم در دنیا و هم در آخرت مجازات سختى خواهد داشت. مجازات خوردن مال یتیم در دنیا این است كه اگر این شخص خود فرزندانى دارد كه نگران حال آنهاست، باید از عاقبت آنها بترسد و بداند كه همانگونه كه فرزندان یتیم دیگران در اختیار او هستند فرزندان او هم ممكن است در اختیار كسان دیگرى قرار بگیرد و همانگونه كه او نگران حال فرزندان خویشتن است و دلش مى خواهد كه اگر او از دنیا رفت با یتیمان او

خوشرفتارى كنند، او نیز در حق یتیمانى كه در اختیار اوست خیانت نكند و آنچه براى خود مى پسندد براى دیگران هم بپسندد.
از آیه چنین استفاده مى شود كه خیانت به یتیمان در این دنیا اثر وضعى دارد و ممكن است فرزندان چنین اشخاصى دچار گرفتاریهایى بشوند مانند فرزندان افراد مسلول و الكلى كه خواه ناخواه در آنها زمینه بیمارى بیشتر است و این فرزندان تاوان كارهاى پدر و مادر خود را مى دهند همانگونه كه در فرزندان نامشروع و زنازاده ها هم زمینه هاى انحراف وجود دارد. البته این موارد در حد الزام و به صورت حتمى نیست كه ظلمى در حق فرزندان آنها باشد فقط در حد زمینه است و فرزندان مى توانند با انجام كارهاى نیك از بروز ناراحتى جلوگیرى كنند.
و اما مجازات خوردن مال یتیم و خیانت به او در آخرت نیز سنگین است واین آیه به صورت شدیداللحنى به آنان اخطار مى كند كه آنها كه اموال یتیمان را از روى ستم مى خورند، همانا در شكمهایشان آتش مى خورند. یعنى این اموال در آخرت تبدیل به آتش خواهد شد و در شكمهاى آنها فرو خواهد رفت و آنان در روز قیامت در میان آتش فروزان و شعلهور خواهند افتاد.
این بالاترین نوع تهدید است كه خداوند درباره خیانتكاران به اموال یتیمان بیان مى كند و آشكارا وعده جهنم و آتش سوزان مى دهد.

عین همین تهدید را خداوند درباره آن گروه از اهل كتاب كه آیات خدا را كتمان مى كنند و تورات و انجیل را بازیچه هوسهاى خود قرار مى دهند، دارد:
ان الذین یكتمون ما انزل الله من الكتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئك ما یأكلون فى بطونهم الا النار (بقره / 174)
كسانى كه آنچه خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى دارند و آن را به بهاى اندكى مى فروشند، همانا در شكمهایشان جز آتش نمى خورند.
چند روایت
1 ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: من اكل مال الیتیم سلّط الله علیه من یظلمه او على عقبه او على عقب عقبه فانّ الله یقول فى كتابه: و لیخش الذین لو تركوا;(1)
امام صادق(ع) فرمود: هر كس مال یتیم را بخورد خداوند كسى را بر او مسلط مى كند كه به او یا به فرزند او و یا نسل بعدى ظلم كند. خداوند در قرآن فرموده: ولیخش الذین;
2 ـ پیامبر خدا(ص) فرمود چون مرا به آسمان بردند، قومى را دیدم كه به درون آنها آتش نفوذ مى كند و از پایین آنها بیرون مى آید. پس گفتم: اى جبرئیل اینها چه كسانى هستند؟ گفت: اینها كسانى هستند كه اموال یتیمان را خورده اند.(2)

3 ـ امام صادق(ع) فرمود: در كتاب على آمده است: خورنده مال یتیم تاوان كار خود را در دنیا در فرزندانش پس مى دهد و در آخرت نیز وبال آن را خواهد داشت اما در دنیا، چون خداوند مى فرماید: و لیخش الذین لوتركوا; و اما در آخرت مى فرماید: ان الذین یاكلون اموال الیتامى..(3)
یُوصیكُمُ اللّهُ فى أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ كُنَّ نِسآءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ اِنْ كانَتْ واحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِاَبَوَیْهِ لِكُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ اِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِاُمِّهِ الثُّلُثُ فَاِنْ كانَ لَهُ اِخْوَهٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّه یُوصى بِهآ أَوْ دَیْن آبآؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَریضَهً مِنَ اللّهِ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلیماً حَكیماً(*)
خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش مى دهد كه براى پسر مانند بهره دو دختر باشد. پس اگر آنها زن باشند و بیش از دو نفر باشند، دو سوم تركه براى آنهاست و اگر یك نفر باشد نصف تركه براى اوست و براى پدر و مادر میت هر
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 – كنزالدقائق ج 2 ص 372

2 – تفسیر قمى ج 1 ص 132
3 – كنزالدقائق ج 2 ص 375
كدام یك ششم تركه مى رسد این در صورتى است كه میت فرزند داشته باشد. پس اگر فرزند نداشته باشد و پدر و مادرش از او ارث ببرند، پس براى مادرش یك سوم مى رسد و اگر برادارانى داشته باشد، در این صورت براى مادرش یك ششم مى رسد. البته این پس از وصیتى است كه میت كرده و یا بدهى كه داشته است. شما نمى دانید كه پدرانتان و یا فرزندانتان كدام یك از لحاظ سود رسانى به شما نزدیكتر است. این فریضه اى است از جانب خدا كه خدا داناى فرزانه است(11)

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky