توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله حمله مغول ها دارای 132 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حمله مغول ها  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله حمله مغول ها،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله حمله مغول ها :

حمله مغول ها

مقدمه
یكی از مدارس قدیم ایران كه در تبریز در نیمه اول قرن هشتم هجری دایر بوده مجتمع « ربع رشیدی » می باشد ، كه این مجتمع از نظر اصول كلی مدیریت و آموزش و شیوه ی اداری با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت كلی داشته است .
یكی از علل انتخاب این موضوع نیز همین دلیل می باشد . پس از مشورت با استاد گرامی جناب آقای دكتر قرچانلو به بررسی و مطالعه ی منابع و ماخذ موجود پرداختم . منابع و ماخذ بررسی شده همه مربوط به زمان ایلخانان مغول می باشد ، كه مهم ترین آنها در مورد این موضوع وقف نامه ربع رشیدی ، مكاتبات رشیدی و جامع التواریخ می باشد . ( قابل ذكر است كه هر سه این منابع اثر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی می باشد ) از منابع دیگری كه مورد استفاده قرار گرفته است ، تاریخ اولجایتو ابوالقاسم عبدالله بن محمد كاشانی و حیب السیر خواند میرمی باشد .

از ماخذ معاصر دیگری كه استفاده شده است می توان به تاریخ مغول عباسی اقبال آشتیانی و امپراطوری صحرا نوردان رنه كروسه و تاریخ مغول اشیولر بر تولد اشاره كرد .
با توجه به محل سكونت خود در شهر مقدس مشهد ، به كتابخانه های آستانه قدس رضوی كه مجهز ترین و بزرگترین كتابخانه ی این شهر می باشد مراجعه نمودم ؛ به غیر از كتاب جامع التواریخ هیچ كدام از كتابهای دیگر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در این كتابخانه موجود نبود .
بنابر این به كتابخانه ملی در تهران مراجعه نمودم و بخش هایی از این كتابها راكپی گرفته و مورد استفاده قرار دادم .
در این رساله ابتدا به بررسی بسیار مختصر و فشرده ی اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری قمری ، دوران خواجه رشید الدین فضل الله همدانی بنیان گذار ربع رشیدی زندگی می كرده است ، می پردازیم .

بهترین منبع برای بررسی این دوره كتاب جامع التواریخ خواجه رشید الدین فضل الله همدانی و از ماخذ تاریخ مغول اقبال آشتیانی می باشد .
سپس به تحقیق در مدارس هم عصر و مشابه ربع رشیدی در آن دوره پرداخته و با مقایسه ی این موسسات بتوانیم این مجتمع علمی و آموزشی را به خوبی بشناسیم و ویژگی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اواخر قرن و اوایل قرن هشتم هجری قمری را به خوبی معرفی كنیم و مقام و موقعیت علم و علما را معرفی می نماییم ، زیرا استیلای مغول در ایران جز خرابی و هرج و مرج و كشتار اثر دیگری در اذهان مردم باقی نگذاشته است .

بنابر این وقتی از چنین مجتمع علمی و آموزشی در آن برهه تاریخی نام برده می شود می توان نتیجه گرفت كه فرهنگ و تمدن و تفكر ایرانیان مسلمان حتی در چنان دوره هایی هم از درخشش و پیشرفت باز نمانده است و حتی با توجه به آزادی مذهبی كه در این دوران به وجود آمده فرقه های مختلف اسلامی از جمله شیعیان فشارهای دوره های قبل را از یاد برده و توانسته اند در این مقطع به تجدید قوا و گسترش مذهب شیعه به خصوص در دوران اولجایتو بپردازند كه بازتاب آن در دوره های بعدی كاملا مشهود بوده است .

فصل اول
نگاهی كوتاه به حمله مغول و حكومت ایلخانان
ایجاد امپراطوری مغول در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ، اهمیت تاریخی جهانی دارد . این امپراطوری شامل سرزمینهای بسیار وسیعی بود كه از اقیانوس آرام و آسیای شرقی و مركزی یعنی چین و تبّت و تركستان شرقی و تا دریای مدیترانه وخاورمیانه ، یعنی كشورهای ایران ، عراق ، تركیه ، سوریه ، اردن و صحاری و سرزمینهای مجاور دریای سیاه و قسمت سفلای رودخانه های دن و ولگا و قزاقستان و كشورهایی از اروپای شرقی ، ادامه داشت . فتوحات مغولان برای ایران و تمام سرزمینهای یاد شده ، بلا و بختی عظیمی به همراه آورد . ابن اثیر مورخ مسلمان ( 556 ـ 632 هـ ) كه معاصر مغولان و شاهد وقایع بوده چنین می نویسد : « اگر می گفتند كه از زمان خلقت آدم ابوالبشر تا كنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده ، درست گفته بودند . زیرا تاریخ چیزی كه شبیه به این و یا نزدیك بدین باشد ، نشان نمی دهد . بزرگترین بلا و مصیبتی كه تاریخ نقل می كند ، همانا رفتار بخت النّصر با اسرائیلیان است كه چگونه آنان را مصدوم و اورشلیم را ویران ساخت ولی اورشلیم در برابر كشورهائی كه این ملاعین غارت و اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، ص 318 ویران كردند و فرزندان اسرائیل در مقام قیاس با كسانیكه اینان نابود ساختند ، كه بودند ؟ زیرا عده ساكنان تنها یكی از شهرهائیكه به دست اینان ویران شد ، بیشتر از تمام افراد بنی اسرائیل بوده و شاید تا آخر الزمان مردم چنین وقایعی را ، مگر هجوم یأجوج و مأجوج ، دیگر نبینند . حتی دجّال كسانی را كه مطیع وی گردند ، امان می دهد ، و فقط كسانی را كه در برابر او پایداری كنند ، نابود می سازد . ولی اینان به هیچ كس رحم نكردند و زنان و مردان و كودكان را كشتند ، شكم زنان باردار را دریدند و جنین را كشتند . » شاید همین گفته ابن اثیر كافی باشد كه ما ابعاد این فاجعه و مصیبت بزرگ را درك كنیم و نیازی به توضیح بیشتر نداشته باشیم . این قوم ، قبایل چادرنشینی بودند كه در اعماق آسیای مركزی زندگی می كردند و بزرگترین این قبیله ها یا اولوسها عبارت بودند از « نایمانها ، كرائیتها ، مركیتها ، تایچیوتها ، كرولنها ، تاتارها و اونگوتها » كه در سرزمینی كه از غرب تا بخش علیای زود ایرتیش ورود جیحون ، از شرق تا كوههای خینگان و اطراف دریاچه بایكال ادامه داشت ، سكونت داشتند . شغل اصلی آنها پرورش دامهای گوناگون بود .

« دین اصلی مغولان شمنی و رب النوع اصلی ایشان « آسمان آبی ابدی » بود . به رب النوعهای زمین و ارواح گوناگون نیز تعظیم می نمودند . مغولان معتقد بودند كه دشمنان جادوگر ، قادرند با ارواح مربوط گشته آنها را محسور سازند و ارواح هنگام خطر به یاری آنان بیایند وبه دفاع از خویش برخیزند . ولی بخشی از نایمانها دین بودا و مذهب نستوری مسیحی را از اویغورها پذیرفته بودند . »

بنیانگذار امپراطوری مغول ، تموچین فرزند یوكاوی بهادر از خاندان اعیان بورجگین از قبیله تایچیوت بود . او پس از به زیر فرمان در آوردن كلیه قبایل آسیایی مركزی ، در سال 603 هـ / 1206 م در كنگره یا قوریلتای قبایل چادر نشین مغول در سن پنجاه سالگی به سمت خان بزرگ سراسر مغولستان ، انتخاب و نام چنگیز خان را پذیرفت و به این ترتیب دولت مغول پدید آمد و سازمان یافت و « یاسای بزرگ » كه شامل نظامات و مقررات خشن نظامی بود ، شكل گرفت و به عنوان قانون اساسی دولتهای مغول ، شمرده شد . این اتحاد بزرگ مغولستان ، موجب ایجاد قدرت نظامی نیرومندی گشت كه چنگیز خان از آن برای فتوحات و جهانگشایی خود استفاد كرد . 

چنگیز پس از فتح شمال چین ، متوجه مغرب یعنی تركستان شرقی وسپس كشور خوارزمشاهیان ایران شد . در پاییز سال 1219 میلادی / 616 هجری به ایران حمله كرد ، با وجود مقاومتهای شدید كه از طرف ایرانیان بخصوص جلال الدین خوارزمشاه ، انجام گرفت ولی به علت فساد دربار خوارزمشاه و عواملی دیگر جلال الدین شكست خورد و چنگیز چون بلایی خانمان سوز و سیلی بنیان كن ، می جوشید و می خروشید و روزبروز بر دامنه وحشیگریهای خود می افزود و به طوری كه نوشته اند بعضی شهرهای خراسان كه بر سر راه مغولان قرار داشت به طور وحشت انگیزی ویران و خالی از سكنه گشت كه شرح وقایع آن در تاریخ این دوره ، هر انسانی را متاثر می سازد و به لرزه می اندازد .

بعد از مرگ چنگیز ( 649 هجری / 1215 م ) در قوریلتایی ( شورای سران مغول ) كه در مغولستان بر پا گشت و منكوقا آن بر سریر سلطنت خان بزرگ جلوس كرد ، تصمیمات مهمی گرفته شد از جمله فتح نواحی مغرب ، و تصرف كامل ایران به عهده هلاكوخان واگذار شد . وی با سپاهی مجهز وبا پیش بینیهای بسیار دقیق ، در سال 651 هجری رو به سوی مغرب و ایران نهاد . او مامور بود قلعه الموت را فتح كند و خلیفه بغداد را مطیع و خلفای بنی عباس را نابود سازد . هلاكوخان این دو ماموریت مهم را انجام داد . در سال 654 هـ قلعه الموت سقوط كرد و « ببر كوهستان » الموت كشته شد و قلعه و كلیه ذخائر و كتابخانه های آن به كلی نابود و به آتش كشیده شد .

سال بعد هلاكو متوجه بغداد شد و در سال 656 هجری لشكریان او وارد بغداد شدند و در مدت بیست روز غارت و انهدام و كشتار بیرحمانه مرد و زن و كودك بغداد ، ادامه داشت و جز به یهودیان و مسیحیان ، به هیچ كسی رحم نمی شد ! و سرانجام المستعصم بالله خلیفه بغداد تسلیم شد و كلیه جواهر و اندوخته های چند صد ساله عباسیان به تصرف هلاكو در آمد و المستعصم را در نمدی پیچیدند انقدر مالیدند تا نابود و قطعه قطعه شد و خانواده او یك سره قتل عام شدند .

سرزمین ایران كه تا قبل از حمله هلاكو ( بین سالهای 616 ـ 651 ) به دست خانهای مغول و یا دست نشاندگان آنها ، به صورت ملوك الطوایفی اداره می شد ، بعد از این تاریخ به صورت یك امپراطوری بزرگ در خاورمیانه درآمد و دامنه آن از ماوراء النهر و افغانستان كنونی در شرق تا سوریه و آسیای صغیر در غرب ، گسترش یافت . هلاكو برای اداره این سرزمین پهناور ، از تمام افراد بدون در نظر گرفتن كیش و ملیّت آنها ، استفاده می كرد و بخصوص عناصر ایرانی و مسلمان در این زمینه نقش بسیار مهمی داشتند . مثلا مقام وزارت او را شمس الدین محمد جوینی به عهده داشت و پزشك دربار او یك نفر چینی بود و خواجه نصیر الدین طوسی دانشمند و منجّم ایرانی به دستور هلاكو رصد خانه ای در مراغه ساخت و در كنار اینان گروهی فالگیر و رمّال نیز در دربار زندگی می كردند .

بعد از مرگ هلاكو ( 664 هجری ) . قوریلتای تشكیل شد و آباقاخان پسر او را به جانشینی انتخاب كردند ( 664 ـ 681 هـ ) آباقاخان همان روش پدر را ادامه داد و با مملوكان مصر بر سر تصرف سوریه و فلسطین جنگهایی كرد و سرزمین ارمنی نشین كیلیكیه را به تصرف در آورد و روابط سیاسی با امپراطوران اروپا برقرار كرد .بعداز آباقاخان ، برادرش تكودار ( 681 ـ 683 هـ ) قدرت را به دست گرفت . وی اولین خان مغول بود كه مسلمان شد و نام « احمد » را بر خود گذاشت و به مسلمانان نوید حمایت داد و همین امر خانان مغول را علیه او شورانید ، اینان به طرفداری ارغون پسر آباقاخان ( برادرزاده تكودار ) شتافتند و تكودار را پس از شكست و فرار، دستگیر و به اعدام محكوم كردند . ، سپس ارغون را به خانی برگزیدند .

در عهد هلاكوخان و آباقاخان ، خانواده جوینی به قدرت و مكنت عظیمی دست یافتند ، جوینیان در باطن با مغولان سخت مخالف بودند و خواهان جایگزینی مسلمانان و بخصوص ایرانیان در دستگاه سیاسی بودند . اینان كه به سختی توانسته بودند خود را از غضب آباقاخان نجات دهند ، ولی هنگامی كه تكودار روی كار آمد و مسلمان شد ، مجددا قدرت خویش را استحكام بخشیدند ، اما با روی كار آمدن ارغون خان بت پرست ، خاندان جوینی معزول و معدوم گردیدند .

ارغون خان ( 683 ـ 691 هـ) برای اداره امور سیاسی ، بیشتر ازیهودیان و مسیحیان كمك گرفت و سعدالدوله یهودی را مقام وزارت داد و او ماموران یهودی رادر امور كشور به كار گماشت ، ولی مخالفت مسلمانان و خانان مسلمان شده مغول ، از جمله امیر نوروز ، سعدالدوله و خاندان او را هم به سرنوشت خاندان جوینی دچار ساخت ( 691 ) و این امر باعث خشنودی مسلمانان گردید . در زمان ارغون مسلمانان در گوشه و كنار ایران علیه ظلم و كفر او سر به طغیان برداشتند . از جمله در لرستان مردم علیه سلطه مغولان قیام كردند و در اصفهان مسلمانان ماموران ایلخان و لشگریان پادگان آن جا را كشتند و پادگان را به تصرف در آوردند ( 691 هـ ) بعد از مرگ ارغون بر اثر بیماری ، مبارزات طولانی بین اعیان مغول بروز كرد و سرانجام گیخاتو پسر ارغون به سلطنت جلوس كرد و قدرت را در دست گرفت .

گیخاتو ( 691 ـ 695 هـ ) بر خلاف پدر در اتحاد بین گروههای مختلف مذهبی و سیاسی سعی نمود او صدر الدین احم د خالدی را كه مسلمان بود سمت وزارت داد . در زمان همین وزیر بود كه برای اولین بار پول كاغذی یعنی چاو ( اسكناس ) ، به تقلید از امپراتوران چین ، در ایران رایج گشت ولی با مخالفت بازاریان و مردم تبریز و سایر نقاط كشور مواجه شد وبه شكست انجامید و رشید الدین در جامع التواریخ به طور مشروح آن را بیان داشته است . در تاریخ این دوره ، صدر الدین احمد را صدر الدین چاوی ( مخفف كلمه چاپ ) نوشته اند . البته گیخاتو به اولقب « صدر جهان » داده بود ولی مردم تبریز به طنز او را « صدر كاغذی »
می گفتند . گیخاتو به دست پسر عمویش بایدو خان شكست خورد و مصدوم گردید و بایدو خان نیز بعد از شش ماه حكومت (695 هـ ) در همین سال به دست غازان پسر ارغون شكست خورده نابود شد و قدرت به دست غازان خان افتاد .2

در این دست به دست شدنهای قدرت سیاسی ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی طبقات مستضعف مردم مسلمان ایران بسیار رقت بار و اسف انگیز بود . 3 ماموران دولتی برای تامین مخارج لشكركشیها و عیّاشیهای فوق العاده ایلخان ، به جان مردم بی دفاع و بدبخت می افتادند ، خانم لمبتون در كتاب مالك و زارع در ایران ( صفحه 207 ) از سی نوع مالیات نام می برد از جمله نه تنها مالیاتی به نام سرانه ( جزیه ) از غیر مسلمانان اخذ می شد ، بلكه از مسلمانان نیز به این عنوان مالیات می گرفتند . مردم گاهی برای ادای دیون مالیاتی ، فرزندان خویش را به بردگی می فروختند . رشید الدین در مبارك غازانی اوضاع اجتماعی و سیاسی آن زمان را به طور كامل شرح داده است . 4

در چنین اوضاع وخیم اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، غازان خان قدرت را به دست گرفت . ( 694 ـ 703 هـ ) و با همراهی و ارشاد وزیر دانشمندی چون رشید الدین فضل الله همدانی اصلاحات فراوانی انجام داد و تا حد زیادی مرهمی بر دلهای ریش مردم مسلمان گذاشت . مورّخان درباره شخصیت سیاسی و اجتماعی و خلق و خوی غازان بسیار نوشته اند از جمله برای نمونه زنه گروه سه می نویسد : « غازان مردی با اراده ، بسیار مكّار و محیل و صبور و خویشتن دار و رازدار بود نسبت به دشمنان بی اندازه شقی و بیرحم بود و برای انجام مقصود خود بر جان هیچ جنبنده ای رحمت نمی آورد، ولی مدبّری بود با عقل سلیم و از این حیث او را می توان آراسته به صفات انسانی دانست ، سرداری بود لایق و با تدبیر و سربازی بی باك و متهوّر » 1

یكی از مهمترین اقدامات غازان كه نشان دهنده آگاهی سیاست اوست ، قبول اسلام و حمایت بی چون و چرا از مسلمانان و قلع و قمع غیر مسلمانان بود . او بدین وسیله توانست حمایت مسلمانان را جلب كند و باعث تقویت بنیان حكومت خود شود . یكی از این افراد كه حامی غازان در به دست گرفتن قدرت بود ، امیر نوروز ( حاكم خراسان آن روز ) كه خانی مغولی ولی مسلمان بود ، و شرایط حمایت خویش را از غازان ، اسلام آوردن او دانست ، غازان این پیشنهاد را فوری پذیرفت كه شرح آن در « جامع التواریخ » و سایر كتابهای تاریخی ، بسیار خواندنی و با اهمیت است . ولی همین امیر نوروز كه از حامیان بزرگ غازان بود ، بعدها به وضع فجیعی به دست غازان و به فرمان او معدوم شد . 2

رشید الدین در جامع التواریخ طی چهل حكایت ، شرح كامل شخصیت سیاسی ، اخلاقی و اقدامات اصلاحی غازان را بیان كرده است . او در آغاز هر حكایت ابتدا به شرح اوضاع و خیم و مفاسد و مشكلات پرداخته ، و سپس اقدامات و دستورهای غازان را كه به عقیده اكثر مورخان دستورها و اقدامات خود رشیدالدین به عنوان وزیر غازان است بیان كرده است كه برای شناخت موقعیت اجتماعی و سیاسی واقتصادی و فرهنگی این دوره بسیار ارزشمند بوده و همین قسمت است كه مورد استفاده بسیاری ازمورخان و جامعه شناسان تاریخی قرار گرفته است .1

غازان خان در سال 703 هجری ( یك شنبه یازدهم شوال ) بر اثر بیماری درگذشت و طبق وصیت او برادرش الجایتو ( 704 ـ 716 هـ / 1304 ـ 1316 م ) به جای او به قدرت رسید . این مساًله قابل اهمیت است كه بعد از هلاكو تنها موردی كه دست به دست شدن قدرت تقریباً بدون هیچ گونه خونریزی و مبارزات سیاسی انجام گرفت ، همین مورد بود و این قدرت سیاسی غازان و به خصوص وجود وزیر اندیشه مانند ، چون خواجه رشید الدین ، بوده است . غازان دو وزیر داشت یكی رشید الدین فضل الله همدانی و دیگر سعدالدین ساوجی ، كه عملاً قدرت در دست رشید الدین بود . بعد از غازان این دو وزیر همچنان بر مسند وزارت باقی ماندند . ولی مخالفتها وندانم كاریهای سعد الدین ساوجی ، باعث شد كه جانش را بر سر مبارزات با رشید الدین بگذارد و به دستور الجایتو معدوم گردد كه شرح وقایع این مبارزات در تاریخ این دوره خواندنی است .
الجایتو همان سیاست غازان را در مورد كشور داری ادامه داد و او نیز مسلمان شد . ابتدا مذهب تسنن ( شافعی ) را پذیرفت و سرانجام رسماً « به مذهب تشیع گرایید و از حامیان این مكتب والا ، شد . نام خود رابه « سلطان محمد خدابنده » برگردانید و دستور داد روی مسكوكات نام دوازده امام را بنویسند .

شدت علاقه الجایتو به مذهب تشیع به حدی بوده است كه گفته اند بعد از احداث گنبد سلطانیه ـ كه تصمیم می گیرد كه قبور ائمه اطهار (ع) را به این محل انتقال دهد ولی بر اثر خوابی كه می بیند از این تصمیم خویش منصرف می شود .

بعد از توطئه قتل سعدالدین ساوجی ( 711 هجری ) به پیشنهاد رشید الدین ، خواجه علیشاه گیلانی به وزارت و همكاری رشید برگزیده شد .
سلطان محمد خدا بنده در اواخر سال 716 بر اثر بیماری در گذشت و پسر دوازده ساله اش ابوسعید بهادر به جانشینی او برگزیده شد . و امیر چوپان ، از معتمدان و قدرتمندان مغول ، نیابت سلطنت او را به عهده گرفت ، و رشید الدین و خواجه علیشاه همچنان به وزارت باقی ماندند . بعد ازقتل رشید الدین فضل الله به دستور ابوسعید ، ( 717 هـ ) خواجه علیشاه به تنهایی وزیر بود و مدتی بعد ، امیر چوپان نیز با دسایس علیشاه وزیر اعدام شد و خود علیشاه در سال 725 از دنیا رفت ، سپس پسر خواجه رشید الدین یعنی غیاث الدین محمد در سال 729 هجری به وزارت رسید . در این دوره كه خانان مغول در ایران با از بین رفتن رشید الدین فضل الله ، رو به نابودی رفته و بی سر و سامانی و شورش سر تاسر مملكت را فرا گرفته بود ، غیاث الدین محمد تا حدی به امور مملكت سروسامانی داد . ولی فساد بسیار زیاد درباریان و سقوط اخلاق و مذهب ، و بی توجهی سردمداران به امور مملكت و توجه آنها به عیاشی و خوشگذرانی ، باعث سقوط ایلخانان مغول گردید .

ابوسعید در تاریخ 13 ربیع الاخر سال 736 هجری قمری در سن 32 سالگی در حدود شروان وفات یافت و در بقعه ای كه در حوالی سلطانیه بنا نهاده بودند مدفون گردید ( پس از مرگ ناگهانی دربقعه ای كه در حوالی سلطانیه بنا نهاده بودند مدفون گردید . پس از مرگ ناگهانی ابوسعید ، تنی چند از خان زادگان بی كفایت مغول ، برای احراز مقام ، به جان هم افتادند و سرانجام دولت آن در ایران به دست امیر تیمور گورگانی منقرض گردید .
1ـ اقبال آشتیانی تاریخ مقول صفحات 324 به بعد.

فصل دوم
زندگینامه رشید الدین فضل الله همدانی
( بنیانگذار ربع رشیدی )

خواجه رشید الدین فضل الله همدانی فرزند عمادالدوله ابوالخیر و نواده موفق الدوله همدانی است . جدّ او موفق الدوله با خواجه نصیر الدین طوسی در قلاع ملاحده قهستان به سر می برد وپس از تسلیم آن قلاع ، او نیز به خدمت مغول پیوست .
درپایان وقفنامه ربع رشیدی و نیز در حاشیه چندین صفحه از آن ، رشید نام خود را چنین نوشته است كه در حقیقت امضاء اوست « فضل الله بن ابوالخیر علی المشتهر بالرشیدالطبیب الهمدانی » . این سیاستمدار دانشمند و طبیب گرانقدر آخر قرن هفتم هر كه ضمناً « بزرگترین مورخ ایرانی است كه عالم به جمیع علوم عصر خویش بوده است »
، درسال 648 هجری قمری در همدان به دنیا آمد . خانواده موفق الدوله به شغل طبابت و كارهای دیوانی می پرداخته اند . رشید الدین ، علم طب را نزد خانواده خویش در همدان آموخت ، از دوران كودكی و جوانی او چندان اطلاع دقیقی در دست نیست . ولی نام او از زمانی در تاریخ مذكور می شود كه بر ضد صدرالدین احمد خالدی زنجانی وزیر غازان توطئه هایی انجام می گیرد كه به مرگ او می انجامد و گویند كه رشید هم در این توطئه ها نقشی داشته است .

نخستین باربه عنوان طبیب به دربار آباقاخان پیوست و یا به قول منشی كرمانی « در عهد آباقاخان در سلك منظوران به نظر عنایت پادشاهانه انخراط یافت و در عداد معتبران حكمای زمان منظم شد ».
در عهد ارغون « مرتبه و پایه اش ترقی پذیرفت » . گویا درعهد سلطنت گیخاتو وزارت را به او پیشنهاد می كنند ولی آن را نمی پذیرد . سرانجام در سال 697 هـ غازان خان « رتبت نیابت امور جهانبانی و منصب وزارت و صاحب دیوانی » را به رشید الدین فضل الله و خواجه سعید الدین ساوجی می سپرد . این دو با تشریك مساعی هم اداره امور سرزمین وسیع ایلخانی را به عهده می گیرند . بعد از فوت غازان خان ( یازده شوال 703هـ ) و روی كار آمدن برادرش سلطان محمد خدابنده یا خربنده ( الجایتو ) ، این دو وزیر همچنان درمقام وزارت باقی بودند كه شیوه كار این دو وزیر ومبارزات سیاسی آنها در تاریخ این دوره بسیار جالب و خواندنی است كه سرانجام سعدالدین ساوجی توسط الجایتو معزول وسپس مقتول ( 711 هـ ) شد و تاج الدین علیشاه گیلانی به پیشنهاد رشیدالدین ، به وزارت منصوب و با رشید الدین همكار می شود. الجایتو در رمضان سال 716 هـ درگذشت و پسرش ابوسعید بهادر كه جانشین او شده بود ،

همچنان رشید الدین و تاج الدین علیشاه را به وزارت خویش باقی گذاشت . رشید الدین در جمادی الاول سال 718 هـ / ژوئیه 1318 م با دسایس تاج الدین علیشاه كه به پیشنهاد رشید روی كار آمده و به اصطلاح از بركشیدگان خود او بود ، به وضع فجیعی به قتل می رسد . در این جا برای بیان نمونه ای از دسایس و حیله گریهایی كه سردمداران دربارهای خانان مغول بر ضد یكدیگر انجام می دادند . جریان قتل رشید الدین فضل الله زاكه قربانی این دسایس شد ، به طور خلاصه شرح داده می شود. نانچه اشاره شد درسال 711 هـ بعد از اعدام سعدالدین ساوجی ، به پیشنهاد رشیدالدین ، وبه دستور الجایتو ، تاج الدین علیشاه گیلانی به مقام وزارت و همكاری با رشید الدین برگزیده می شود در سال 715 هـ یعنی یك سال قبل از فوت الجایتو ، میان این دو وزیر اختلافاتی بروز می كند . موضوع و بهانه این اختلاف به قول میرخواند این بوده كه « علیشاه » ـ « بعضی از مهمات دیوانی را بی مشورت خواجه رشید تمشیت می داد و خواجه رشیدالدین از این معنی در تاب می شد و تحمل این صورت نمی كرد » ، تا این كه كار به شكایت به سلطان الجایتو می كشد و خواجه رشید در حضور سلطان حاضر شده و برای رفع اختلاف ، سه پیشنهاد را عنوان می كند به شرح زیر : « نخست آن كه متعهد مجموع امور دیوانی گردد تا من دست كوتاه كرده به جواب محاسبات سنوات سابقه قیام نمایم ، دیگر آن كه تمام مهام سلطانی كه تعلق به وزرا می باشد ، به بنده واگذارد تا من به قدر وسع و امكان از عهده آن بیرون آیم ، سوم آن كه ممالك محروسه را به دو قسم منقسم گردانیم و هر یك در بخش خویش دخل كنیم وبس ، تا حسن كفایت وزراء بر پادشاه و امراء روشن گردد ; »

ولی الجایتو هیچ یك از این پیشنهادات رشید الدین را نمی پذیرد و در جواب می گوید :
« خواجه رشید و خواجه علیشاه دو خدمتكار شایسته اند ، رشید مردی پیر و دانشمند است و علیشاه جوانی كاردان و خردمند ، صلاح مملكت در آن است كه هر دو به اتفاق یكدیگر مهمات را فیصل دهند و آن یك در مقام شفقت و این یك در صدد تعظیم و حرمت بوده قدم از دایره موافقت بیرون ننهند ; »
بدین جهت تا قبل از مرگ الجایتو ، این دو وزیر ظاهراً با هم به مدارا رفتار می كردند ولی بعد از فوت الجایتو ( 716 هـ ) و روی كارآمدن پسرش ابوسعید بهادر ، مجدداً اختلاف بین آن دو وزیر بروز كرد. كه میر خواند علت آن را حسادت خواجه علیشاه نسبت به رشید الدین می داند و معتقد است كه نزدیكی بیش از حد خواجه رشید الدین با امیر چوپان كه از امرای بزرگ مغول و در حقیقت نایب ابوسعید تا قبل از رسیدن به سن بلوغ بوده و بعدها پدر زن ابوسعید نیز می شود و نیز مصاحبت عبدالطیف پسر رشیدالدین با ابوسعید ـ كه گویا با هم ، هم سن و سال بوده اند ـ « نایره بغض و حسد علیشاه را لحظه بیشتر می كرد » لذا علیشاه سعی می كرد كه :
« بر خواجه رشید تقصیری ویا تصرفی روشن كند ، میسر نشد و در اثنای این اوقات عمله دیوان پیش هر یك ازایشان تردد می نمودند ; و اختلاف را دامن می زدند ; »
بالاخره رشید الدین را به اختلاس از اموال شاهزاده خانمهای مغول متهم می كنند كه حمد الله مستوفی به این موضوع ظریفانه اشاره كرده می نویسد :

« چون میان وزراء مخالفتی بوده ، اصحاب دیوان خواستند كه طرف مخدوم سعید ، خواجه رشید را گیرند وبه دفع خواجه علیشاه مشغول شدند ، مخدوم سعید شهید ( منظور رشید الدین ) هم نظر به رعایت پیمان رضا نداد ; اصحاب دیوان ، (پس از این كه از رشید ناامید شدند و از ترس بروز اسرارشان ) ; به طرف خواجه تاج الدین علیشاه را گرفتند و سعی سعاه و غمز حساد ، مخدوم سعید خواجه رشید الدین را ; از وزارت معزول كردند . در این معنی صورتی ایقاع كردند كه لایق منصب وزارت نبود و عقل بدان رخصت ندهد ; مخدوم سعید در آن مجلس انگشت تحیر در دندان گرفته به جواب ایشان مشغول نشد ; »
پس از این ماجرا ، رشید الدین را از وزارت معزول كرده و او از سلطانیه كه در این زمان پایتخت ابوسعید بود ، به تبریز رفته واز امور سیاسی كناره گیری می كند و فقط به اداره « مجتمع ربع رشیدی » می پردازد .
مدتی كوتاه بعد از آن ، امیر چوپان با رشید الدین در تبریز ملاقات كرده و او را مجدداً به وزارت دعوت می كند . خواجه این دعوت را نمی پذیرد و در پاسخ امیر می گوید :

« ایام وزارت من ، بیش از هر یك از وزراء طول كشیده ، مرا سیزده فرزند است كه به خدمت مشغولند ، بهتر آن است كه ایشان در خدمت باشند و من بقیه عمر را به كار آخرت پردازم ; »
ولی پافشاری امیر چوپان موثر واقع می شود و رشید الدین دوباره به مقام قبلی خویش باز می گردد كه این بار خواجه علیشاه از این امر به وحشت می افتد ، و دست به اقداماتی می زند ، اولین قدمی كه علیشاه انجام می دهد ، ایجاد تفرقه و نفاق بین دو دوست یعنی امیر چوپان و رشیدالدین است . برای اجرای این مقصود ، یكی از خادمان محرم امیر چوپان به نام ابوبكر را تطمیع می كند و به وسیله او به مقصود خود نایل می شود . كه جریان این اقدام خائنانه بسیار مفصل و از حوصله این رساله خارج است .

در نتیجه خواجه علیشاه وعمالش رشیدالدین فضل الله را به قتل الجایتو متهم می كنندو چنین می گویند كه خواجه رشید ، با دستیاری پسرش عزالدین ابراهیم كه شربت دار الحایتو بوده ، وی را مسموم و مقتول كرده است . وقتی این موضوع به وسله امیر چوپان به اطلاع ابوسعید می رسد و دو نفر گواه كاذب هم ترتیب می دهند ، ابوسعید دستور قتل رشید الدین فضل الله و پسرش ابراهیم را صادر می

كند . دژخیمان نخست فرزند هجده ساله رشید الدین ، به نام ابراهیم را در مقابل چشمان پدرگردن می زنند و سپس خواجه پیر را از میان بدو نیم می كنند . این امر در هفدهم جمادی الاول سال 718 هـ در قریه چرگز از توابع ابهر زنجان اتفاق می افتد .جسد رشید الدین را بعدها از چرگز به ربع رشیدی انتقال می دهند و در آن جا به خاك می سپرند . بعد از قتل خواجه رشید ، لشگریان ربع رشیدی را ; تاراج نمودند و امراء و املاك خواجه و اولادش را دیوانی ساختند ; »

خواجه علیشاه بعد از پیروزی بر رشید ، دست به توطئه های پردامنه ای برای نابودی امیر چوپان می زند و او را به وضع فجیع تری به دست ابوسعید نابود می كند .
درهر صورت به قول اشپولر از وزرای مغول به جز خواجه علیشاه كه ظاهراً در سال 724 هـ به مرگ طبیعی می میرد ، هیچ كدام به مرگ طبیعی نمردند ، همه ابتدا معزول و سپس مقتول گردیده اند و در پس هر عزل و قتلی توطئه های وسیع سیاسی نهفته بوده كه برای عبرت خواندنی است . رشید الدین به روایتی نه پسر و به ورایت دیگر چهار ده پسر و چهار دختر داشت كه اكثر پسران او در زمان پدر به حكومت ولایات اشتغال داشتند و یا مقامات مهم درباری به عهده آنان بود ، كه بعد از قتل رشید الدین ، همه آنها معزول و تمام اموال آنها مصادره شد .ولی درسال 729 هجری بعد از قتل دمشق خواجه كه به جای علیشاه نشسته بود ، ابو سعید بهادر ، مقام وزارت را به پسر خواجه رشیدالدین یعنی غیاث الدین محمد می سپارد و صریحاً از قتل رشید اظهار ندامت و تأسف می كند میر خواند در این زمینه می نویسد كه ابوسعید پس از مشورت با اطرافیان درمقام ستایش از رشید فرمود : « ; كه تا پدر او از میان مهمات من بیرون رفته ، رونقی در مملكت نمانده و من همه كس را آزموده ام ، هیچ كس سزاوارتر از آن ندیدم ( منظور غیاث الدین محمد است ) كه وزیر و مشیر من باشد . آن گاه خواجه زاده را طلب داشته ، قامت قابلیت او را به خلعت وزارت بسیار است » ( 729 هـ) . به این ترتیب بعد از حدود یازده سال كه خاندان رشید مورد بی مهری واقع شده بودند ، مجدداً مقام پدر را به دست می آورند . از گفته های مورخان این دوره بر می آید كه غیاث الدین هم در سیاست ومردمداری كم از پدر نبوده است . میر خواند می نویسد كه بعد از روی كار آمدن غیاث الدین محمد : « ; جمعی كه نسبت به خاندان رشیدی بی رسمیها كرده بودند ، متوهم شدند و آن خواجه نیك و سیرت به خلاف عقیده آن جماعت ، مجموع ایشان را منظور نظر عاطف و احسان گردانید »

و همین روش باعث جلب توجه مخالفان گردید و غیاث الدین توانست در مدت كوتاهی به امور مملكت سروسامانی بدهد و به خصوص « ربع رشیدی » را كه بعد از قتل پدرش به تاراج رفته بود ، مجدداً احیا كند ولی به تدریج ، خانان و زمین داران و امرای مغول كه جلوی فساد و غارت چپاول آنها گرفته شده بود با غیاث الدین به مخالفت پرداختند و او در مقابل تمام این فشارها ایستادگی می كرد ، ولی سرانجام بی كفایتی ابوسعید كار خود را كرد ، و او نیز بعد از مرگ ابوسعید 736 هـ / 1335 م معزول و مقتول گردید .

آثار و عقاید خواجه رشید الدین فضل الله همدانی
خواجه رشید الدین ، نه تنها سیاستمداری هشیار و مدبّر بود ، بلكه متفكّر ، مورّخ ، طبیب و نویسنده ای زبردست به شمار می رفت كه آثار و نوشته های بسیاری از او به جا مانده است . به علاوه او به سختی از دانش و دانشمندان حمایت می كرد ، و اهل دانش و بینش را « سردفتر آفرینش » می خواند ، و نویسندگان را به كتاب نویسی تشویق می كرد وبرای بهترین كتاب جایزه تعیین می كرد به طوری كه در این مسابقه نه تنها نویسندگان و متفكران مسلمان ایران ، بلكه كسانی از اندلس ( اسپانیا ) و تونس و طرابلس ( لیبی ) نیز شركت می كردند . و جمعی از علما و فضلای دیار مغرب وسیله تاجری سی وهفت جلد از آثار خود را به رشید الدین تقدیم كردندو او برای هر یك ، جوایز و عطایای شایسته مقرر داشت و برای علما و فضلای سر تاسر مملكت مقرری خاصی معمول می داشت تا « ; از سر رفاهیت به افادت و استفادت مشغول گردند » زیرا تا دانشمندان از نظرمالی بی نیاز نباشند نمی توانند به تعلیم و تعلم بپردازند . به قولی رشیدالدین در زبانهای فارسی وعربی مسلط بود وبه زبانهای مغولی ، عربی و چینی آشنایی داشت و در تدوین آثار خویش ـ بخصوص جامع التواریخ ـ از سفیران و دانشمندان چینی و تبّتی و او یغوری و فرنگی و یهود و عرب كه در بار مستقر بوده و آمد و رشد داشتند ، استفاده می كرد ، مخصوصا از چینگ سانگ سفیر چین .

مجتبی مینوی و ایرج افشار در مقدمه ای كه بر « وقفنامه ربع رشیدی » نوشته اند ، از سیزده كتاب ( هر یك مشتمل بر چند جلد ) از آثار رشید الدین فضل الله نام برده اند به علاوه خود رشید الدین در متن وقفنامه ( صفحه 269 ) از كتابی به نام « صورالاقالیم و البدان » نام می برد كه گویا كتابی در مورد جغرافیا بوده است و نقشه تقسیمات داخلی آب تبریز را نیز در این كتاب كشیده و طبق آن عمل می شده است .
برخی از آثار رشید الدین چندین بار چاپ شده و در دسترس است و بعضی ازنسخ خطی آثار او در كتابخانه های معروف ایران و جهان باقی است و چاپ نشده و از بعضی دیگر هیچ نسخه ای در دست نیست و فقط نامی از آنها در آثار به جامانده رشید الدین باقی است . رشید الدین برای حفظ آثار خویش پیش بینیهای مفیدی كرده و حفظ این آثار را جزء شرایط « وقفنامه ربع رشیدی » قرار داده بود و متولی ربع رشیدی را ملزم می كند كه هر سال از هر یك از آثار او كه نام می برد ، دو نسخه یكی عربی و یكی فارسی «بر كاغذی به غایت نیكو و لطیف به قطع حال بزرگ بغدادی به خطی پاك درست بنویسند و با نسخه اصلی كه درگنبد ربع رشیدی نهاده مقابله كنند ; » و بعد از اتمام و انجام مراسمی خاص ، متولی این نسخه های جدید را « به شهری از شهرهای اسلامی ، عربی ، بلاد عرب و پارسی ( فارسی ) به بلاد عجم و ابتدا به معظم ترین شهرها » ; بفرستند و بر اهل آن شهر كه مدرسه ای در آن باشد به مدرسان مدارس بسپارند تا « متعلمانی كه رغبت می نمایند پیش آن مدرس آن را بخوانند ; »

اگر همین شیوه نگهداری و پیش بینیهای رشید الدین نبود ، بعد از قتل او وغارت ربع رشیدی ، این آثار نیز همراه كتابخانه شصت هزار جلدی ربع رشیدی ـ نابود شده و از بین می رفت ، به علاوه چون مخالفان رشید ، برای مغضوب كردن او ، تهمت یهودیگری هم به رشید الدین زدند ، عامل دیگری برای نابودی آثار معنوی و خیریه او شده بود . آنچه در این جا لازم به تذكر است این كه ، یكی از مورّخان هم عصر رشید الدین به نام « عبدالله كاشانی » در كتاب خود به نام « تاریخ الجایتو » كتاب جامع التواریخ را كه از ارزنده ترین آثار رشید الدین فضل الله است وبه دستور غازان در هفت جلد نوشته شده است ، از تألیفات خویش قلمداد كرده است و نوشته كه رشید الدین این كتاب را به نام خود به الجایتو عرضه داشت « و جایزه آن پنجاه تومان مال املاك و دیه و ضیاع بستد وهر سال از محصول مستدركات و ریوع و ارتفاعات آنجا بیست تومان ; به وی می رسد » .
مورّخان و نویسندگان در مورد این ادعای دروغین كاشانی مطالب بسیاری نوشته اند و همگی آن را كذب محض دانسته اند .

مجموع دلایلی كه دروغ بودن این گفته كاشانی را ثابت می نماید ، می توان به شرح زیر خلاصه كرد . اولاً تدوین چنین كتابی عظیم ، كه آن را دائره المعارف تاریخی دانسته اند ، نمی تواند تألیف یك نویسنده و كاتب گمنامی چون كاشانی باشد ، اما شاید كاشانی جزء كسانی بوده كه رشید الدین را در تدوین این مجموعه یاری كرده اند . زیرا رشید چنان كه اشاره شد در تدوین این كتاب از سفیران ، بازرگانان ، نویسندگان و مورّخان وحتی شاهزادگان مغولی ، استفاده كرد و گویا نسخه اصلی به صورت مصور و رنگ آمیزی شده و بسیار زیبا تدوین شده بود كه در گنبد ربع رشیدی نگه داشته می شد . ولی آن را نیز بعد از غارت ربع رشیدی به آتش
كشیدند .

ثانیاً این مطلب جز از قول كاشانی در هیچ اثر دیگری از آثار معاصرین رشید الدین بیان شده است .ثالثاً اگراین موضوع صحّت می داشت ، مخالفان رشید الدین ، بخصوص سعد الدین ساوجی و علیشاه گیلانی از آن علیه رشید الدین بهره برداری سرشار سیاسی می كردند . در صورتی كه در اتهامات رشید الدین هیچ اشاره ای به این مطلب نشده است .
خلاصه ای از اندیشه های سیاسی وعقاید مذهبی رشید الدین فضل الله

اندیشه سیاسی رشید الدین فضل الله ، كه بیش از بیست سال مقام وزارت خانان مغول در ایران را به عهده داشت از 3 منشأ مایه می گرفت « 1 ـ شریعت اسلامی 2 ـ سنت و شیوه حكومت ایرانیان 3 ـ قوانین و افكار قوم مغول در ایران مندرج در ( یاسای چنگیزی ) » در واقع اساس سیاست رشید الدین متّكی بر شریعت اسلامی ، و آئین حكومت ایرانی بود ، در نظر او ، ایلخان مسلمان ایرانی یعنی غازان خان و جانشین او ، « پادشاه اسلام » و « پادشاه ایران » بودند نه خان اولوس یا فرمانروای مغول . در اندیشه رشید الدین ، چنان كه از نوشته های او بر می آید ، حكومت ایخانان سلطنتی است قانونی و مشروع از نظر شریعت اسلامی ، و ایلخان « پادشاه اسلام » همانا پاسدار دین و برقرار دارنده اساس شریعت و منظور نظر عنایت و تأیید الهی و به بیانی دیگر ، سایه لطف خدا در زمین است كه در عین حال از دولت« خسروان » نشان دارد و وراث شهریاری ایران است . توجه رشید الدین به اسلام و اصول شریعت و خاندان نبوّت به حدی است كه در تاریخ غازانی می خواهد غازان خان مغول را یك مسلمان تمام عیار و و برگزیده معرفی كند تا به این وسیله بتواند احكام اسلام را به وسیله او ، اجرا كند ،

زیرا در آن دوره افكار و عقاید غیر اسلامی مانند یهودی ، مسیحی ، بودائی و بخصوص ادیان شمنی مغول و افكار چینی ، در ایران به طور آزادانه تبلیغ می شد و بسیاری از سردمداران حكومت مركزی و ولایات طرفدار این اندیشه های غیر اسلا می بودند و اگر هم مسلمان بودند ، چندان تعصبی از خویش نشان نمی دادند ولی با تبلیغات رشید الدین و دیگران باعث شد كه نه تنها از انتشار آن ادیان در ایران جلوگیری شود بلكه خانان غیر مسلمان مغول هم دین اسلام را بپذیرند و از حامیان آن شوند . برای نمونه درحكایت هشتم از تاریخ غازانی ( قسمتی از جامع التواریخ ) رشید چندین می نویسد : « پادشاه اسلام ; ( غازان خان ) دو نوبت جمال خواجه كائنات ; را به خواب دیده و پیامبر (ص) او را به مواعیدخوب مستظهر گردانیده و میان ایشان محاوره بسیار رفته ، و امیر المومنین علی و حسن و حسین علیهم السلام با نبی صلوات الله علیه ، به هم بوده اند و تعریف ایشان فرموده و گفته می باید كه شما برادران باشید و فرمود كه پادشاه اسلام به ایشان معانقه كرده و از جانبین برادری قبول كردند و از آن وقت باز ، پادشاه اسلام را نیز بسیاری گشایش فتوح دست داد و از آن جمله معتبرترین ، آن بود كه خیرات و ضبط و تربیت عدل و سیاست در عالم شایع گردانید ; » و یا در جای دیگر رشید به این موضوع ارادت و دوستی اهل بیت پیامبر (ص) و غازان خان اشاره دیگر دارد و در جایی كه جریان مشاوره غازان با قضاوت و مشایخ را بیان می كند از قول او می نویسد كه غازان خطاب به آنان گفت : «; من منكرهیچ كس نیستم و به بزرگی صحابه معترفم لیكن رسول (ص) ; را در خواب دیدم و میان فرزندان خود و من برادری و دوستی داد ، هر آینه با اهل البیت دوستی زیادت می ورزم » و سپس قضاوت و مشایخ را توصیه می كند كه شیوه خاندان نبوت را پیشه خویش سازند .

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky