توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله جمعیت دراروپا در فایل ورد (word) دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جمعیت دراروپا در فایل ورد (word)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جمعیت دراروپا در فایل ورد (word)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جمعیت دراروپا در فایل ورد (word) :

جمعیت دراروپا

بررسی كلّی
000/600/9 كیلومتر مربع ( بجز جزیره های منطقه 15 )
نخستین اروپاییان ـ شكاچیان عصر پارینه سنگی ـ هیچ گاه در بهترین وضعیت، تعدادشان به 000/100 نفر نرسید. در بدترین وضعیّت ـ بویژه در طول دوره های سرد واپسین عصر یخبندان ـ تعداد آنها به طور چشمگیری كمتر از این بود. در پایان عصر یخبندان، تحوّلی در رهایی از این كاهش جمعیّت پدید آمد. در طول بهتر شدن آب و هوا در دوران میانه سنگی ( 10 هزار تا 6 هزار سال پیش از میلاد ) تعداد جمعیّت آنها همچون بهترین شرایط آب و هوا در گذشته، افزایش یافت و سرانجام اندك اندك به 000/250 نفر رسید. سپس در انقلاب نوسنگی، در 5 هزار سال پیش از میلاد افزایش چشمگیری در تعداد جمعیّت آنان رخ نمود. مجموع جمعیّت در این زمان بیش از یك میلیون نفر بود.

این عصر همچنین موجب پیدایش نخستین تمایز مهمّ بین شیوه های سكونت بود، چون تراكم جمعیت یا بندگان غذا در عصر پارینه سنگی ندرتاً به 1/0 نفر در هر كیلومتر مربع می رسید. در حالی كه تراكم تعداد تولید كنندگان غذا در عصر نوسنگی معمولاً یك نفر در هر كیلومتر مربع بود تا زمانی كه این كشاورزان، مهاجرتشان را از پهنه های جنوبی و غربی اروپا به پایان رسانند ( بنابر برآورده های در حدود 3000 سال قبل از میلاد )، جمعیّت این قاره به بیش از 2 میلیون نفر رسید.

در طول هزار سال بعدی كه جامعه ، وارد عصر مفرغ شد، افزایش ناهمگون جمعیّت با مهاجرت از خاور نزدیك به اروپا آغاز شد. منطقه ورودی جمعیت، یونان بود كه مهاجران از راه دریا وارد اروپا می شدند. پیامد نهایی این مهاجرت علاوه بر افزایش دیگری در تعداد جمعیت، تغییر در شیوه توزیع آن بود. گر چه روند افزایش تعداد جمعیّت یكنواخت بود، امّا بر مبنای معیارهای جدید كند می نمود: در 2000 ق.م . مجموع جمعیّت اروپا به 5 میلیون نفر رسید و تا 1000 ق . م . این تعداد به 10 میلیون نفر افزایش یافت.

تغییر در توزیع جمعیّت مربوط به میزان افزایش چشمگیر غیر متناسب جمعیّت در كشورهای مدیترانه ای بود. احتمالا افزایش جمعیّت در این كشورها بازتابی از بهبود وضعیّت كشاورزی در خاور نزدیك از آغاز تاریخ بوده است. این فزونی در هر سرزمینی كه از آب و هوایی مشابه برخوردار بود، به چشم می خورد پیشرفت كشورهای مدیترانه ای كه به منزله گذرگاه بزرگ طبیعی بود نیز می توانست به طور مؤثری موجب افزایش این مقدار جمعیّت باشد. به هرعلّتی كه بود تا پایان عصر مفرغ در 1000 ق . م . تراكم جمعیت بیش از حد متوسط جمعیّت اروپا، با ضریب 3 در یونان و بیش از ضریب 2 در ایتالیا بود ( تصویر 1ـ3 ) . این امر ، زمینه جمعیّت نگاری در زمان پیدایش جامعه باستان است.

در زمانی كه اسكندر به سوی شرق پیشروی می كرد، مركز قدرت اروپا از شرق این قاره به سوی سرزمینهای غربی تر آن، یعنی ایتالیا در حال جابجایی بد. با تسلط بر شبه جزیره ایتالیا و جمعیّت 4 میلیونی آن، رم تشكیلات سیاسی را پی ریخت كه به طور كامل بر تمامی كشورهای اروپایی تسلّط داشت.
پیامد سریع آن، جنگ با تنها قدرت عظیم مدیترانه غربی یعنی كارتاژ بود. پیامد نهایی این جنگ، تشكیل امپراتوری روم بود كه در نهایت با گسترش قلمرو خود، تمامی كشورهای حاشیه دریای مدیترانه را در بر می گرفت. این موفقیت باعث موفقیتهای دیگری شد: در حالی كه خراج 48 ایالت به سوی پایتخت گسیل می شد ، تراكم جمعیت ایتالیا بالاترین حدّ‌ جمعیّت یونان را پشت سرگذاشت . در حالی كه تمام جمعیت اروپا تنها 31 میلیون نفر بود، 7 میلیون نفر در ایتالیا زندگی می كردند.

تا 2000 میلادی امپراتوری روم قدرتمند تر شد و تا این زمان 46 میلیون نفر تبعه داشت كه 28 میلیون از 36 میلیون نفر جمعیّت اروپا را در بر می گرفت ( تصویر 1ـ5 ) . این امر پیشرفت خوبی محسوب می شد. در پی آن جمعیّت كاهش یافت و در چهار سده بعد نیز وضعیّت وخیم تر شد. تعداد جمعیّت با كاستی اقتصاد، كاهش یافت. مجموع كاهش جمعیّت اروپا تا سال 600 میلادی به 26 میلیون نفر رسید، 25%‌ كمتر از بیشترین میزان جمعیّت در سال 2000 میلادی. كاهش جمعیّت عمومی بود و ردر اوّلین نگاه اینچنین می نمود كه به علّت بدی آب و هوا پدید آمده است.

این مساله احتمالی پیش نبود. مشخص است كه كاهش جمعیّت در كشورهای مدیترانه بیش از كشورهای شمالی اروپا به چشم می خورد. در صورتی كه هوا سردتر می شد این كاهش برخلاف آنچه بود كه انتظار آن می رفت. با آن كه جامعه باستان بیش از اندازه توسعه یافته بود، این كاهش بسیار زیاد به نظر می رسید و كاهش قدرت نتیجه آن بود. علّت آن هر چه كه بود روند جدید كاهش نتایج جالبی در پی داشت. قدرت امپراتوری روم رو به كاستی گذاشت و در نهایت به سقوط آن منجر شد. تمدّن باستان فرو پاشید و به جای آن جامعه ای جدید فئودالی سده های میانه به وجود آمد.

اروپا در سده هشتم میلادی، دستیابی به شیوه ای جدید را آغاز كرد و بار دیگر جمعیّت آن افزایش یافت. جمعیّت از 26 میلیون در پایین ترین سطح در سده های میانه به 30 میلیون تا سالهای اولیّه سده نهم میلادی و به 36 میلیون نفر تا سال 1000 . ـ بهترین وضعیّت دوران باستان ـ رسید. از این زمان روند رشد جمعیّت رو به افزایش گذاشت و میزان آن شتاب بیشتری یافت. در سده یازدهم میلادی جمعیّت به بیش از یك پنجم افزایش یافت. در سده دوازدهم این عدد به بیش از یك چهارم و در سده سیزدهم میلادی ـ اوج قرون وسطی ـ تا بیش از یكم سوم رو به فزونی گذاشت. در آغاز قرن چهاردهم كلّ جمعیّت به رقم بی سابقه 80 میلیون نفر رسید.

جمعیّت اروپا در این زمان به شكلی بس متفاوت نسبت به جمعیّت دوران باستان در سرتاسر قاره پراكنده شد. مركز جهان باستان كشورهای مدیترانه ای بود كه در كناره محدوده اتصال یونان و ایتالیا قرار داشت، در حالی كه مراكز اروپای نوین تمام قاره بود و شامل كشورهای قدرتمند می شد كه به مناظق همسایه ایتالیا و بلژیك تقسیم شده بودند. كشورهای بالكان به طور كلّ ی و بویژه یونان از مركزیت كمتری برخوردار بودند.

روشن است كه روند رشد جمعیّت كشورهای اروپای شمالی و غربی بیش از كشورهای مدیترانه ای است. جمعیّت اروپای شرقی نیز دارای چنین وضعیّتی بود، هر چند به علّت آن كه تراكم جمعیّت آنها بسیار پایین مانده بود، در نقشه تراكم جمعیّت ناپیداست. تصویر 1ـ7 كه افزایشهای درصدی را از دوران باستان نشان می دهد، این موضوع را آشكار می كند .

حدّ متوسط جمعیّت منطقه مدیترانه ( برای تعیین آن نگاه كنید به نمودار 1ـ10 ) تنها 36% بود. رقم قابل مقایسه آن با شمال غربی 185% و برای شرق بیش از 285% است. در صورتی كه این میزانهای متفاوت رشد جمعیّت در طول یك یا دو سده بعدی حفظ می شد، جمعیت اروپای مدیترانه ای به طور قابل توجّهی محدودتر می شد.
روند رشد جمعیّت ثابت نماند. جوامع روستایی در صورتی می تواند این رشد را حفظ كن كه زمین بیشتری را به زیر كشت برد و یا از همان زمینها بهره برداری بهتری كند. تا سال 1300 م اروپا قادر نبود هیچ یك از این دو را انجام دهد. چرخهای صنایع این قارّه بكندی در حال بهبود بود تا اینكه بتواند در كوتاه مدّت كمكی باشد. در تمام سرزمینهای اروپا جمعیّت وجود داشت. اثرات آن بزودی در سده چهاردهم نمایان شد . قیمت غذا افزایش یافت، كیفیت تغذیه مردم رو به بدی گذاشت و مرگ و میر فزونی یافت . افزایش زاد و ولد از بین رفت و نمودار جمعیّت كه روند رشد آن طی 500 سال گذشته به مقدار بسیاری افزایش یافته بود، ناگهان رو به كاستی گذاشت. این مسایل خوشحال كننده نیود، توقف رشد جمعیّت تنها ناشی از فقر و مكنت بود. با این وجود اتفاقات بعدی بسیار ناراحت كننده تر بودند.

در 1347 م . طاعون فراگیری در كریمه شیوع یافت. این بیماری از مغولستان كه بومی آن منطقه بود، توسط یكی از كاروانهایی كه از جاده قدیم ابریشم عبور می كرد انتقال یافت. این بیماری، جان اروپاییانی را كه در برابر انواع بیماریها مقاومت كمی داشتند، به مخاطره انداخت و تقریباً هیچ كس از طاعون در امان نماند. هر چند در گذشته، اروپا از تهاجمهای طاعون خیاركی رنج برده بود، اكنون مدّت درازی بود كه یقیناً اثری از آن نبود و فقدان فشار جایگزینی در طول سده های بینابین، جمعیّت اروپا رااز نظر ژنیتكی بی دفاع رها كرده بود. پیامد آن تجربه ای بود كه تاریخ نگاران آن زمان ، آن را « مرگ عظیم » نامیدند و مورخان امروزه از آن به « مرگ سیاه » یاد می كنند.

بین یك چهارم تا یك سوم جمعیّت اروپا به علّت بیماری مسری سالهای 1347 م . تا 1353 م .
جان باختند . این رویداد تراكم جمعیّت راكاهش داد و موجب شد آنان كه زنده باقی مانده بودند از عوامل مؤثر مالتوسی كه باعث جلوگیری از رشد جمعیّت در طول سده‌ چهاردهم میلادی شده بود رهایی یابند. با آنا كه وضعیّت بهتر شد، بیماریهای واگیر دیگری مانند طاعون موجب از بین رفتن مردم و در نتیجه كاهش جمعیّت در سده های میانه بود، یعنی در حدود 60 میلیون كه كمتر از 80 میلیون در گذشته است و تنها در این زمان بود كه روند رشد جمعیّت بار دیگر ثابت باقی ماند.

حتی در بسیاری از كشورها كاهش ناگهانی جمعیّت بیش از فاجعه كاهش 25% بود. چون بیشتر مناطق پرجمعیّت همچون ایتالیا، فرانسه، انگلستان و هلند كاهش بیش از 25% یعنی 33% را تحمل كردند. در مقابل مناطقی كه جمعیت پراكنده ای داشتند ـ در شرق ویستول ـ از كاهش كمتری برخوردار بود و بزودی این كاهش جبران شد.

در سده پانزدهم میلادی، وضعیّت تمام اروپا بهتر شد: تا پایان این سده مجموع تعداد جمعیّت بار دیگر تقریباً در تمام مناطق اروپا به سطح سال 1300 میلادی رسید. از 80 میلیون نفر در 1500 م رشد جمعیّت ادامه داشت و به حدود 100 میلیون نفر در 1600 م . و بعد از یك نقصان بین سالهای 1620 تا 1650 به 120 میلیون نفر در 1700 م . ( به اندازه معمولی ) افزایش یافت. این افزایش به تعداد بسیار زیادی بیش از پیشرفت ناگهانی جمعیّت در سده های میانه بود.

وضعیّت اقتصادی ـ به كمك صنایع رو به رشد و وسعت زمین كه توسط كشف راههای دریایی به آسیا و امریكا افزایش یافت ـ قوی تر و سودمند تر شد و بیشتر به حالت اولیّه خود بازگشت. به علاوه، دست كم بعضی از توانائیهایی كه مازاد بر نیاز مناطق اطراف شهری بود، موجب به كارگیری سودمند در رشد سریع جمعیّت شهرها شد. در این زمان تحوّلی به وجود آمد: اروپا به قاره ای سرمایه داری و استعمارگر تبدیل شد به طور روزافزونی رد صدد بدست آورن ثروت و آماده برای دست یازیدن به تمام جهان به منظور چنگ زدن بر منافع آن برای خود بود.

در سده های میاه تعادلی نسبی بین كشورهای تجارت كننده مدیترانه ای كه در رأس آنها ایتالیا قرار داشت با جوامع كشورهای اقیانوس اطلس كه ریاست آنها راهلند بر عهده داشت، به وجود آمد. این تعادل طی بحرانهای نیمه اول سده 17 م . از بین رفت. بحران یك مسأله عمومی بود: جنگ خانمانسوز اروپا كه قرنها ادامه داشت، جنگ سی ساله بین سالهای 1618 تا 1648 ، شیوع مزمن طاعون و تغییر فاحش و ناگهانی كه از زمان واردات شمس از قاره امریكا به وجود آمده بود و به سطح قابل توجّهی در دهه 1550 م . رسید.

تمام كشورهای اروپایی درگیر فشارهای اقتصادی و جمعیّت بودند. در نتیجه شكافی در نمودار جمعیّت در 1625 تا 1650 به وجود آمد ( تصویر 1ـ2 ) مرحله ترقّی و بهتر شدن وضعیت ، پیروزمندان را از شكست خوردگان تفكیكم و در طبقه ای مجزا جای داد. بهبودی وضعیت در ایتالیا بسیار ضعیف بود، به گونه ای كه تقریباً می توان آن را نادیده انگاشت.

موقعیت این كشور به عنوان كشوری كه در راس بازار اقتصادی قرار داشت دائماً در حال فروپاشی بود. در مقابل، هلند، مجمع الجزایر بریتانیا و فرانسه به سطح جدیدی از موفقیت گام بر می داشتند و كالاهایشان، بازارهایی را در سراسر قاره اروپا بدست آورد.
در اروپا تغییر وضعیّت به نفع شمالی پروتستان نشین بود. آلمان به نقطه‌ بالایی جدول تراكم جمعیت، یعنی به سطح كشورهای انگلستان، ویلز ، هلند، بلژیك و لوكزامبورگ رسید. در همین زمان جمعیّت ایتالیا كاهش یافت ( تصویر 1ـ 13 ( الف ) ) . از نظر افزایش درصد جمعیّت بیشتر كشورها به میزانی قابل توجّه دست یافتند . بجز دو كشور، همگی در دو سوی میانگین تصویر 1 ـ13 ( ب ) قرار دارند. این دو استثنا ، ایرلند وفرانسه بودند كه در این بین ایرلند، نمونه واضحی محسوب می شد.

جمعیّت ایرلند تا 50% كاهش یافت؛ چون میزان مهاجرت به طور مداوم خارج از افزایش معمولی بود. فرانسه نیز از افزایش جمعیّت برخوردار بود ـ افزایشی اندك در حدود 17%‌ كه موجب شد فرانسه از دومین كشور پر جمعیّت اروپا به پنجمین كشور در بین قدرتهای اروپایی تنزل پیدا كند.
تلاشهای آلمان برای مقابله با این حوادث ، دوران اخیر ( 1975ـ 1914 م . ) راهمراه با زمینه اصلیش شكب می دهد .

در راستای واهمه از میزان رشد صنعتی روسیه ، آلمان ، اروپا را رد سال 1914 به جنگ جهانی اول كشاند. نبرد 4 ساله به بهای از دست رفتن جان 8 میلیون نظامی و مرگ شمار زیادی از مردم غیر نظامی انجامید. آمار این چنین بود: در مناطق شمالی و غربی اروپا ، آلمان 000/700/1 نفر ، فرانسه 000/300/1 نفر، انگلستان 000/750 نفر و مجموع كشته شدگان این منطقه 000/750/3 نفر بود. در منطقه شرقی اروپا، روسیه 000/700/1 نفر ، اتریش ـ مجارستان 000/250/1 نفر، رومانی 000/300 نفر و مجموع جان باختگان این منطقه 000/250/3 نفر بود و كشورهای مدیترانه ای تقریباً صدمه ای ندیدند ( ایتالیا 000/65و مجموع 000/75 نفر ) .

امّا تلفات و مجروحان جنگ اطلاعات قابل توجّهی برای جمعیّت نگاران محسوب نمی شود. بسیار مهمتر از آن، مرگ و میر ناشی از سوء تغذیه ، بیماری و كم باروری به علّت بی نظمی اجتماعی و اقتصادی بود. در این زمان مناطق شمالی و غربی اروپا وضعیّت نسبتاً بهتری داشتند . از سوی دیگر در روسیه، در سال 1917 م . اقتصاد فروپاشید و این اضمحلال اقتصادی قیامی انقلابی را به دنبال داشت كه طی آن قحطی و بیماری فرا گیر به طور جدی میلیونها انسان را نابود كرد. آثار دقیق مرگ و میر نامعلوم است. امّا آنچه كه یقیناً می توان گفت كاهش ناگهانی 10 میلیون نفر در شرق اروپا به طور كلی بود و همین مسأله كافی است كه بار دیگر شمال و غرب اروپا را در رأس هرم جمعیّت این قاره قرار دهیم.

شرق اروپا، رد طول جنگ داخلی زیان دید و تا سالهای آغازین جنگ جهانی دوّم مجدداً پیشتاز شد. در این زمان زیانهای كشورهای شرقی اروپا از هر جهت سنگین تر از دیگر مناطق بود. 17 میلیون سربازی كه در جنگ كشته شدند اغلب از مناطق شرقی اروپا بودند ( روسیه 10 میلیون، ایالتهای شرقی آلمان و مناطق تابع آن 5/1 میلیون لهستان 500 هزار و مجموع 12 میلیون نفر ) .

در مناطق شمال غربی اروپا تعداد كشته شدگان نسبتاً كمتر بود. ( آلمان 3 میلیون ، انگلستان 300 هزار، فرانسه 200 هزار ومجموع 4 میلیون نفر ). تعداد بسیار كمتری سرباز از كشورهای مدیترانه ای جان باختند. ( ایتالیا 300 هزار ، یوگسلاوی 300 هزار و مجموع 800 هزار نفر ). مرگ افراد غیر نظامی حختی بی تناسب تر بود. كشته شدگان غیر نظامی در شرق اروپا 10 میلیون نفر بودند ( این تعداد شامل 5/4 میلیون از 5 میلیون نفر یهودی بودند كه توسط نازیها قتل عام شدند ).

در مقابل یك میلیون نفر در كشورهای شمالی و غربی اروپا كشته شدند( 500 هزار نفر آلمانی و 300 هزار نفر فرانسوی ) . 5/1 میلیون نفر غیر نظامی دركشورهای مدیترانه ای جان خود رااز دست دادند ( كه 000/200/1 نفر از آنها یوگسلاو بودند ). همچنین شرق اروپا جمعیّت را از دست داد و بر جمعیّت غرب اروپا افزوده شد؛ بدین ترتیب كه 15 میلیون در روزهای پایانی جنگ و بلادرنگ پس از جنگ جهانی از شرق به غرب گریختند یا به زور خارج شدند. علاوه بر كاهش میزان زاد و ولد كه افزایش طبیعی جمعیّت را به طور كامل متوقف كرد، 35 میلیون نفر از جمعیّت شرق اروپا كاهش یافت. در مقابل، هیچ تغییر و یا افزایش اندكی در دو منطقه دیگر اروپا ، مناطق شمالی و غربی و كشورهای مدیترانه ای، پیش نیامد. این مساله موجب شد كه غرب اروپا بار دیگر از شرق پیشی گیرد ( نمودار 1ـ10 ) و با وجود اندك كاهشی در جمعیت موقعیتی كه منطقه غرب اروپا داشت حفظ شد.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky