توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله تأملی كوتاه در رابطه فرهنگ و تكنولوژی تكنـوپـولـی word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تأملی كوتاه در رابطه فرهنگ و تكنولوژی تكنـوپـولـی word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تأملی كوتاه در رابطه فرهنگ و تكنولوژی تكنـوپـولـی word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تأملی كوتاه در رابطه فرهنگ و تكنولوژی تكنـوپـولـی word :

منبع:
– نیل پستمن، تكنوپولی (تسلیم فرهنگ به تكنولوژی)، مترجم: دكتر صادق طباطبائی، سروش، تهران 1372

مقدمه
اغلب انسانها به «تكنولوژی» به عنوان یك رفیق قابل اعتماد می نگرند؛ به دو دلیل، نخست اینكه: تكنیك و صنعت زندگی را آسان تر، تمیزتر و طولانی تر می سازد. مگر از یك دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها می توان داشت؟ دوم اینكه: تكنیك از مدتها قبل و از همان آغاز رابطه ای بسیار نزدیك و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است. به دلیل همین نزدیكی و اثرگذاری، بررسی تاثیر تكنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمی رسیده است. تكنیك در زمره آن گروه از دوستان است كه اعتماد و متابعت ما را طلب می كند؛ و از آنجا كه این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی می دارد، اغلب انسانها به خواسته او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفته اند. اما چهره این دوست بخش تاریكی نیز دارد، هدایای او مستلزم هزینه های سرسام آوری است. اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد كنیم باید بگوییم كه رشد افسار گسیخته و غیرقابل كنترل تكنولوژی، تمام چشمه ها و كانونهای لازم زندگی و حیات را نابود می سازد. تكنولوژی مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، كه در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور می سپارد. به طور خلاصه: تكنولوژی برای ما هم دوست است و هم دشمن.

قضاوت تاموس
در یكی از آثار افلاطون، به نام فایدروس (Phaidros) به داستانی برمی خوریم درباره یكی از پادشاهان مصر علیا به نام تاموس.
«روزی یكی از خدایان به نام تئوت (Theuth) نزد تاموس میهمان بود. تئوت صاحب اختراعات و دانشهای بیشماری بود، از جمله، اعداد، علم حساب، هندسه، نجوم و كتابت. او اختراعات خود را به شاه عرضه داشته و از او می خواهد كه مصریان را با این اختراعات آشنا ساخته و آنان را بهره مند كند.» سقراط سپس چنین ادامه می دهد: «تاموس درباره هر كدام از این اختراعات سوال می كرد و بسته به پاسخی كه از تئوت درباره فواید و كاربرد هر كدام می شنید، براساس استنباط خود كه كدام را مفید و یا مضر تشخیص می داد، وی را تمجید و یا سرزنش می كرد، بیان تمام آنچه كه تئوت درباره فواید و كاربرد اختراعات خود به شاه گفته است موجب اطاله كلام می گردد. اما زمانی كه او موضوع «كتابت» و اختراع «حروف» را مطرح كرد، به شاه گفت: این هنر و فن خرد مصریان را بهبود بخشیده و قدرت حافظه آنان نیز به وسیله این حروف افزوده خواهد شد. چه مهم ترین كاربرد این حروف كمك به یادآوری اندوخته های ذهنی است.

شاه در پاسخ گفت: ای تئوت هنرآفرین! فردی لازم است تا خواص آنچه را كه آفریده ای روشن سازد ولی شخص دیگری نیز لازم است كه فواید و مضرات آفریده های تو را برای كسانی كه از آن استفاده می كنند گوشزد نماید. حتی خود تو به عنوان پدر و خالق حروف نتیجه ای را كه از فراگیری آن حروف بیان كردی خلاف فایده ای است كه از آنها برشمردی؛ این حروف ذهن آموزنده را بیشتر به طرف فراموشی سوق می دهد. زیرا اعتماد و اتكا به این وسیله، كه از خارج باعث یادآوری و به خاطر آوردن محفوظات است، نیروی درونی و خلاقه دماغی او را كه مایه اصلی قدرت حافظه است می كاهد و كم كم از بین می برد. آنچه تو اختراع كرده ای، در حقیقت برای تقویت حافظه نیست، بلكه وسیله ای است برای حفظ یك خاطره. و آنجا كه می گویی به كمك این حروف صاحب خرد و شعور برتر می شوند، در حقیقت سرابی را نشان می دهی بدون آنكه به آبی دسترسی باشد. چه زمانی كه آنان مطالبی را می بینند، بدون آنكه آنها را آموخته باشند، خیال می كنند جزو دانایان هستند در حالی كه نادانانی هستند كه برای اجتماع نكبت می آفرینند و این در شرایطی است كه خود را خردمند و صاحب شعور می دانند.

امروزه بر هر كس كه حداقل لحظاتی به این واقعیت بیندیشد، این نكته كه گفتیم مبرهن است؛ اما با وجود آن، در حول و حوش خود انبوهی از «تئوت» های مصر و متعصب و پیامبران پرخروشی را كه فقط با یك چشم ، قدرت نگریستن دارند می بینیم كه فقط به تواناییهای صنعت و تكنیك چشم دوخته اند، بدون آنكه به این جنبه نیز بپردازند كه تكنولوژی چه چیزهایی را ویران ساخته است. این گونه افراد را می توان «تكنوفیل» (دلباختگان تكنولوژی) دانست كه مانند یك عاشق كه به معشوق خود نظاره می كند، به تكنیك می نگرند بدون آنكه لحظه ای نقاب از دیگر چهره آن برداشته و یا حتی ذره ای به عواقب آتی آن بیندیشند. این چنین انسانهایی خطرناكند و باید با احتیاط با آنان روبه رو شد.

واقعیت این است كه قراردادی منعقد می شود كه براساس آن تكنیك هم می دهد و هم می ستاند. فقط كسانی كه دارای قدرت تعقل و عقل سلیم هستند می توانند خود را از هیجان زدگیهای ناشی از تحول و نوآوری تكنیك مصون نگاه دارند و عنان از كف ندهند.
این است كه اگر در موردی و یا زمینه ای راه را برای صنعت و تكنیك بازگشودیم، باید تمام تبعات آن را بپذیریم. زیرا هر چه را كه در توان و بالقوه داراست و بدان منظور فراهم آمده است به انجام خواهد رساند. تنها وظیفه ای كه ما عهده دار آن هستیم در این خلاصه می شود كه این كاربرد و هدف و وظیفه تكنولوژی را بشناسیم. به عبارت دیگر اگر راهی را برای ورود تكنیك به فرهنگ خود باز كردیم، باید این امر را با بصیرت و چشمان باز انجام دهیم.

تكنولوژیهای مهم، «دانش انحصاری» را برای بهره مندان از خود پدید می آورد و این افراد اطلاعاتی را در «انحصار» خود می گیرند و این دقیقا همان نكته ای كه تاموس بیان می دارد: كسانی كه با بهره گیری و یا به كارگیری تكنولوژی خاصی را در كنترل خود دارند، خواسته یا ناخواسته و رفته رفته صاحب اقتداری خاص و تسلطی انكارناپذیر خواهند شد و آن را بر كسان دیگری كه از این قدرت محرومند و افسار این تكنولوژی را در دست ندارند بی رویه اعمال می كنند.
به این ترتیب، اگر بتوان این واقعیت را یك توطئه نامید، می توان گفت كه این امر توطئه یك جامعه و فرهنگ است علیه خودش.
در اینجا فقط به ذكر یك مثال می پردازم كه چگونه تكنولوژی جدید برداشت جدیدی از «آنچه واقعیت دارد» را به جای استنباط قدیمی آن باعث می شود، و چگونه با خلق یك مفهوم جدید از یك واقعیت قدیم، استنباط قدیمی را از همان واقعیت به گور می‌سپارد.

این روش به ظاهر بی اشكال ارزیابی آموخته های یك دانش آموز و یا دانشجو را در نظر بگیرید. با دریافت پاسخ سوالاتی كه از یك داوطلب در امتحان می شود، به او «نمره» می دهیم. این روش در نزد و ذهن اغلب قریب به اتفاق ما امری طبیعی می نماید، چنانكه هرگز درباره ماهیت آن نمی اندیشیم و از معنای واقعی آن غافل هستیم. شاید درك این مطلب برای اغلب ما دشوار باشد كه اعداد و نمره در واقع یك ابزار و وسیله و اگر بهتر بخواهید یك تكنولوژی است كه ما به كمك آن قضاوت خود را درباره دیگران اعلام می داریم. چه بسا باشند كسانی كه درك این نكته برایشان مشكل باشد كه كاربرد این ابزار و تكنیك چقدر شگفت آور و نامناسب است.

برای اولین بار در سال 1792 در دانشگاه كمبریج، براساس پیشنهاد یك استاد به نام ویلیام فاریش انشا و نوشته های دانشجویان را با نمره ارزیابی كردند. در مورد این ویلیام فاریش اطلاع زیادی در دست نیست و جز معدودی افراد كسی درباره او و از او چیزی نشنیده است. با این همه پیشنهاد او برای تعیین مقدار كمی قدرت تفكر انسانی، گام تعیین كننده ای شد برای ساختار جدیدی از مفاهیم ریاضی و به ریاضیات و معیارهای آن مفهوم و تصوری دیگر اعطا كرد.

اگر بتوان قدرت كیفی یك اندیشه را با عدد مشخص كرد، پس به تبع آن باید بتوان قدرت كیفی بخشایش، عشق،‌ نفرت، زیبایی، آفرینندگی، هوشمندی، و حتی تندرستی را با ارقام و اعداد بیان و ارزیابی نمود. هنگامی كه گالیله اظهار داشت زبان طبیعت، زبان ریاضیات است، هرگز به ذهنش خطور نمی كرد كه حوزه و میدان احساسات بشری و تواناییها و معارف انسانی را در درون این زبان- ریاضیات- بگنجاند. اما امروزه روز اغلب ما به چنین كاری مشغولیم. روان شناسان ما، جامعه شناسان و آموزگاران و مربیان ما عدم استفاده از اعداد را برای ارزیابی كارهاشان غیرممكن می دانند. آنها بر این عقیده اند كه دانش قابل اعتماد را بدون كمك از اعداد نه می توان تحصیل كرد و آموخت و نه می توان بیان كرد و ارزش گذاری نمود. من نمی خواهم ادعا كنم كه این برداشت و تصور، احمقانه و یا خطرناك است، بلكه می گویم، حداقل عجیب و درخور شگفتی و تعمق است و شگفت آورتر اینكه بسیاری از ما در این امر هیچ شگفتی و نكته درخور توجه و تعمق نمی بینیم.

اگر گالیله، شكسپیر یا توماس جفرسون می شنیدند كه از فلان شخص انتظار قدرت خلاقه بیشتری می رود زیرا درجه هوش و ذكاوت او 134 است و یا آن دیگری دارای درجه حساسیت 2/7 است و یا مثلا ارزش مقاله این شخص دربارهرشد و شكوفایی كاپیتالیسم با عدد 20 و در مقابل نوشته دیگری با عدد 12 ارزیابی شده است، از هوش می رفتند.

اگر ما در این سیستم نمره گذاری و ارزشیابی فایده و ارزشی می بینیم، صرفا بدان دلیل است كه تفكرات و تخیلات ما در اثر تكنولوژی اعداد آن چنان تغییر یافته است كه برداشت ما از جهان و این دنیا كاملا متفاوت با آنان شده است. برداشت و انتزاع ذهنی ما از آنچه واقعا موجود است، با آنان تفاوت پیدا كرده است. به عبارت دیگر، در هر وسیله و ابزاری یك تمایل درونی و گرایش عقیدتی وجود دارد كه جهان را آن طور كه این وسیله و تكنیك ایجاب می كند بسازیم و بشناسیم و نه جور دیگری، استنباط، قدرت تالیف و ادراك، نوع ادراك و برداشت ما و حتی موضعگیری و موقف و منظر ما نسبت به همه چیزها و حوادث اطرافمان قابلیت استفاده از ابزار و تكنیكی است كه به كار گرفته ایم و از این رو با بینش و درك دیگرانی كه از این تكنیك بی تاثیر مانده اند تفاوت فاحش دارد.

این همان عقیده مارشال مك لوهان است در كلام قصار مشهورش كه : «رساله همانا پیام است». و یا كارل ماكس هنگامی كه بیان می دارد: «تكنولوژی نوع رفتار و ارتباط انسان را با طبیعت تعیین می كند و نیز تعیین كننده كیفیت رابطه انسانهابا یكدیگر است.» همچنین ویتگن اشتاین با دقت و نگرش به ابتدایی ترین وسایل صنعتی و تكنیكی مورد استفاده‌ ما می گوید: «زبان نه فقط مركب و وسیله نقلیه افكار قضاوت تاموس است كه به تئوت اظهار داشته بود. به طور خلاصه می توان گفت كه این نكات همان ضرب المثل حكیمانه قدیمیان است كه «هركس كه چكش در دست دارد، در همه جا میخ می بیند» و اگر بتوانیم این پند و ضرب المثل را تعمیم دهیم، می گوییم: «هركس مداد در دست دارد، در همه جا فهرست و لیستهای مختلف می بیند» یا «هركس دوربین عكاسی در دست دارد، در همه جا عكس و تصاویر می بیند» یا «هركس كامپیوتر در دست دارد همه جا را پر از كد و داده ها می بیند» و بالاخره «هركس یك فرم یا یك كارنامه در دست دارد، همه جا را پر از اعداد می ببیند».

هرگاه یك تكنولوژی راه خود را برای نفوذ باز كرد و خود نیز در مسیر تكامل و رشد قرار گرفت، این تاثیرات و آن تغییراتی كه برشمردیم آنقدر بطی و دور از انتظار صورت می گیرد كه هیچ كس را یارای آن نیست كه آگاهانه و با وقوف كامل به پایان كار، خود را فقط برنده و بهره مند از كاربرد این تكنیك از آب درآورد.

چه كسی می توانست با اختراع ساعت پیش بینی كند كه سرانجام كاربردی آن به چه منظور خواهد بود و چه علایق و اهدافی را در پی خواهد داشت. اختراع ساعت به پایان قرن 12 و آغاز قرن 13 برمی گردد. هدف از اختراع آن این بود كه اوقات هفتگانه مراسم عبادی را در كلیسای بندیكتین منظم سازد و به برنامه های انجا نظم موردنظر را ببخشد. صدای زنگهای كلیسا، آغاز برنامه های عبادت و تذكار را اعلام می داشت و این ساعت فقط وظیفه داشت كه فواصل زمانهای موردنظر را منظم و یكسان سازد و همین طور هم بود. اما راهبگان و اصحاب كلیسا هرگز به ذهنشان هم خطور نمی كرد كه با این وسیله علاوه بر تنظیم زمان برنامه عبادت و نماز، زمان معامله انسانها با یكدیگر و حتی معامله و خرید و فروش انسانها- برده داری- تنظیم و هماهنگ می شود، و بدین ترتیب بود كه حوالی قرن 12 ساعت از كلیسا به درآمد و زندگی كارگر و زحمتكش و تاجز و دیگران را نظم و مقرراتی نوین بخشید.
لوئیس مامفورد معتقد است كه برقراری نظم و نظام در تولید و ساعات كار و محصولات استاندارد و هماهنگ با اختراع و كاربرد ساعت مكانیكی،‌امكانپذیر گردید و كاپیتالیسم بدون ساعت راه به جایی نمی برد.

نكته جالب توجه، متناقض و جان كلام در اینجاست كه ساعت را برای تنظیم و سامان دادن به عبادت جمعی و اظهار حاجات درونی انسانها با خالق خود اختراع كردند و به كار گرفتند، اما سرانجام همین وسیله تبدیل به یك تكنولوژی شد كه تامین كننده و نظم دهنده به حوایج برونی و تحصیل و انباشتن پول و سرمایه شد. در نزاع بین خدا و دیو سرانجام ساعت، دومی را برگزیده آن هم مرموزانه و بدون سرو صدا و غیرقابل پیش‌بینی.

نتایج و سرانجام پیش بینی نشده این تكنیكها همواره سد راه كسانی بوده است كه اعتقاد داشتند می توانند جهت و مسیری را كه این تكنیك ما را بدان سوق می دهد، شناسایی كنند. همان گونه كه تاموس می گوید: حتی به خالقان و مخترعین این تكنولوژیها نیز نمی توان به عنوان منجیان و یا پیامبران قابل اعتماد تكیه كرد. اگر گوتنبرگ كاتولیك، مخترع صنعت چاپ، خبردار می شد كه لوتر، معلون ضد كاتولیك، تكنیك چاپ را یك هدیه الهی می داند- كه می تواند به وسیله آن عقاید پروتستانهای ضد كاتولیك را به میزان گسترده ای نشر داد- از وحشت چه می كرد و چه بر سرش می آمد؟ لوتر بر خلاف گوتنبرگ متوجه شد كه به وسیله صنعت چاپ می توان كلمات خدا را با تولید انبوه كتاب، در روی هر میز آشپزخانه ای قرارداد و بدین ترتیب هر مسیحی را به كیش خود درآورد، و حتی به عقیده لوتر، هر فرد معتقد به مسیحیت را به یك پاپ برای خودش تبدیل كرد. در نزاع بین وحدت مذهبی و تفرقه مذهبی صنعت چاپ، راه دومی را هموارتر ساخت. تردیدی نداریم كه گوتنبرگ متعصب كاتولیك و مخترع چاپ، هرگز چنین امكانی و سرانجامی به ذهنش نیز خطور نمی كرد.

هنگامی كه مربیان، صاحبان شركتهای بزرگ، وعاظ و سیاستمداران سوالات خود را بر سر فواید عملی این یا آن تكنیك مطرح می كنند، در مقام قیاس شبیه همان سگ خانگی هستند كه آرام و خوشحال به خوردن گوشت اهدایی سارق مشغول است و سارق با خاطری جمع سرگرم چپاول كالای موردنظر خود است. ممكن است معدودی از این انسانها به این امر آگاهی داشته باشند ولی ظاهر امر نشان می دهد كه آن را جدی نمی گیرند. یك تكه بزرگ گوشت كه با مهربانی هدیه می شود، حداقل غم تامین غذای این وعده را از بین می برد. اما چگونه می توان شاهد بود كه سارق وارد خانه شده است و نه تنها با اعتراضی و مانعی روبرو نمی شود بلكه اصلا كسی هم از ورود او مطلع نمی گردد.

از ابزار تا تكنوكراسی
یكی از جملات مشهور كارل ماركس، كه به صورت كلمات قصار درآمده و در نوشته پرتكلف او به نام فقر فلسفه اظهار شده، چنین است: «چرخ دستی ریسندگی جامعه را به سوی حاكمیت فئودالها سوق می دهد و ماشین ریسندگی برخلاف آن جامعه را به زیر سلطه سرمایه داران صنعتی می كشاند.

فرهنگها را اصولا می توان به سه نوع متمایز از یكدیگر تقسیم كرد؛ فرهنگ ابزارها، فرهنگ تكنوكراسی و فرهنگ انحصار تكنولوژی. در حال حاضر در این كره خاكی ما، نمونه هایی از هر كدام از این سه نوع یافت می شود، هر چند فرهنگ نخست رو به افول گذارده است. با سیر و سفر به نقاطی دور افتاده از جهان می توان مظاهر فرهنگ ابزار را مشاهده كرد. با مشاهده چنین فرهنگی باید به خاطر داشته باشیم كه تا قرن هفدهم تمام فرهنگهای جوامع مختلف فرهنگ ابزار و آلات بوده است. لازم به تذكر نیست كه از جامعه ای به جامعه ای وجوه اشتراك همه این فرهنگها در این بود كه آنها این ابزار را به دو منظور و برای تامین دو هدف اختراع می كردند، یا این ابزارها می بایست نیازهای مشخص و اساسی زندگی مادی انسانها را برآورده می كردند، نظیر استفاده از نیروی آب یا باد برای آسیاب كردن، استفاده از پروانه های بزرگ و سخت برای توربین و مصارف دیگر و یا می بایستی در خدمت مظاهر و سمبلهای عقیدتی، در استخدام هنر و قدرت آفرینندگی انسان و یا در سیاست و افسانه ها و سنن و آداب و مسائل دینی به كار می رفتند، نظیر بنای قلعه ها و كلیساها و معابد مذهبی و یا اختراع ساعت برای نظم و سامان بخشیدن به زمان عبادتهای جمعی.

این عقیده و پایبندی به آن بود كه گاه اختراعات را هدایت می كرد و ضرورت ساخت ابزاری را مطرح می كرد و حتی برای كاربرد پاره ای از این ادوات محدودیتها و یا شرایطی را قائل می شد.

میزان و كمیت یك تكنولوژی و یك ابزار كه در جامعه مبتنی بر فرهنگ ابزار وارد می شود به هیچ وجه نقش اساسی و تعیین كننده در تحولاتی كه باعث می شود ندارد. به عبارت دیگر شاخصه تاثیر یك تكنیك در یك جامعه با كمیت آن بستگی تعیین كننده ای ندارد.
اصطلاح «فرهنگ ابزار» رابطه انسانهای آن جامعه را با مبانی اعتقادی و سیستم اجتماعی شان و این ابزار مشخص می سازد. این ابزار به هیچ وجه عناصر مهاجم و مداخله گر در یك سیستم اجتماعی نیستند و در ورای كاربرد اجتماعی تداخل و یا نفوذی در مبانی جهان بینی و اعتقادی آن اجتماع نداشتند.
به عبارت دیگر این ابزار و آلات بود كه در خدمت ایدئولوژی قرار داشت.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky