مقاله سنجش تطبیقى مسئله وجود ذهنى از دیدگاه ابن سینا و فخر رازى در فایل ورد (word) دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سنجش تطبیقى مسئله وجود ذهنى از دیدگاه ابن سینا و فخر رازى در فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدّمه
1 تبیین دیدگاه ابنسینا
1ـ1 ماهیت وجود ذهنى
1ـ1ـ1 تعریف
2ـ1ـ1 ویژگىهاى وجود ذهنى
2ـ1 اثبات وجود ذهنى
1ـ2ـ1 علم به معدومات
2ـ2ـ1 حکم ایجابى صادق بر اشیاى معدوم
3ـ2ـ1 لحاظ مفاهیم کلى در ذهن
4ـ2ـ1 محرکیت غایت براى فاعل ارادى
3ـ1 اشکالات وجود ذهنى و پاسخ به آنها
1ـ3ـ1 اشکالات
2ـ3ـ1 پاسخ
2 تبیین ایده فخر رازى
1ـ2 نظر فخر در المباحث المشرقیه
2ـ2 نظر فخر در شرح الاشارات
3ـ2 نظر فخر در الملخّص
4ـ2 نظر فخر در المحصل
5ـ2 نظر فخر در المطالب العالیه
6ـ2 جمعبندى عبارات فخر
3 سنجش تطبیقى
1ـ3 سازگارىها
1ـ1ـ3 انگیزش
2ـ1ـ3 ماهیت
3ـ1ـ3 ادلّه
2ـ3 ناسازگارىها
1ـ2ـ3 انگیزش
2ـ2ـ3 ماهیت
3ـ2ـ3 ادلّه
نتیجهگیرى
منابع
ـ ابنسینا، المباحثات، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، 1371
ـ ـــــ ، النجاه من الغرق فى بحر الضلالات، ویرایش محمدتقى دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1364
ـ ـــــ ، تعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، قم، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامى، بىتا
ـ ـــــ ، دانشنامه علایى (الهیات)، مقدّمه محمد معین، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، بىتا
ـ ـــــ ، رسائل فلسفى، قم، بیدار، بىتا
ـ ـــــ ، شفا (الهیات)، قم، کتابخانه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1405ق
ـ ـــــ ، شفا (منطق)، قم، کتابخانه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1404ق
ـ جرجانى، میر سیدشریف، شرح المواقف، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق
ـ حلّى، حسنبن یوسف، جوهر النضید، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، 1381
ـ رازى، فخرالدین، المباحث المشرقیه، قم، بیدار، 1411ق
ـ ـــــ ، المطالب العالیه، بیروت، دارالکتب العربى، 1407ق
ـ ـــــ ، شرح الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى، مقدّمه و تصحیح علیرضا نجفزاده، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1384
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تهران، ناب، 1413ق
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنفات، تصحیح، تحقیق و مقدّمه هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1373
ـ طوسى، نصیرالدین، تلخیص المحصل، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مکگیل، 1359
ـ ـــــ ، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، 1383
ـ مطهّرى، مرتضى، شرح منظومه، تهران، حکمت، 1360
ـ ـــــ ، مقالات فلسفى، تهران، حکمت، 1370
ـ مظفر، محمدرضا، المنطق، تعلیق غلامرضا فیاضى، قم، جامعه مدرسین، 1384
ـ معلمى، حسن، پیشینه و پیرنگ معرفتشناسى اسلامى، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1386
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراثالعربى، بىتا
بىگمان مسئله وجود ذهنى از مسائل پردامنه و بحثانگیزى است که ذهن انبوهى از فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. تلاشهاى بىثمر شکاکان و سوفسطاییان در طول تاریخ، اهمیت افزون این مسئله را که سویه معرفتشناختى بحث علم را نیز رقم مىزند، نمایانتر مىسازد. فیلسوفانى چون ابنسینا و فخر رازى که از طلایهداران بحث در این موضوع بودهاند، مجالى فراخ را جهت واکاوى مسئله فراهم آوردهاند؛ اما از آنجایى که گاه کوشش فراوان ابنسینا در پرداخت مسئله وجود ذهنى مورد تردید واقع مىشود و یا به فیلسوفى چون فخر رازى نسبت انکار وجود ذهنى داده مىشود. از اینرو، این پژوهش بر آن است تا هم تلاش گسترده ابنسینا را در این باب ارج نهد و هم ناروایى نسبت انکار به رازى را فاش سازد. این امر مهم از رهگذر تبیین ماهیت و اثبات وجود ذهنى از دیدگاه فیلسوفان یادشده و کشف قناع اضطراب از کلمات فخر رازى، به همراه سنجش تطبیقى میان دو دیدگاه دستیافتنىتر شده است
کلیدواژهها: ابنسینا، فخر رازى، وجود ذهنى، حقیقت متمثل، اضافه، سنجش تطبیقى
مسئله شناخت و ارزش آن، که در شمار مباحث بنیادین فلسفههاى اسلامى و غیراسلامى قرار دارد، بنمایه اندیشه متفکران و خردورزان را رقم زده است؛ چراکه علوم بشرى با همه گستردگىشان، از این پیشدانسته الهام و التیام مىگیرند که افزون بر وجود واقعیت، شناخت آن نیز امکان دارد؛ چه آنکه ادراک واقعیت به همانسان که وجود دارد، شدنى و بلکه بایدى است
مسئله وجود ذهنى که به گونهاى در قاعده هرم موضوع شناخت جاى مىگیرد، از دیرزمان کانون توجه حکماى اسلامى بوده و اکنون نیز ذهن متفکران پرشمارى را به خود مشغول داشته است. ماهیت وجود ذهنى، چگونگى اثبات آن و دفع شبهات وارد بر آن، همگى از مسائلى بودهاند که در این حوزه به بحث گذاشته شدهاند و هنوز از دایره بحث خارج نشدهاند. البته حیات این مسئله در حکمت اسلامى، با حیات فیلسوفان سترگى چون ابنسینا و فخر رازى گره خورده و درهم تنیده شده است؛ چراکه این مسئله نخستین بار در سخنان ابنسینا به گونهاى پراکنده و بعدها در آثار رازى به گونه مستقل، پیگیرى شده است. این پژوهش بر آن است تا آراى ابنسینا و فخر رازى درباره مسئله وجود ذهنى و سنجش و سازش میان آنها را، در صورت امکان، تبیین نماید. لیکن نخست شایسته است به گونه اجمالى انگیزههاى طرح مسئله وجود ذهنى در سیر تاریخى آن مورد بررسى قرار گیرد
به گونهکلى، وجودذهنى در سیرتاریخىخود، از سهجهت کانون بحث قرار گرفته است
الف) علم ما به خارج، نه اضافه عالِم و نفس به خارج، بلکه صورتهاى علمى اشیاست در ذهن عالم؛ یعنى بحث وجود ذهنى براى رد نظریه اضافه در باب علم است
ب) برخى متکلمان قضایایى را که موضوعشان مصداق خارجى ندارد، قضایایى مىدانستند که موضوع آنها نه موجود است و نه معدوم؛ بلکه واسطه بین وجود و عدم است که بدان «حال» مىگفتند و به همین دلیل به امرى بین وجود و عدم معتقد شدند. فیلسوفان براى ردّ نظریه ایشان، وجود ذهنى را مطرح کردند که موضوع قضایاى مزبور در ذهن موجود است و نه خارج، و وجود ذهنى ما را از قول به حال بىنیاز مىسازد
ج) ماهیت اشیا به همان صورتى که در خارج وجود دارد، در ذهن نیز موجود است. آتش خارجى و آتش ذهنى در وجود متفاوتاند؛ ولى در ماهیت اتحاد دارند و همین اتحاد ماهوى، موجب مطابقت مىشود
شاید بتوان گفت آنچه نخستین بار انگیزه بحث وجود ذهنى را فراهم آورده، جهات اول و دوم است و نکته سوم نخست به صورت ضمنى مطرح بوده و سپس به بحث اصلىتبدیل شده است.1 این مسئله را که ابنسینا و رازى با کدام انگیزه به این مسئله پرداختند و از چه روى بدان اقبال نشان دادند، در مقام سنجش دیدگاهها بررسى خواهیم کرد
با بررسى آثار ابن سینا به روشنى درمىیابیم که او نه تنها از مسئله وجود ذهنى غافل نبوده، که به گونهاى خود در شمار نخستین مطرحکنندگان این بحث قرار داشته و در آثار گوناگون خود درباره ماهیت وجود ذهنى، اثبات آن و بررسى اشکالات این مسئله، فراوان سخن گفته است. عباراتى همچون وجود فى الذهن، موجود فى الذهن و; مىتوانند مثبت این ادعا باشند
بنابراین شایسته است بحث وجود ذهنى از نگاه ابنسینا را در سه بخش دنبال کنیم تا به همه ابعاد آشکار و نهان مسئله از دیدگاه او پى ببریم. این بخشها عبارتاند از: 1 ماهیت وجود ذهنى؛ 2 اثبات آن؛ 3 اشکالات وجود ذهنى و پاسخ به آنها
اما اینکه بحث درباره ماهیت وجود ذهنى بر اثبات آن مقدم شده، دلیلى جز مراعات اقتضاى طبع نداشته است؛3 چراکه طبیعت انسان تا از چیستى اشیا آگاهى نیابد، آرام نمىگیرد و پرسش از هستى آنها را امرى گزاف مىپندارد
در تبیین نظر ابنسینا درباره ماهیت وجود ذهنى، نخست باید توجه کرد که وى تفاوتى را بین ادراک و معرفت و وجود ذهنى قایل نمىشود و هر کجا بحثى از معرفت و ادراک به میان آورده، به گونهاى آن را با وجود ذهنى پیوند داده است؛ چه آنکه وى در فرق بین معرفت و علم معتقد است که معرفت عبارت از درک جزئیات، و علم عبارت از درک کلیات است. بر همین اساس، علم حسى از نگاه وى معرفت نام مىگیرد و معلومِ حاصل از تعقل، علم
ابنسینا در اشارات، ذیل بیان احوال قواى نفس، ادراک را تمثل حقیقت شىء و یا مثال آن حقیقت نزد مدرِک تفسیر کرده است
إدراک الشىء هو أن تکون حقیقته متمثله عند المدرک یشاهدها ما به یدرک فإما أن تکون تلک الحقیقه نفس حقیقه الشىء الخارج عن المدرک إذا أدرک فیکون حقیقه ما لا وجود له بالفعل فى الأعیان الخارجه مثل کثیر من الأشکال الهندسیه بل کثیر من المفروضات التى لا تمکن إذا فرضت فى الهندسه، مما لا یتحقق أصلا أو یکون مثال حقیقته مرتسما فى ذات المدرک غیر مباین له و هو الباقى
همچنین این تعریف در کتاب مباحثات با کمى تفاوت چنین آمده است
کل ما تدرکه فإنه حیث تدرکه فى الذهن فحقیقه متمثّله فىذهنک ضروره، وتلک الحقیقه إما أن یکون تمثّلها فى الأعیان و یلحظه ذهنک ـ فالمعدوم لا یدرک ـ و إما أن تکون فى ذهنک ـ و هو الباقى ضروره
در توضیح مطلب باید گفت که ابنسینا براى واژه تمثل، دو معنا در نظر مىگیرد
1 به معناى نفسیت یا عینیت حقیقت متمثله با خارج: با توجه به این معنا خود شىء خارجى باید در ذهن حضور یابد و چون چنین فرضى بىگمان باطل است، ابنسینا این مطلب را با تصور اَشکال و مفروضات هندسى نقض مىکند؛ یعنى از آنجا که مىتوانیم اشکالى را در ذهن تصور کنیم که هیچ واقعیتى در خارج ندارند و تنها وجود خود را در ذهن حفظ مىکنند، درخواهیم یافت که چنین برداشتى از تمثل، صحیح نیست. البته این فرض، از اشکالات فراوان دیگرى همچون انطباع کبیر در صغیر نیز در امان نخواهد بود
2 مثال یا همان صورت شىء: بر پایه این تفسیر، مراد ابنسینا از تمثل مثال شىء، همان چیزى است که بعدها حکمایى چون فخر رازى و خواجه نصیرالدین از آن به وجود ذهنى تعبیر مىکنند
از ویژگىهاى مثال یک شىء این است که در عین یکى نبودن وجود آن با شىء خارجى، مباینتى هم میانشان نیست؛ یعنى حقیقت مثال شىء با حقیقت شىء بیرونى تفاوتى نمىکند و او همان را نشان مىدهد که در خارج است، بدون آنکه وجود یکى با دیگرى همگن باشد. دلیل این توجیه، عبارات ابنسینا در دیگر آثار اوست که مىتوانند مؤیدى درخور براى تفسیر یادشده از مثال باشند
الف) ابنسینا در کتاب تعلیقات در تعریف حقیقت ادراک، آن را عبارت از حصول صورت شىء مىداند: «الإدراک هو حصول صوره المدرک فى ذات المدرک.»
ب) او در جایى دیگر از همین کتاب، در بیان حقیقت علم، از نقش صورت غافل نمىشود و مىگوید: «العلم هو حصول صور المعلومات فى النفس.»
ج) ابنسینا در کتاب نجات تقریبا همه اقسام چهارگانه ادراک، اعم از حسى و خیالى و وهمى و عقلى را عبارت از اخذ صورت مدرَک برمىشمارد: «ویشبه أن یکون کل ادراک انما هو أخذ صوره المدرک.»
البته با تحقیق در معناى صورت و از مجموع معانى موردنظر شیخ اشراق در مصنفات و ابنسینا در تعریفات، مىتوان شش معنا از واژه صورت به دست داد که به دلیل مناسبت حکم و موضوع، تنها معناى اول با مقام مورد بحث همخوانى دارد: 1 ماهیت نوعیه؛ 2 شیئى حال در محل، که محل از آن مستغنى نباشد؛ 3 آنچه کمال ثانى نوع با آن پدید مىآید و ابنسینا از آن به «لأجله وجد الشىء مثل العلوم و الفضائل للانسان» تعبیر مىکند؛ 4 صورت در مقابل ماده؛ 5 آنچه نوع طبیعى با آن حاصل مىآید؛ 6 موجود مفارقى که نوع طبیعى با آن و نیز با جزء جسمانى کمال مىیابد
تنها نکته باقىمانده، معناى حقیقت شىء در تعریف ابنسینا از ادراک است. محقق طوسى در شرحالاشارات و التنبیهات، مراد از حقیقت را شىء خارج از مدرِک یا همان شىء خارجى برمىشمارد؛12 اما ابنسینا در تعریفى دقیقتر در منطق شفا، مراد از حقیقت یا ماهیت را آن چیزى مىداند که با آن، شىء شىء مىشود و ذاتش تشکیل مىیابد: «إنّ لکل شىء ماهیه هو بها ما هو وهى حقیقته، بل هى ذاته.»
دریافتیم که ابنسینا به مسئله وجود ذهنى عنایت کافى داشته و در برخى موارد، ویژگىهاى آن را نیز بیان کرده که اشاره به چند نمونه از آنها سودمند است
الف) تمایز: یکى از ویژگىهاى مهم وجود ذهنى، تمایز آن از وجود خارجى یا ماهیت خارجى است. ابنسینا از این امر مهم نیز غافل نبوده و در مدخل منطق شفا به درستى بدان پرداخته است. وى پس از آنکه سه گونه اعتبار براى ماهیات اشیا در نظر مىگیرد، بنابر یک اعتبار، ماهیت را موجود در خارج مىداند و به تبع، آثار مربوط به آن را اثبات مىکند؛ بنا به اعتبار دوم، ماهیات را محدود به عالم ذهن دانسته، عوارض ویژه آن همچون حمل، وضع و کلیت و جزئیت در حمل را به اثبات مىرساند و بنا بر اعتبار سوم نیز به خود ماهیت بدون تقید به خارجى یا ذهنى بودن آن اشاره مىکند. ماهیت اخیر بعدها در آثار فلسفى متأخران با عنوان «الماهیه من حیث هى لیست الا هى» مطرح شد
ب) تطابق: از دیگر ویژگىهاى وجود ذهنى از نگاه ابنسینا، مطابقت آن با خارج است. گرچه وى به این مسئله تصریحى نداشته است، به نظر مىرسد با دقت در عبارات وى بتوان این ویژگى مهم وجود ذهنى را اصطیاد نمود
1 اینکه ابنسینا در تعریف علم از عنوان «مثال» استفاده کرده است، خود مىتواند دلیلى روشن بر اصل مطابقت باشد؛ چنانکه توضیحات آن در ذیل تعریف گذشته است؛ به ویژه عبارت «غیر مباین له» که نمایان به این نکته اشاره دارد
2 از دیدگاه ابنسینا، افزون بر معرفت حسى، معرفت عقلى نیز وجود دارد. ادراک حسى از تأثیر مستقیم شىء خارجى و ادراک عقلى با وساطت ادراک حسى و بر اثر تغییر و تحولاتى که در آن ایجاد مىکند، شکل مىگیرد. به دیگر سخن، عقل با تجریدى که در صور محسوسه انجام مىدهد، راه را براى پیدایش گونهاى جدید از ادراک هموار مىسازد. براى نمونه اگر در ذهنمان تصویرى از شخص على به همراه مختصات ویژه آن داشته باشیم، با تجرید این شخص از عوارض خاصهاش، صورت کلى دیگرى در ذهن پدید مىآوریم که همان کلى انسان باشد. البته نکته مهم این است که ابنسینا آنگونه که بر تطابق صورت حسى و عقلى پاى فشرده و آن را لازم دانسته (چراکه دیگر صورت عقلىِ همان شىء محسوس نخواهد بود: «المعقول من هذا الشخص والمحسوس منه یجب أن یکونا متطابقین و إلّا لم یکن معقول هذا الشخص،»)15 بر مطابقت صورت حسى و خارج تصریحى نکرده است؛ اما اینکه وجود عالم محسوس را بدیهى مىشمارد و تردیدى در آن روا نمىدارد (وجود الاجسام وأعراضها و بالجمله وجود العالم المحسوس ظاهر)16 خود مىتواند تأییدى باشد بر اینکه مطابقت بین صورت و خارج نیز لازم و ضرور است؛ به ویژه اینکه تعلیل ابنسینا در استحاله تطابق نداشتن صور معقول و محسوس، در اینجا نیز جارى است؛ چراکه با عدم مطابقت صورت حسى با خارج، دیگر صورت همان شىء نخواهد بود
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0