توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  تحقیق در مورد کالبد شکافی بهاییت در فایل ورد (word) دارای 111 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد کالبد شکافی بهاییت در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد کالبد شکافی بهاییت در فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد کالبد شکافی بهاییت در فایل ورد (word) :

کالبد شکافی بهاییت
میرزا حسینعلی بهاء پس از بركنار كردن برادرش میرزا یحیی (صبح ازل) و جمع نمودن با بیانی چند به گرد خویش، همانند باب دست به نگارش یك سلسله مبادی زدی كه با منعكس نمودن پاره ای از آن پی به آنچه او «آئین بهائی» نامید می بریم.
لازم به یادآوری نیست كه فرقه بهائیت همان بابیت با تغییراتی چند می باشد.

یكی از كتابهای میرزا حسینعلی بهاء «لواح» نام دارد كه آن را به زبان عربی نوشته است، ناگفته نگذریم كه میزان عربی میرزا حسینعلی در ردیف همان عربی باب است ولی توجیهی كه بهاء ارائه می دهد حتی از توجیه باب هم مضحك تر است: وقتی در مورد غلط های دستوری بهاء از او سؤال شد گفت:
صرف و نحورا باید با نوشته های من سنجید، نه نوشته های مرا با قواعد صرف و نحو!!
و اینك ترجمه آن نوشته ها:( یادآور می شود كه بهائیان و بابیان همواره سعی دارند نوشته های سران آن قوم را بهر بهائی جمع و نابود كنند كه خوانندگان با خواندن محتویات آن به خوبی دلیل این كار را خواهند فهمید. تنها اظهار نظری كه در مورد آن نوشته ها در اینجا منعكس می كنیم گفته كسروی است كه می گوید:

((… باب و بهاء در قانونگذاری ( یا به گفته خودشان: احكام) نیز بی خردیهای بسیاری از خود نشان داده اند. نوشته های باب (وبهاء) چندان بیخردانه است كه چنانكه گفتیم ناچار شده اند كه آنها را از میان ببرند واز مردم پوشیده دارند)).
واما آن احكام
یكی از دعات خود را به نام ((عندلیب)) به كلامی طویل اول به فارسی و سپس به عربی خطاب می كند وچنین می گوید:«متن عربی»(ترجمه)
– بدان كه ما همه را امر به تبلیغ كردیم و در شرایط مبلغین آنچه را كه شخص بر فضیلت این ظهور و عزت و عطاء و الطاف آن انصاف دهد نازل كردیم، برای كسی كه می‌خواهد رو به افق اعلی بیاورد سزاوار است كه ظاهر و باطن خویش را از آنچه در كتاب خدا پروردگار جهانیان (یعنی كتاب شریعتی خود بهاء) نهی شده است پاك سازد و در قدم اول به آنچه رحمن در فرقان به گفته خودش (قُل الله ثُمَ ذَر‎هُم‎ْ فی خوضهم یَلعبون‎ْ) نازل فرموده تمسك جوید و رفتار كند.
و آنچه را غیر از خدا است مانند خاك ببیند، این چنین نور امر در بازگشتگاه از افق آسمان اراده خدای مقتدر عزیز وهاب تابیده است

و در قدم دیگر به تمام جهات خود به سوی چهره رو بیاورد وبه زبان سر و حقیقت در حالیكه رو به خانه عظم داردتوجه كند، برخیزد و بگوید (تركت مله قوم لا یو منون وهُم بالاخره هُم‎ْ كافرون) هرگاه كسی بدین دومقام و بدین امر فائز گردید؛ از قلم اعلا در صحیفه حمراء از اهل بهاء نوشته خواهد شد تا آنكه می گوید:
– بگو الهی الهی (مقصودش خود او است) بندگانت را بر رجوع سوی خود و مشاهده در آثار علایت به چشم خود تأیید كن،

ای پروردگار آنها را از دریای جود و خورشید عطایت منع مكن و از ساحت قدس خودت دور مساز. ای پروردگار تورا به نور عمر خودت كه هنگام ظهور آن آثار شرك و نفاق محو می شود سؤال می كنم كه تخت جهل ونادانی را با تخت علم و عرفان و عرش ظلم وستم را با كرسی عدل و انصاف عوض كنی؛ زیرا توئی مقتدر عزیز منان. تاآنكه می گوید:
– به تحقیق كه در عالم پیش از این و بعد از این ظاهر نگشته و نمی شود ظاهرشد، كتاب در ملكوت بیان (یعنی بیان باب) براین گواهی می دهد خوشابه حال شنوندگان، خوشابه حال فائزان. تاآنكه به فارسی چنین می گوید (ترجمه عربی).

– تفكر كن در معرضین از بیان (مقصود ازلیها هستند) آنهائی كه با بالهای اوهام درفضای اوهام پرواز می كنند وتاكنون ندانسته اند كه چه كسی را پروردگارشان خلق كرده است. (مقصودش این است كه او خالق باب است). تا آنكه به عربی می گوید:(ترجمه).
– و باقی نماند حرفی جزء آن كه انصاف داران اورا ببینندكه بر عرش ظهور برقرارگذشته است به درستیكه پروردگارت می داند و می گوید و بیشتر مردم نمی دانند.
پس یكی از دعات خود رابه نام نصرالله به این گفته اش مخاطب قرار می دهد:
– ای نصرالله به تحقیق تو را یادكرده است كسی كه در هوای من پرواز كرده و به ریسمان من تمسك جسته است، ما تو را یاد كردیم به یادی كه بدان وجوه، به سوی مالك كرم وجود توجه می كنند پس شكر كن و بگو:
سپاس از برای تو می باشد كه مرا یاد نمودی وآنچه را كه هر حرفی از آن به عنایت و رحمت و فضل و عطای تو فریاد می كند، برای من نازل فرمودی. پروردگار! مرا می بینی كه به واسطه آیات تو مجذوب گشته ام و به آتش محبت برافروخته شده ام. از تو می خواهم كه مرا خود كه عقل ها و دلها به واسطه آن مضطرب گشته، ثابت و راسخ بداری. نیست خدائی مگر توكه فرد و واحد و عزیزی.

ای نصرالله! بر تو بهاء و عنایت خدا باشد؛ كسی كه پیش از من بود، ذكر كرده است كه مادرت پیش از این به ذكر من فائز شده است، خوشا به حال او ما گواهی می دهیم كه به گوهری كه نظیر ندارد و دری كه خدا آن را اشباه و امثال مقدس داشته است فائز شده است و آن در و گوهر محبت من عزیز بدیع می باشد. كسی كه پیش از من بوده و وی را به عنایت من مژده داده، و او را به انوار نیر معرفت من نورانی نموده است؛ زیرا پروردگار تو مشفق و كریم است.
و باز هم یكی از دعات خود، عندلیب را بدین گفتار مخاطب ساخته است:
– ای عندلیب! من مرحوم مرفوع «حسن خان» را كه از زندان معرضین ومنكرین (یعنی ازلیها) به سوی افق ابهی و رفیق اعلی بالا رفت یاد كردم، خوشا به حال او ونعمت ها بر او ارزانی باد. قسم به جان خود كه او به چیزی كه احدی پیش از او بدان فائز نگشته بود، فائز شده است. اكنون مقربان او بر مقام كریم می بینند،

هنگامی كه او می خواست حضور یابد و ملاقات كند؛ ما او بودیم و او را به چیزی كه دریای غفران را در عالم امكان به موج می آورد و نسیم عنایت پروردگار جهانیان را به هیجان در می آورد، یادكردیم و آنچه را سبب روشنائی چشم عارفان است نازل كردیم و به «ارض طاء»(یعنی طهران) فرستادیم؛ به درستی كه رحمت پروردگار تو تمام وجود را از غیب و شهود احاطه دارد. وای بر كسانیكه مقام او را نشناختند و كاری كردند كه هر منصفی بر آن نوحه می كند و اشك عارفان بر آن جاری می شود آیا باقی می مانند.كسانیكه ستم كردند؟ یا وقتیكه گرفتار می شوند، گریز گاهی برای خودشان پیدا می كنند؟ نه قسم به بیان من كه حقایق ملاء و فردوس ابهی و بهشت علیا بدان محذوب می گردند.

بگو: خدایا خدایا (مقصود خودش می باشد) میان بندگان خود افت بیانداز و آن چه را از آنها می خواهی به وجود خودت به آنها معرفی كن. اگر معرفت داشته باشند؛ هرآینه بر خودشان توجه خواهند كرد و بر آنچه در روزهای تو از آنها فوت گشته، گریه خواهند كرد پروردگارا! آنها را به خودشان واگذار مكن و از تقرب به خورشید معرفتت منع مكن؛ زیرا تو به هر چه می خواهی قدرت داری. سپس اجر كسانیكه آن را نافله قرار دادند، در نزد خودت گنجی قرار بده؛ زیرا تو صاحب فضل بسیار و امین و حافظ و حارس معینی.

یاد آورید مادر و خواهر را، خوشا به حال آنها و ارزانی باد برآنها نعمت ها بدرستیكه مظلوم در زندان بزرگ خواسته است كه آنها را به قسمی یاد كند كه اسامی آنها به دوام ملكوت خدای عزیز حمید باقی بماند. خوشا به حال تو ای كنیز من و برگ من كه خدای كسی را كه بر خدمت به امر من و یاد آوری من در میان بندگان من، و ثناخوانی من در میان خلقم برخواسته است؛ از توبه وجود آورده است.
به تحقیق كه خدای تبارك و تعالی او را به نشرآثار خودش كه به نور آن آسمان و زمین روشن گشته و دلها و قلوب نورانی شده است موفق داشته است؛ ما بعضی از اجر وی را در تبلیغ امر و اظهار كلمه برای تو مقرر داشتیم.

ای عندلیب! كسی كه پیش از من بود او را بزرگ كرده، او را به عنایت و رحمت من كه بر تمام اشیاء دارد و نور من كه عالم وجود را نورانی ساخته، بشارت داده است. دراین وقت ما خواهرت را یادمی كنیم و او را به عنایت خدا، پروردگار عرش، بشارت می دهیم. ای برگ من بر تو باد بها و رحمت من.
تا آنكه می گوید:
– ما كنیز دیگر خود را یاد می كنیم. خوشا به حال گوشی كه نداء (یا امتی و یا عبدی) مرا بشنود وقلبی كه به سوی خدای مالك روز جزا اقبال كند. ای زن خوشنود باش به اینكه من تو را یاد می كنم و به حمد پروردگار عزیز و عظیم خود تسبیح كن. ما كنیزان خود را كه در اطراف می باشند یاد می كنیم و آنها را بدان چه از نزد خدای فرد خبیر برایشان مقرر گشته بشارت می دهیم، كسی كه به اقبال فائز شود؛ نزد خدا از بالاترین است، خوشا به حال زنان و مردان فائز و سپاس بر خدای پروردگار جهانیان.

«جناب غلامعلی» را یاد كردید. ای غلام قبل از علی، آیا می توانی با استقامتی كه درهای گوشهای هركس را كه در عالم امكان است باز می كند، بیان مرا گوش كنی و آیا می توانی به بیانی كه زبانهای عالم بدان سخن می گوید سخن بگوئی. بگو: نه، قسم به جان تو؛ مگر به حول و قوه تو، از برای خداوند است خزائن بیان، اگر آیه ای از آن نازل شود یا مرواریدی از آن ظاهر گردد؛ هر آینه خواهی دید كه مردم از رحیق بیان خدای مولای غیر از خود مست خواهند شد، به درستیكه پروردگار تو بر هرچه می خواهد مقتدر است و او فضال كریم است.

به تحقیق كسی كه بر خدمت به امر من در هوای محبت من قیام كرده است تو را به آیاتی كه ظاهر آن نور و باطنش رحمت است و در باطن باطن چیزی است كه به این خبر بزرگ فریاد می كند یاد نموده است بر تو و بر كسانی كه سطوت هر غافل مریب آنها را نمی ترساند بهاء باد.
تاآنكه می گوید:
ای حسن! به صدائی كه از طرف زندان می آید گوش ده: كه نیست خدائی به جز او كه فرد و خبیر است، هنگامیكه ستارگان آسمان بیان مرا دیدی و شراب معرفت مرا از كاسه عطای من آشامیدی، بگو؛خدایا! خدایا سپاس از برای تو است كه مرا بیدار كردی ودر زندان خودت مرا یاد نمودی و زمانیكه بیشتر از بندگان از تو اعراض نموده بودند آن را بر اقبال به سوی خودت تأیید كردی.
تو را سؤال می كنم به قیام محل تابش امر و مبداء صدور احكام خود و نشستن و سخن گفتن و سكوت و ظهور و ضیاء و سكون و حركت او كه مرا در تمام احوال قرار دهی كه به نام تو به حكمت وبیان فریاد كنم و بر امر تو از میان تمام ادیان ثابت بمانم.

شجره نامه میزا حسینعلی بهاء كه ادعای خدائی كرد
پروردگار من! مرا از كوثر عنایت و قدح عطایت منع مكن ، برای من مقرر كن چیزی كه مرا از این مقطع سازد و به ریسمان خودت متمسك نماید به درستیكه تو، توئی مقتدر قدیر.
آنگاه می گوید:
ـ ای قلم اعلای من سید عبدالغنی را یاد كن.تا آنكه می گوید:
– به درستیكه ما دراین مقام پدرت را یاد می كنیم كه بر رفیق اعلا بالا رفت (یعنی مرد) این امریست از طرف خدای رب الارباب، به درستیكه ما او را از كوثر عفو و غفران پاك نمودیم و در مقامی كه قلم ها از نوشتن آن عاجز است داخل كردیم، بر او و بر كسانیكه او را به آنچه قلم اعلا دراین اعلی دراین مقام رفیع گفته استیاد می كنند، بهاء باد. به تحقیق كه نسیم های عنایت و الطاف، از تمام جهات اورا فرا گرفته است؛ این از فضل خدای مالك الرقاب است به درستیكه ما دراین مقام قدرت او وكسانی را كه به خدای مالك الادیان ایمان آورده اند یاد می كنیم، اینچنین، قلم هنگامیكه مالك القدم به واسطه عملیات ایادی ستم كاران در زندان اعظم خود محبوس بود، سخن گفته است.

آنكه می گوید:
– ای خلیل! ندا را گوش كن كه اوست خدا، خدائی جز او نیست، به تحقیق كه ظاهر شده است و امر محكم متین خود را اظهار می دارد. قصص جهان و ظلم كسانی كه كافراند جلو او را نمی گیرد. آنگاه به فارسی می گوید:
– چیزی را كه عربی آنچنین است.
(ترجمه ترجمه)، ای خلیل ایرانیان همیشه زیان كارترین اهل جهان بودند به خورشید، بیانی كه از بالاترین افق جهان می تابد قسم می خورم كه ناله های منبر های این دیار در هر زمانی بلند است. در ابتدای این امر این ناله در ارض (طاء)(یعنی طهران) در منابری كه برای ذكر حق گذاشته شده بود شنیده می شد و اكنون آن منابر جای سب مقصود جهانیان شده است (مقصود خودش است).

تأمل كن زیان كارترین احزاب (یعنی ایرانیان) چه كردند و چه گفتند! و اینچنین معرضین از بیان (یعنی ازلیان)به دنبال آن می روند.
آنگاه می گوید:ما (محمد قبل از كریم را) یاد می كنیم و اورا به عنایت خدای عزیز حمید بشارت می دهیم، او را به آیات من یاد كن و به رحمت من كه سبقت دارد و فضل من كه وجود را احاطه كرده، بشارت بده.

آنگاه چیزی به عربی می گوید: كه فارسی آن اینست:« و به آتش سدره مشتعل گردید اِن شاءالله، و به نور آن منور شوید و به شاخه هایش تمسك بجوئید تا عالم را معدوم ومفقود بشمارید. برتو و برآنكسی كه با شما می باشد و بر هركس كه ثابت و مستقیم باشد؛بهاء باد.
آنگاه می گوید: «كسی را كه موسوم به یحیی می باشد كه حاضر و فائز گشته و برانصاف دراین خبر بزرگ خدا او را تأیید كرده است یاد می كنیم. ای یحیی! هنگامیكه قلم اعلی بر عرش رفیع خود قرارگرفته و سخن می گفت حاضر شدی، شنیدی و دیدی. گوارا باد بر كسیكه شراب الهام را از ایادی اعطاء پروردگارش كه مالك انام است، آشامیده است و به حكمتی كه ما آن را در الواح مختلفی نازل كرده ایم و بدان چه بندگان را در كتاب مبین امر كردیم ، تمسك جوید».

در یكی از رساله های مطول خویش بر بابیان ازلی اعتراض می كند وآنها را تكفیر می نماید. ما پاره های كوچكی از آن را نقل می كنیم تا شما از وضع این دو برادر روشن بشوید و آن چنین است:
به نام خدای اقدس اعلی
«نامه آن جناب به منظر اكبر (یعنی به محضر خودش) واصل گردید، از پیراهن كلماتش نسیم های محبت مالك الاسماء و الصفات منتشر بود.» تا آنكه می گوید:

به درستیكه آنها(یعنی ازلیها) از پشه هائی كه به چشم و بینی حیوانات می نشیند پست تر، از هر غافلی غافل تر، از هر دوری دورتر و از هر نادانی نادان ترند؛ ای قوم من آنها را واگذارید تا در هواهای خود فرو روند و با آنچه در نزد آنها می باشد بازی كنند. تاآنكه می گوید:
-خدا آنها را لعنت كند پس به زودی آنها به قرارگاه خودشان در هاویه برخواهند گشت، و دوستی برای خودشان نخواهد یافت. بگو: ای اهل بیان از رحمن بپرهیزید و آنچه را كه فرعون و هامان و نمرود و شداد مرتكب نشده اند، مرتكب نشوید. به تحقیق كه خداوند مرا مبعوث فرموده و با آیات و بینات به سوی شما فرستاده است، من آنچه را از كتب وصحف خداوند پیش ازشما آمده است و آنچه را كه دربیان نازل گشته است تصدیق دارم، پروردگار عزیز منان شما، برای من گواهی می دهد.

از خدا بترسید آنگاه در امر ظهور خدا انصاف دهید، اگر بدانید این از برای شما بهتر است تا آنكه می گوید:
– و اما آنچه را از رزق قائم وقیوم سؤال كردی پس، بدان كه فرق میان این دو اسم آن چیزی است كه میان اعظم و عظیم دیده می شود و این چیزیست كه بیش از من، موجب محبوب من (یعنی باب) آن را بیان نموده است (یعنی در كتابش كه مرسوم به قیوم الاسما می باشد؛ چنانكه ذكر كردیم) اگر چه ما هم در كتاب بدیع ذكر نمودیم، و او نخواسته است مگر آنكه مردم را خبر دهد به اینكه آنكسی كه ظاهر می شود (یعنی خود بها) بزرگتر از آن كسی كه ظاهر شده است (یعنی باب) و آن قیوم بر قیم است و این هر آینه كه آن حق است، زبان رحمن در جبروت(بیان) بدین گواهی می دهد، و ناگهان قائم از طرف راست عرش فریاد می كند و چنین می گوید:

– ای اهل بیان قسم به خداوند هر آینه این قیوم است و به تحقیق كه سلطان مبین را برای شما آورده، و این همان اعظمی می باشد كه هر عظیم و اعظمی در پیشگاه او به سجده می افتد، اسم اعظم برتری پیدا نكرده است مگر برای تعظیم او در هنگام ظهورات سلطنتش، و قیوم غالب نگشته است مگر برای فناء در ساحتش . چنین است امر، ولی مردم در پس پرده قرار دارند، آیا اصرح ازآنچه درباره این ظهور دربیان نازل شده است معقول است، با وجود این نگاه كن مشتركین چه كرده اند.

بگو: ای قوم اینست هر آینه آن قیومی كه در زیرناخنهای شما واقع است، اگر بر او رحم نمی كنید پس بر خودتان رحم كنید، قسم به خدای حق اینست جمال معلوم، به واسطه او است آنچه ظاهر گشته، او است مرقوم در لوح مسطور. بر حذر باشید كه بر كسی كه به لقاء او و آیاتش كافر گشته و دركتابی كه به انگشت حق نگاشته شده است از مشركان محسوب شده است (مقصود برادرش ازل است) تمسك جوئید،

یقین داشته باش كه او را اراده نكرده است جز اعظمیت این ظهور را بر مذكور و مستور، و برتری این اسم را بر تمام اسماء و سلطنت وی را بر ساكنان ارش و سماء وعظمت و اقتدارش را بر تمام اشیاء به ظهور وی (یعنی ظهور بها) تمام ممكنات گواهی می دهند كه او ظاهریست فوق هرچیز، به طول او ذرات گواهی می دهند كه او باطنی است مقدس از هر چیز. براو اسم ظاهر اطلاق می شود؛ زیرا كه او با اسماء وصفات دیده می شود و به اینكه «نیست خدایی جز او»شناخته می شود و بر او اسم باطن اطلاق می شود

و بر او اسم باطن اطلاق می شود، زیرا به وصفی توصیف نمی شود و به آنچه ذكر می شود، شناخته نمی شود، زیرا آنچه ذكر می شود از احداث خود او است در عالم ذكر، پس او برتر است ازآنكه به ذكر شناخته شود یا به فكری ادراك شود. ظاهر او نفس باطنش می باشد، هنگامی كه به اسم ظاهر نامیده می شود باطن خوانده می شود، او به افكار و ابصار چنانكه آنچنانست علو علو و سمو سمو شناخته و درك نمی شود؛ زیرا او در منظر اعلی و افق ابهی واقع است. ونیز می‌گوید:

آنان كه به اسم وی (مقصود خودش می باشد) كه در صحیفه مكنونه بدان زینت یافته و طلعت احدیت هویدا گشته و پرچم ربوبیت برافراشته شده و خیمه الوهیت برپا گشته و دریای قدم به موج درآمده و سرمست وسرمقنع بر سر اعظم ظاهر گشته است، كافرشدند؛ زیان بردند. پس قسم به جان او كه بیان از بیانش وتبیان از عرفانش عاجز است؛ برتر است این قیوم (یعنی خود بها) كه به واسطه او حجاب موهوم پاره شد و امرمكتوم مكشوف شد، و مهر ظرف سر به مهرش برداشته شد پس قسم به نفس رحمن وی كه بیان نوحه می كند وچنین می گوید:

– پروردگارا مرا برای ذكر و ثنا و معرفت نفس خود فرو فرستادی و آن كسی كه به امرت برخاسته، بندگان را امر كرد كه به واسطه من و آنچه خلق شده است از جمال قیوم تو محجوب نگردند، ولی این قوم آنچه را در ثبات حق تو و اعلاء ذكرت در من نائل گشته تحریف نمودند، به تو و آیات تو كافر شدند، مرا مانند سپری برای خود قرار دادند و بدان بر تو اعتراض كردند پس از آن كه كلمه ای نازل نشد مگر آنكه برای اعلاء امر تو، برای اظهار سلطنت و علو قدرت و سمو مقام تو نازل شد و ای كاش نازل نشده بود. وذكر نشده بود قسم به عزتت اگر مرا معدوم قرار دهی؛ هر آینه نزد آن بهتر است از آنكه موجود باشم و بندگانت كه بر ضرر تو قیام كرده اند و درباره تو اراده دارند، مرا بخوانند.

تو را با قدرتت كه به تمام ممكنات احاطه دارد سؤال می كنم كه مرا از این فجار (یعنی با بیان ازلی) خلاص كنی تا از جمال تو حكایت كنم. ای كسی كه به دست تو ملكوت قدرت و جبروت اختیار است اگر ما از مقام اسنی و دره اولی و سدره المنتهی و افق ابهی فرود آییم و بیان را از علو تبیان به سوی دنو امكان برگردانیم، هرآینه فوق میان دو اسم (یعنی قائم وقیوم) را در مقام اعداد ذكر می كنیم، و اگر جمال مكنون درنفس من، مرا خطاب كند و بگوید: ای محبوب من چشم از روی من برنگردان ، ذكر و بیان را واگذار، به غیر من مشغول شو، من می گویم ای محبوب من قضاء مثبت و قدر محتوم تو مرا فرود آورد تا در پیراهن اهل امكان ظاهر شدم دراینصورت سزاوار است كه به زبان آنان و به اندازه ای كه ادارك و عقول آنها رسا می كند سخن بگویم و اگر این پیراهن عوض گردد، چه كسی می تواند به من نزدیك شود؟ اگر آنچه را مرا بدان امر فرمودی از من بخواهی، من دست منع را از ذهن خود برمی دارم و دراین باره از تو طلب مغفرت می كنم.

ای خدای من، ای محبوب من بر بندگان خود رحم كن و آنچه را كه دلها و عقولشان استطاعت معرفت آن را دارد بر آنها نازل كن؛ زیرا توئی غفور و رحیم.
پس بدان كه فرق در عدد 14 است و این عدد بها است وقتی كه همزه شش عد محسوب می شود؛ زیرا شكل آن در قاعده هندسی شش است (شش رقومی نزد ایرانیان چنین(ء) نوشته می شود یعنی به شكل همزه) واگر قائم را تقریر كنی آنگاه فرق را پنج خواهی یافت وآن (هاء) در بها می باشد و دراین قوم بر عرشی كه نام قائم است قرار می‌گیردچنان كه (هاء) بر (واو) قرار می گیرد. ودرمقامی كه همزه قائم به حساب هندسه شش عدد حساب نشود فرق (نه) عدد می شود و آن نیز هم همین اسم است و به این عدد (نه) او، جاذكره (یعنی میرزا حسنعلی بها) ظهور(نه) را در مقام اراده كرده است.

این آن فرقی است كه در ظاهراین دو اسم دیده می شود و ما بیان را برای تو مختصر كردیم و اگر تو فكر كنی، هر آینه از آنچه ما برای تو ذكر كردیم و بر تو القاء نمودیم چیزی را كه سبب نور چشم تو و چشم های موحدین است بیرون خواهی آورد.

پس به جان خودم قسم، كه این فرق؛ هر آینه آیتی بزرگ است، برای كسانی كه به آسمان بها پرواز كرده اند و به آنچه ما برای تو استدلال نمودیم محقق می شودكه مقصود در باطن قیمومیت اسم قیوم است بر قائم، معرفت داشته باش و از نگهدارندگان باش.
به درستیكه ما این فكر را مستور داشتیم و از چشمان كسانی كه در بیان ذكر شده اند پوشیده داشتیم و اینك برای تو مكشوف می داریم بگو: سپاس، به خدای پروردگار جهانیان اختصاص دارد.

تا آنكه می گوید: در این مقام آنچه را از آسمان مشیت رحمن درجواب یكی از كشیش های ساكنین شهر بزرگ (یعنی قسطنطنیه) نازل گشته ذكر می كنیم تا شاید بعضی از بندگان بر بعضی از حكمت های بالغه الهیه كه از دیدگان مستوراست مطلع شوند؛ قوله تعالی (یعنی گفته خود بها) نامه تو در ملكوت پروردگار رحمن واصل شد و ما آن را با روح و ریحان دریافت كردیم و پیش از سؤال جواب دادیم، تفكر كن تا بفهمی، این از فضل پروردگار عزیز مستعان تو می باشد.
خوشا به حال تو كه بدین جواب فائز گشتی، اگر چه آن، بر تو مستور است پس به زودی، هرگاه خدا بخواهد، به تو مكشوف می شود وآن چه كه چشم ها ندیده است می‌بینی. ای كسی كه در دریای معرفت فرو رفتی و به سوی پروردگار رحمن خود نظر افكندی بدان كه این امر بزرگ است، بزرگ است، نگاه كن، پس آن كسی را كه در ملكوت موسوم به پطرس است به یاد بیاور كه با وجود علوشان و جلالت و قدر و بزرگی مقامش نزدیك بود قدمهایش در راه بلغزد پس دست فضل او را گرفت، از لغزش نگاه داشت و از صاحبان یقین قرارداد.

اگر این نعمتی را كه كبوتران بر شاخه های سدره المنتهی تكرار می كنند بشناسی؛ هر آینه یقین خواهی كرد كه آنچه پیش از این ذكر شد اكنون به واسطه حق كامل شده است و اینك در ملكوت خدا از نعمت باقی ابدی می خورد و از كوثر حقایق و سلسبیل معانی می‌آشامد ولی مردم در حجاب بزرگند.
كسانی كه این ندا را (یعنی نداء بها را) شنیدند و از آن غافل شدند؛ اگر معدوم گردند؛ هرآینه برای آنها بهتر خواهد بود تا در این امر متوقف شوند ولی آنچه می بایست ظاهر شود ظاهر شد و این امر از نزد خدای مقتدر عزیز مختار واقع شد.

بگو ای قوم به تحقیق كه روح (یعنی بها) دفعه دیگر آمد تا آنچه را بیش از این گفته بود (یعنی وقتی بها به صورت مسیح ظهور كرده بود) تمام كند.
اینچنین در الواح وعده داده شد اگر از عارفان باشید. به درستیكه او چنانكه گفته بود،می گوید و چنانكه در دفعه اول انفاق كرده بود، انفاق می كند و به كسانی كه در آسمان و زمینند محبت دارد سپس بدان كه وقتی كه پسر روحش را تسلیم كرد تمام اشیاء به گریه افتادند ولی به واسطه انفاق روح خود هر چیزی را چنان كه در جمیع خلائق می بینی و مشاهده می كنی استعداد و قابلیت داد.

(خوانندگان ارجمند تمام عبارات این مرد، غلط و خارج از دستور زبان عربی است و در نتیجه معنای صحیحی از آن بدست نمی آید ولی مترجم مقصود او را به قرینه حال استنباط نموده وترجمه می كند. جای بسی تأسف است كه ایادی سیاست های استعماری طوری ما را مبتلا به آن حزب گمراه كرده اند كه باید عمر گرانبهای خود ا صرف ترجمه مهملات چنان پریشان گویانی كنیم. خدا همه را هدایت و از خواب غفلت بیدار كند.(مترجم).

هر حكیم كه از اوحكمت ظاهر می شود و هر عالمی كه علمی ابراز می كند و هر صنعتگری كه صنعتی از خود ابراز می نماید و هر سلطانی كه از خود قدرتی نشان می دهد، تمام آنها ازتأیید روح متعالی متصرف روح منیر او می باشد.
(خوانندگان عزیز دقت كنید وببینید این مرد نادان چه دعاوی گزافی دارد وچگونه مشتی مردمان ساده را استحمار می كند آنگاه مردم را از حقیقت این امر حزب آگاه كنید. مترجم).
ما گواهی می دهیم كه

وقتی او به این عالم آمد برجمیع ممكنات تجلی كرد به واسطه او هر پیسی، از درد و نادانی و كوری پاك شد، هر بیماری از مرض غفلت و هوی بهبودی یافت، چشم هر كوری روشن شد و هر نفسی از آن مقتدر قدیرپاكیزه شد.
دراینجا پیسی، بر هر چیزی اطلاق می شود كه بنده را از معرفت پروردگار خود محجوب بدارد وكسی كه محجوب باشد پیس است و درملكوت خدای عزیز حمید یاد نمی‌شود.
ما گواهی میدهیم كه كلمه خدا، هر پیسی را پاك و هر بیماری را بهبودی و هرمریضی را پاكیزه كرد و اینكه او پاك كننده عالم است، خوشا به حال كسی كه با روی منیر بدو روی آورد.

سپس بدان كه آنكسی كه به آسمان بالا رفت به حق فرود آمد و به واسطه اونسیم های فضل برعالم عبوركرد، پروردگار تو بر آنچه می گویم گواه است.
عالم به واسطه رجوع وظهور او (یعنی رجوع وظهور خودش) معطر گردید،كسانی كه به دنیا و زخارف آن مشغول بودند بوی پیراهن او را نیافتند و ما آنها را بر وهمی عظیم یافتم.
بگو:ناقوس به اسم او وناقور به ذكر او فریاد می كنند وخودش برای خودش گواهی می دهد خوشا به حال عارفان.
ولی امروز ابرص بهبودی یافته پیش از آنكه او بگوید پاك باش، به واسطه ظهور او عالم و اهل آن از هر درد و بیماری بهبودی حاصل كرده اند، این فضلی كه هیچ فضلی پیش از آن واقع نشده برتر است و این رحمتی كه جهانیان را پیشی گرفته بالاتر است. ای كسی كه ملكوت خدا یاد شدی از پروردگار خود قدرت بخواه وبرخیز، بگو:

– ای بزرگان جهان به تحقیق كه زنده كننده جهان وآتش افروز در قلب عالم آمد و منادی در «بریه قدس» به اسم (علی قبیل از نبیل) ندا در داد.
و بشر الناس بلقاء الله (ای بلقاء البها) فی جنه الابهی، و قدح بابها بالفضل وجوه المقبلین، وقد كمل ما رقم من القلم الاعلی فی اسموات الله رب الاخره والاولی، والذی ارده یا كله و انه لرزق بدیع. قل قد ظهر الناس الاعظم،وتدقه یدالمشیه فی جنه الاحدیه استمعوا یا قوم ولا تكنون من الغافلین.
مترجم می گوید: متن عربی این قسمت از سخنان بها را نقل كردم تا خوانندگانی كه به زبان عربی آشنائی دارند آن را مورد ملاحظه قرار دهند آنگاه ارزش سخنان «بها» و مقدار فضل و كمال این خدای قرن سیزدهم را بدانند اینك چند سؤال درباره جملات این عبارت بها می كنیم:
اول ـ تركیب این عبارت بها (وقدح فتح بابها بالفضل وجوه المقبلین) چگونه است و معنی آن چیست؟

دوم ـ درعبارت (والذی اراده یا كلمه) ترجمه: كس كه بخواهد آن را می خورد: معین كنید چه چیز را می خورد؟
سوم ـ درجمله (قل قد ظهر الناس الاعظم)یعنی: بگو انسان اعظم ظاهر شد. باید بگوید قل قد اظهر الانسان الاعظم آیا بها نمی دانسته است كه ناس اسم جمع و انسان اسم جنس است و استعمال اسم جمع به جای اسم جنس صحیح نیست؟

چهارم ـ جمله و تدفه یدالمشیه فی جنه الاحدیه.یعنی: دست مشیت، در بهشت احدیت می كوبد. دست مشیت چه چیز را می كوبد؟
این است سبك بافندگی بها. درست در آن وقت و قضاوت كنید. انتهای كلام مترجم.
ای قوم به یاری خدات برخیزید، آن قیومی كه قائم به وجود او خبر داده بودآمد. به واسطه او زلزله بزرگ وفزع اكبر ظاهر شد. مخلصان به ظهورش خشنودند و مشركان به آتش كینه می سوزند.

قل اقسمكم بالله یاملاء البیان بان تنصفوا فی كلمه واحده و هی ان ربكم الرحمن ما علق هذا الامر بشیء دونه ما فعلتم به یا ملاء الظالمین هل من ذی ان واعیه او ذی بصر حدید لیسمع ویعرف قد تبكی عین الله وانتم تلعبون یا من تحیر فیكم ومن فعلكم ملاء عالون تا آنكه می گوید:
بسمه المقتدر علی ما یشاء

« هذا كتاب لدی المظلوم، اَن مَن تَمَسَك بِالعلوم لعله یحرق الحِجاب الاكبر وَ یَتَوجه اِلی الله مالِك القَدَر و یَكون مِن المُنصفین، لو تسمع نغمات الورقاء علی اَفْنان سَدره البیان لتجذبك عَلی شَأن تجد نَفْسك منطقعاً غن العالیمنو انصف باعَبد، هَل الله هو الفاعل عَلی ما تشاء او ماسواه، تَبین ولا تَكُن مِنَ الصامتین لو تَقول ماسواه ما انصفت فی الامر، یشهد بِذالكَ كُل الذَرات وَعَن وَرائها رَبِك المُتكلم الصادق الامین و لو تقول انه المُخْتار قد اَظهرنی بِالحَق واَرْسلنی وَ اَنْطقنی بِالایات اَلَتی فزع عَنها مَن فی اَلسَمواتِ وَ اَلارْضین

، الامن خذته نفحات اَلوحی مَن لدن رَبِكَ اَلغفور اَلرَحیم هَل یقوم مَعَ اَمْره اَمْر، وَهَلْ یَقدران یَعمَنه اَحَد عَماد اراد، لا و نَفْسَه لَوْ كنت مِنَ اَلعارِفین. فكر فی ملاء التوراه لَمْ اَعرضوا اذا اتی مَطلع الایات بسطان مبین، وَلاحِفظَ رَبِكَ لقتله العُلماء فی اَوَل یَوم نطق به اِسمِ رَبِه اَلعَزیز اَلكَریم، ثُمَ مُلاء ا الاِنجیل لَمْ اَعتَرضوا اِذا اَشرقت شمس اَلامْر مَن اُفُق الحِجاز بانوار رَبَها اضائت افئده العالِمین، كم من عالَم منع عَن العُلوم، وَ كن مَن جاهل فاز باصل المَعلوم، تَفَكر وكُن مِنَ المُوقنین، قَد امن به راعی الاغنام وَ اَعْرَض عَنْه العُلَماء كَذالِكَ یُنبك مِن ارسله الله بِامره المبرم المتین، اِن العالم من عرف العُلوم وفاز بِانوارالوَجه وَكان من المُقبِلین.

لا تَكُن مِنَ الَذینَ قالوا «الله رَبَنا» فَلما اَرسَل مطلع امره بالبرهان واجتمعوا عَلی قَتله، كَذالِكَ ینصحك قم الامر بعد اذجعله الله غنیاً عن العالمین، اَنا تَذَكرك لِوَجه الله ونلقی عَلَیك ما یثبت به ذِكرك فی الواح رَبِكَ العزیز اَلحَمید، دع اَلعلوم وَشئوناتَها ( باب نیز وقتیكه به امر به سوزانیدن كتابها و نوشته ها كرد و فرا گرفتن تمام علوم و معارف، جز كتب خود را حرام كرد، چنین گفت).

ثُمَ تَمَسَك باِسم القَیوم الَذی اشرق من هذا الافق المُنیر ، تالله لَقَدْ كُنْتَ وَ اَقداً هزتنی نفجات الوَحی وَ كنت صامتاً انطقنی رَبِكَ المُقتَدر القَدیر لو لاامره اظهرت نَفسی قدا حاطت مَشیَته مَشیَتی وَ اقام علی اَمر به ورود علی سهام المُشركین اقرأ نا نَزَلنا عَلی المَلوك لتو قربان المملوك ینطق بِما امر من لدن عَلیم خَبیر ، وتَشهَد بانه ما مَنعَه البَلاء عن ذكر مالِك الاَسماء فی السجن دعا الكل اِلی الله و ما خوفته سطوه الظالمین اسمتع ما یُنادیك به مَطلع آیات من لدن عَزیز حكیم قم امر بِحول الله وقوته منقطعاً عن الَذین اعترضوا علی الله بعد اذاتی بهذا النباء العَظیم، قُل یا معشر العُلماء خذوا اعنه الاقلام قَد ینطق القلم الاعلی بین الاًرْض و السماء ثُمَ اصمتوا التسمعوا ینادی به لِسان الكِبریاء من هذا المَنظر الكریم، قُل خافو الله و لا تدحضوا الحَق بِما عِندَكُم اَتَبِعوا من شهدت له الاشیاء (یعنی خودش) ولا تكونن من المریبین

، لاینفَعكم الیَوم ما عِندَكُمْ بَلْ ما عِندَالله لَوْ كُنْتُمْمن المتفرسین ، قُل با ملاء الفرقان قداتی الموعود الذی وعدتم به فی الكتاب اتقوالله و لا تَتَبعوا كل مشرك ائیم انه اظهر علی شأن لا ینكره الا من غشته احجاب الاوهام و كان من المد حضین قُل قَد ظهرت الكَلمه التی بها فرت نقبائكم و علمائكم هذا ما خبرناكم به من قبل انه لهو العَزیز العَلیم ان العالم من شهد لِلمَعلوم وَالذی اعرص لا یصدق علیه اسم العالم لو یأتی بعلوم الاولین ، والمَعارف من عرف المَعروف والفاضل من اقبل الی هذا الفضل الذی ظهر به امر بدیع، قُل یا قوم اشربوا الرحیق المَختوم الذی فككنا ختمه بایدی الاقتدار انه هو القوی القَدیر، كذالك نصحنا كم لَعَلَكم تَدْعون الهوی و تتوجهون الی الهدی و تكونن من الموقنین ». تمام شد به طور خلاصه.

این بود آنچه ما خواستیم از كتاب «الواح» برطریق اختصار نقل كنیم تا خوانندگان به مضامین آن بصیرت پیدا كنند.
(مترجم می گوید: سخنان بهاء علاوه بر آنكه از لحاظ قواعد صرف و نحو زبان عربی صناعت لفظی غلط و نادرست است، ازنظر معنی هم مانند كلمات سید كاظم رشتی و سید علی محمد باب مشوش و پریشان و نامفهوم است و چنین استنباط می شود كه اعصاب مغز آنان اختلال داشته است.

چنانكه ملاحظه فرمودید از تمام سخنان «بهاء» تا به اینجا كه نقل شد مطلب مفهومی، حق یا باطل، استفاده نشد. فقط چیزی كه از مجموع كلام وی استنباط شد، آن بود كه او خودش و باب را خدا می دانسته، نهایت خودش را خدای عالی تری گمان می كرده است و بیش از اتدازه متأثر ومتأسف بوده است كه این مردمان نادان ، در خصوص معرضین از بیان و ایرانیان در خسران و زیان، چرا به چنین خدایانی به این درجه عالی احترام نمی گذارند؟! چرا آنان را به زندان می اندازند؟!

و نیز از نامه ای كه در جواب كشیش مسیحی نگاشته بود معلوم شد كه خود را برای مسیحیان عیسای مسیح معرفی می كند.
دعاوی فوق الذكر بهاء اگر با عباراتی صحیح و بیاناتی فصیح ادا شده بود و اگر مدعی آن ها مانند موسی وعیسی ومحمد علیهم الاسلام دارای معجزات وخارق عادات بود؛ دراین شرایط ممكن بود از نظر مسیحیان عوام قابل قبول باشد ولی از نظر مسلمین كه به هیچ موجودی حتی به موسی و عیسی ومحمد هم (با آن همه معجزات خارق عادات و با آن همه علم و حكمت و اخبار به مغبیات) اعتقاد خدائی ندارند و شبانه روزی نه مرتبه در نمازهای واجبشان به بندگی محمد یا نمونه كامل علم و حكمت خداوند گواهی می دهند، چنین دعاوی گزافی مورد تمسخر و جز یاوه سرائی و پریشان گوئی چیز دیگری تلقی نمی‌شود.

آری بهترین دلیل بر بطلان دعاوی باب وبهاء همان دعاوی مردود و سخنان مهمل و مخلوط آنها می باشد.
ما بعضی از سخنان او را ترجمه كردیم و بعضی دیگر را به عین متن عربی آن نقل كردیم تا خواندگان خودشان بخوانند و قضاوت كنند.(انتهای كلام مترجم)
اكنون به بیان احكام شریعت وی بر وجه تفصیل شروع می كنیم و نصوص احكام او را از كتابی كه به گمان خودش به سبك قرآن نوشته وآن را كتاب «اقدس» نامیده است نقل می كنیم؛ تا خوانندگان هم بر قوانین و احكام شریعت او اطلاع پیدا كنند و هم به دو روش او در سخنانی كه به گمان خودش، به آنها با قرآن معارضه كرده است واقف گردند. اینك بیان آن:
بسم الكام ماكانو مایكون

(باید گفته باشد: « بسمه الحاكم علی ما كانو علی ما یكون » ولی چون به قواعد زبان عربی آشنا نبوده است به غلط آن را طوری گفته است؛ آیا چنین نادانی می تواند پیغمبر یا خدا باشد؟!»مترجم.)
اولین چیزی كه خداوند بر بندگانش واجب كرده، معرفت محل تابش وحی و طلوع امر او است كه مقام خود او است درعالم امر وخلق.
كسی كه بدان فائز گردد؛ بهر خیری فائز گشته است و كسی كه از آن ممنوع گردد؛ از اهل ضلالت است اگر چه تمام اعمال را به جا آورد.

هرگاه شما بدین مقام اسنی و افق علی فائز گشتید؛ بر هرنفسی سزاوار است كه هرچه را بدان از طرف مقصود مأمور می شود پیروی كند؛ زیرا آن دو موضوع مقرون به یكدیگرند و هیچ كدام بدون دیگری قبول نمی شوند، این چیزی است كه محل طلوع الهام بدان حكم كرده است .كسانی كه از طرف خدا به آنها بصیرت داده شده است حدود خدا را سبب اعظم برای نظم عالم و حفظ امم می بینند و كسی كه غافل باشد، او از همج رعای (پشه هائی كه به چشم و دماغ حیوانات می نشینند) است ما شما را به شكستن حدودات! نفس وهوی امر كردیم.

(مترجم می گوید: جمع حد حدود است و در زبان عرب الف و تا داخل آن نمی شود ولی درفارسی عوامانه با الف و تا استعمال می شود، می گویند حدودات، قبودات، امورات… ولی در زبان عربی صحیح می گویند: حدود ، قیود، امور… و چون حسینعلی بها از عوام فارسها بوده و می خواسته است عربی بگوید لاجرم به سبك عوامهای فارس الف و تا را داخل حدود كرده وگفته است حدودات، البته ایشان به گمان خودش خدا است وخدا هم همه نوع اختیار دارد اما اینكه مردم را به شكستن حدودات نفس و هوای امر فرموده است

باید بگوئیم: آقای بهاء اگر مردم به قول شما حدودات نفس وهوی بشكنند و برای هواهای نفسانی آنها حدی نباشد؛ به مال و جان و ناموس یكدیگر تعدی می كنند آنگاه وضع جامعه بشریت به حالت هرج و مرج كشیده می شود پس باید نفوس بشر و هواهای آنها محدود باشد تا مردم از تعدی و تجاوز یكدیگر مصون و محفوظ باشند به نظر ما چنین می آیدكه آقای بهاء یا آن كسی كه بدو الهام فرستاده است بدون تأمل چنین حكمی را صدر كرده باشد. انتهای گفته مترجم.) دنباله كلام بهاء

– نه آنچه از قلم اعلی مرقوم گشته؛ زیرا برای كسی كه درعالم امكان است روح حیوان است، به تحقیق كه به واسطه هیجان روح رحمن دریاهای كلمه و بیان به موج آمد، ای صاحبان عقل غنیمت بشمارید.كسانیكه عهد خدا را در اوامرش شكستند، و رو به عقب برگشتند آنها نزد خدای غنی متعال از اهل ضلالتند.
ای اهل زمین! بدانید كه اوامر من عنایت مرا در میان بندگان من وكلیدهای رحمت مرا برای مخلوقات من ظاهر ساخته است، این چنین امر از آسمان مشیت پروردگار شما كه مالك ادیان است نازل شده است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky