توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  دانشجویی مقاله معنا و ماهیت حق با pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانشجویی مقاله معنا و ماهیت حق با pdf  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانشجویی مقاله معنا و ماهیت حق با pdf

چکیده  
مقدّمه  
ابن‏سینا و علم الهی  
علم الهی در کتاب «الشفاء»  
علم الهی در کتاب «الاشارات»  
شبهه کثرت در ذات اول و پاسخ آن  
علم الهی در کتاب «التعلیقات»  
دیدگاه ملّاصدرا درباره قول مشّائیان  
نتیجه‏گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانشجویی مقاله معنا و ماهیت حق با pdf

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، قم، نشرالبلاغه، 1357، ج 3

ـ ـــــ ، التعلیقات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، چ چهارم

ـ ـــــ ، الشفاء، الالهیّات، تقدیم ابراهیم مدکور، تهران، ناصر خسرو، 1363، چ افست

ـ ـــــ ، الشفاء، الالهیّات، تهران، دارالفنون، 1303، چ سنگی

ـ تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، قم، منشورات شریف الرضی، 1409، چ افست

ـ جرجانی، سید شریف، شرح المواقف، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419

ـ شهرستانی، محمّدبن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، مکتبه الحلبی، 1387ق، ج 2

ـ غزالی، محمّد، تهافت الفلاسفه، ترجمه على‏اصغر حلبی، تهران، کتاب‏فروشی زوّار، 1363، چ دوم

ـ مصطفوی، سیدحسن، صفات الهی (تقریرات درس کلام اسلامی)، به کوشش دانشجویان دوره چهارم کلام، قم، مرکز تربیت مدرّس دانشگاه، 1385

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، قم، المکتبه المصطفویه، 1386، ج 6

ـ ملکشاهی، حسن، ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات، تهران، سروش، 1363، ج 1

چکیده

در نظر ابن‏سینا، باری تعالی به همه اشیا، خواه جزئی باشند یا کلی، پیش از حدوث آنها علم دارد. این علم لازمه علم ذات به ذات بوده و از طریق علل و به سبب ارتسام صور موجودات در ذات، به آنها تعلّق گرفته است. طرح نظریه ارتسام در علم الهی انتقادهای فراوان فلاسفه و متکلّمان را به دنبال داشته است. این کوشش نشان مى‏دهد ابن‏سینا خود از چنان ایرادهایی که بر یک قرائت اولیه از نظریه ارتسام وارد کرده‏اند، آگاه بوده است. او مى‏کوشد ارتسام را چنان توضیح دهد که نتیجه آن تأثّر ذات از غیر نباشد. در این نوشته، ضمن مرور بر دیدگاه‏های ابن‏سینا، نظر وی در عرصه مفهوم صحیح «ارتسام» بررسی مى‏گردد

کلیدواژه‏ها: علم، ذات، ذهن، ارتسام، علم الهی، ابن‏‌سینا، ملّاصدرا

 

مقدّمه

بارزترین صفت ثبوتی الهی «علم» است. انسان از هر طریق پی به وجود خدا ببرد و از هر راه که با او آشنا شود، از او به عنوان حقیقتی یاد مى‏کند که از همه چیز آگاه است؛ زیرا علم کمالی است که آدمی ـ گرچه به طور محدود ـ در خود مى‏یابد، ولی برایش ارزشی نامحدود قایل است. از این رو، به هر موجودی که از این کمال بى‏بهره باشد به چشم حقارت مى‏نگرد و شأن خود را اجلّ از آن مى‏داند که با چنان موجودی ارتباط برقرار کند، جز آنکه آن را به عنوان ابزار به کار گیرد و پس از استفاده وانهد یا به دور افکند. پس وقتی خدا را خالق و معبود خویش مى‏شمرد و متعالی از هر نقص و برتر از هر چیز مى‏داند و به ستایش او و نیایش با او مى‏پردازد و از او مى‏طلبد و به او مى‏سپرد و او را گواه مى‏گیرد و به او سوگند یاد مى‏کند و بر او توکّل مى‏نماید و به لطف او امید مى‏ورزد و از خشم او مى‏هراسد و رضایت او را مى‏جوید و مهر او به دل مى‏پرورد، اگر از هستی او هیچ نداند این‏قدر مى‏داند که او «آگاه» است. این طریق اذعان به علم الهی، طریق مشترک میان عامی و عالم و کهتر و مهتر و پیر و جوان است

اما اهل نظر در پی آنند که با چراغ عقل در ظلماتْ چیزی بجویند و تا آنجا که فروغ این مشعل پرتو افکند، پیش مى‏روند و سرمایه‏ای جز آنچه خود کاویده‏اند برای خویش نمى‏بینند. از این‏رو، آنان حکم عقل را بسیار ارج مى‏نهند و با فرض فقدان هر گونه آگاهی پیشین از وجود خدا و با هدف زدودن هرگونه شک و شبهه و رسیدن به مرتبه رفیع یقین، به اثبات وجودش مى‏پردازند و در ادامه این مسیر، به صفات او دست مى‏یابند و به حکم خرد، او را خبیر و حکیم مى‏دانند و مى‏کوشند به قدر توان بشری، کمّ و کیف اوصاف کمالی او را باز گویند و گام‏هایی تند یا کند، اما استوار در جهت معرفت او بردارند. اینان همصدا «علم» را وصف ضروری حق مى‏دانند و به اثبات مى‏رسانند. اما در بیان چگونگی آگاهی او به هر چیز، همنوا نیستند، به ویژه در دو مسئله: یکی علم پیشین وی بدانچه هنوز لباس هستی نپوشیده تا متعلّق علم واقع شود، و دیگر علم او به حوادث و زمانیات که متغیرّاتند و علم و عالم را در معرض تحوّل قرار مى‏دهند. این دو پرتگاه در چپ و راستِ راه اذعان به علم مطلق الهی، ایشان را تهدید مى‏کند. از این‏رو، هر یک برای رهایی خود بر ارّابه مبانی نظری خویش نشسته، به سوی نجات مى‏تازد

این مقال تنها به بازخوانی رهاورد فلسفی ابن‏سینا مى‏پردازد و نسبت اندیشه او را با آنچه تحت عنوان ارتسام از مشّائیان شهرت یافته است، باز مى‏جوید و شعاع استدلال او را تا مرز حلّ دو مشکل مزبور پی مى‏گیرد

ابن‏سینا و علم الهی

متکلّمان و ارباب ملل و نحل معمولاً قدمای فلاسفه را متهم به سلب علم از باری تعالی نسبت به جزئیاتْ پیش از پیدایش آنها، و زمانیاتْ مقارن وجود آنها مى‏نمایند. اما به تصریح بسیاری همچون غزالی،349 قاضی عضدالدین،350 تفتازانی351 و شهرستانی،352 ابن‏سینا علم واجب به جزئیات و زمانیات را مى‏پذیرد و برای پرهیز از محذور راه یافتن تغییر به علم الهی، آن را به گونه‏ای کلی تفسیر مى‏کند

غزالی درباره دیدگاه فلاسفه مى‏نویسد

و از آنها کسی هست که بر این قول رفته که مبدأ اول جز نفس خویش، چیزی را نمى‏داند و چیزی از مذهب او پنهان نیست و برخی گفته‏اند که او غیر خویش را مى‏داند و آن روشی است که ابن‏سینا برگزیده؛ زیرا معتقد شده است که خدا اشیا را مى‏داند به علم کلی که داخل در مقوله زمان نیست، و به ماضی و مستقبل و حال اختلاف نمى‏پذیرد و با این‏همه، گمان دارد که همسنگ ذرّه‏ای در آسمان‏ها و زمین از علم او بر کنار نیست، جز اینکه جزئیات را به نوعی کلی مى‏داند

ابن‏سینا در التعلیقات به صراحت درباره دیدگاه خود مى‏نویسد

باری تعالی به همه اشیا، خواه جزئی باشند یا کلی، در همان حال جزئی بودن یا کلی بودن یا ثبات و یا تغییر و هستی و حدوث و عدم و اسباب عدمشان علم دارد و امور ابدی را بر همان ابدیّتشان و حادثات را بر همان حال حدوث، آگاهی دارد و آنها را پیش از حدوث مع‏الحدوث و پس از حدوثشان از طریق علل و اسباب کلی آنها مى‏شناسد، به طوری که حدوث آنها علم جدیدی برای او به بار نمى‏آورد که قبلاً نمى‏دانسته؛ چنان‏که ما قبل از حدوث، علم به اشیا نداریم

در ادامه این مقال، با مروری بر آنچه ابن‏سینا در الشفاء، الاشارات و التعلیقات آورده، شاهد تلاش فراوان وی در جمع میان دو اصل «تنزیه» و «علم» خواهیم بود و مى‏بینیم که وی از یک‏سو، مى‏کوشد بیان کند که هیچ امری از علم بیکران الهی بیرون نیست، و از سوی دیگر، بر علم او هیچ‏یک از عیوب و حدود علم بشری وارد نیست

علم الهی در کتاب «الشفاء»

ابن‏سینا در فصل ششم از مقاله هشتم کتاب الشفاء، به بحث درباره علم الهی مى‏پردازد.355 وی ابتدا با بیان «واجب‏الوجودِ عقلٌ محضٌ» توضیح مى‏دهد که آنچه مانع عقل‏بودن ـ به معنای فلسفی ـ مى‏شود ماده و علایق مادی است. آنچه مانع معقول بودن مى‏شود نیز ماده و علایق مادی است. پس آنچه ذاتا از ماده و علایق مادی مبرّاست، ذاتا عقل است و ذاتا معقول است. پس او عاقلِ ذاتِ خویش و معقولِ ذات خویش است: «فَذَاتُهُ عَقْلٌ وَ عاقِلٌ وَ مَعْقولٌ.» سپس بیان مى‏کند که این حکم سبب تکثّر در ذات او نمى‏شود. ذات او واحد است و تعدّد ناشی از تعدّد اعتبار است

فالاوّل باعتبار انّ له ماهیّه مجرّده لشى‏ء هو عاقل، و باعتبار انّ ماهیته المجرّده لشى‏ء هو معقول و هذا الشى‏ء هو ذاته

عاقل وجودی است که ماهیت مجرّدی نزد او باشد و معقول همان ماهیت مجرّدی است که نزد عاقل است. پس در علم ذات به ذات، عاقل و معقول یکی است، و چون ذات او عقل محض است عقل و عاقل و معقول متحد مى‏شوند. سپس دلیل مى‏آورد و مثال مى‏زند برای اینکه نفس عاقل بودن و معقول بودن اقتضای تعدّد نداردتاگفته شودوحدت‏عقل‏وعاقل‏ومعقول محال است

مطلب دومی که ابن‏سینا در این فصل درباره «عِلم واجب‏الوجود» بیان مى‏کند این است که ممکن نیست علم واجب‏الوجود به اشیا برآمده از اشیا باشد: «و لیس یجوز أن یکون واجب‏الوجود یعقل الاشیاء من الاشیاء.» زیرا اگر قوام ذات واجب به چنین علمی باشد، پس ذات او به اشیا قوام خواهد داشت، و اگر صور اشیا عارض بر ذات او باشند، پس ذات از غیر متأثّر است و این‏همه با وجوب وجود او سازگار نیست. آن‏گاه نحوه علم واجب به ماسوا را در عبارت موجز ذیل بیان مى‏کند: «و لانّه مبدأ کل وجودٍ فیعقل من ذاته ما هو مبدأ له و هو مبدأ للموجودات التامّه.»

ابن‏سینا در اینجا، برای بیان نحوه سریان علم از علت به معلول مثالی مى‏آورد: اگر کسی از نحوه حرکات افلاک آگاهی داشته باشد، مى‏تواند هر کسوف یا اتصال و انفصال جزئی را به نحو کلی از پیش بداند و ـ مثلاً ـ به خصوصیات هر کسوف از حیث زمان و سایر موارد آگاه شود. اما در عین حال، این یک علم کلی است؛ زیرا هر ستاره و سیاره دیگری با ویژگى‏های مورد نظر وجود داشته باشند، به همان صورت برایش کسوف رخ خواهد داد. البته چون ممکن است در یک لحظه نتوان از وجود یا عدم فلان کسوف خبر داد مگر اینکه آن را مشاهده کنیم، از این‏رو، برخی از جزئیات از طریق آن علم کلی به دست نمى‏آید

و لکنّک مع هذا کلّه، ربّما لم یجز ان تحکم فی هذا الآن بوجود هذا الکسوف او لاوجوده، الاّ انْ تعرف جزئیات الحرکات بالمشاهده الحسّیه و تعلم ما بین هذا المشاهد و بین ذلک الکسوف من المدّه و لیس هذا نفس معرفتک بأنّ فی الحرکات حرکه جزئیّه صفتها صفه ما شاهدت و بینها و بین الکسوف الثانی الجزئی کذا؛ فانّ ذلک قد یجوز علی هذا النوع من العلم و لا تعلمه وقت ما یشکّ فیه انّها هل هی موجوده، بل یجب ان یکون قد حصل لک بالمشاهده شى‏ء مشارالیه حتی تعلم حال ذلک الکسوف

یعنی: به هر حال، برای پى‏بردن به وضعیت یک کسوف خاص، باید یک جرم سماوی را در زمان بخصوص مشاهده کرده و وضعیت فلکی آن را زیرنظر داشت تا بتوان کسوف آن را در زمان بعدی پیش‏بینی کرد و چنان نیست که تنها با یک اطلاعات کلی، بتوان از وضعیت هر یک از اجرام در هر لحظه خبر داد

ابن‏سینا سپس مفهوم «معرفت به امور جزئی از جهت کلی» را توضیح مى‏دهد. او مى‏نویسد: بحث ما در نام‏گذاری نیست، غرض این است که بدانیم چه تفاوتی است میان آنکه ادراک جزئیات سبب تغییر عالِم مى‏شود و آنکه عالِم جزئیات را درک مى‏کند و این ادارک سبب تغییر او نمى‏گردد. وی مى‏گوید: اگر تو موجودی دایمی = فرازمانی باشی تمام کسوفات محقق در عالم را درک مى‏کنی و اینکه الآن کسوفی هست یا خیر در تو تغییر ایجاد نمى‏کند. مجموعه کسوفات و ترتیب آنها یکجا بر تو معلوم است: و یَکُونُ هذَا الْعَقْدُ مِنْک صادَقا قَبْلَ ذلک الْکُسوف و مَعَهُ وَ بَعْدَهُ

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky