توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران دارای 221 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران :

بررسی ابیات مثنوی
ازدیدگاه صاحب نظران

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدّمه 3

زندگی نامه مولانا 7

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدّمه
بشنو این نی چون شكایت می كند
از جدایی‌ها حكایت می كند
می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم كه چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت كه از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی كه حكایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد كه شهد آن روح ما را تازه می سازد. حكایت‌هایی كه با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی از آن نتیجه می شود انسانی كه برای فهمیدن سخنان او باید اهل دل بود تا لطف سخنان او را احساس كرد ولی افسوس كه ما خاكیان در بند این دنیای مجازی لطف سخنان او را در نمی یابیم و از دریای لطف معانی او كه به كنایه ابراز می شود بی نصیبیم. اگر گاهی درك مفاهیم برای ما ثقیل می شود به خاطر آن است كه جر جرار سخن مولانا را به عالمی فراتر از این عالم می كشاند.

دیگر در این قسمت مولانا سخن نمی گوید بلكه بارقه‌ای از لطف الهی‌است كه بر زبان مولانا جاری می شود مولانا بعد از مدتی كه دراین دریای لطف الهی غوطه‌ور است بار دیگر به خود می آید و مطلب را به صورتی زیبا ادامه می دهد.
در این جا باید بگوییم خداوند به همه انسان‌ها چشم لطف دارد و به اولیای خود نظری دیگر؛ به این معنا كه با جرقه‌ای شمع وجود آنها را شعله ور می سازد طوری كه خود می سوزند و دنیایی را روشن می كنند.

چون به سرچشمه این تحولات روحی نظری اندازیم این مطلب را بهتر درك می‌كنیم ما در این جا به صحت و سقم حكایتهایی كه برای عارفان نقل شده است كاری نداریم. بلكه مفهوم آن مورد نظر است همچنان كه خود مولانا گفته است.
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندروی به سان دانه است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گرگشت نقل
«مولوی»

نمونه‌هایی برای تفهیم مطلب ذكر می كنیم.
الف:برای تغییر حال سنایی باید برخوردی با فردی به نام «لای خوار »وجود داشته باشد تا شوری بر روح بی قرار سنایی زده شود.
ب:برای دگرگونی روح ناصر خسرو بایستی او خوابی ببیند تا از خواب دوشین چهل ساله بیدار شود.
ج: برای تغییر وضع عطار باید درویشی باشد تا جلو او بمیرد و او تحول یابد.
د: در تغییر وضع مولانا درویش ژولیده چركین قبایی، شمس، باید كه با مولانا برخوردی سؤال گونه داشته باشد تا مولانای متعبد را متحول سازد؛ مولانایی كه آتشی به وجود انسان‌های خاكی می اندازد طوری كه دوست و دشمن او را بستایند و هنگام مرگ او شهری گریه كند و دنیایی در ماتم او بسوزد.
مولانا در پاسخ درخواست حسام الدین چلبی از گوشه دستارش 18 بیت آغازین مثنوی را بیرون می كشد. ابیاتی كه از جدایی انسان از آن منبع لایزال الهی صحبت می كند.
بشنو این نی چون شكایت می كند
از جدایی ها حكایت می كند.
وقتی كه به داوری درمورد این ابیات می نشینیم

می بینیم چه زیبا مولانا دنیای خیالی ما را تصویر كرده است. دنیای كه ما روح انسانی را در آن حبس كرده و فقط به لذات ظاهری آن توجه می كنیم ولی دریغا كه درك این مفاهیم برای ما خاكیان كه بسته ظواهر این دنیاییم غیر ممكن است خود مولانا هم كه باطن انسان‌ها را می شناسد و می داند كه ما نوشنده این مطالب نیستیم چنین می‌فرماید:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن كوتاه باید والسلام

«مولوی»
سخن درباره مولانا زیاد است و باید گفت هر بیتی از ابیات او دریایی است كه هر كه به این دریا رود غرق شود و به عمق آن نرسد و شاهد براین ادعای من شرح‌های مختلفی است كه در مورد مثنوی نوشته شده است.
از آن جایی كه جایی ندیدم كه به مقایسه ابیات از دیدگاه صاحبنظران بپردازد بر آن شدم كه هر چند ناقص به این امر مهم بپردازم هر چند كه قبول دارم در این مورد ناتوانم.
برای نمونه ابیات 3100-2900 دفتر سوم را برگزیدم كه به این صورت مورد بررسی قرار گرفته است؛ نخست بیتی از مثنوی با تصحیح نیكلسون آورده‌ام سپس به دیدگاه‌های صاحب نظرانی چون زمانی – استعلامی – جعفری و شهیدی پرداخته‌ام. در مورد هر بیتی نسخه بدل آن هم مورد دقت واقع شده است و در پایان نتیجه گیری از دیدگاه‌ها بیان شده است.
همین جا باید گفت (زمانی) در مورد معنای كلمه تمام معانی آن را آورده است و این ما هستیم كه معنی صحیح را باید برگزینیم (جعفری) به مسائل حاشیه‌ای پرداخته است و (شهیدی) نیز تنها به معنای ظاهری كلمه توجه نموده است.

بنابراین باید نظر (استعلامی) را صحیح تر و دقیق تر قبول كنیم.
در پایان باید گفت كاری كه انجام شده هر چند كاری ناقص به نظر می رسد ولی امیدواریم كه روزنه‌ای برای ورود به اندیشه های مولانا باز شده باشد كه نكات مورد نظر مولانا از آن گرفته شود و این كار الگویی برای آیندگان باشد.

زندگی نامه مولانا
نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین، كار آسانی نیست مردی كه مریدان و دوست‌دارانش به او یك سیمای فوق انسانی می دهند.
مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری مطابق با سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد.
پدرش واعظ سرشناس شهر بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود. در منابعی كه پس از مولانا نوشته شده بهاء ولد را فقیه بزرگ، صاحب فتوی، از مشایخ فرقه كبروی (پیروان شیخ نجم الدین كبری) و دارای لقب سلطان العلماء می بینم.
از خود بهاء ولد نقل شده كه لقب سلطان العلما را پیامبر در خواب به او عطا كرده‌است.
(زرین‌كوب : سرنی – 71)

آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد با لقب جلال الدین ؛ دوست داران و یاران او، از او به لفظ مولانا یاد كرده‌اند، و افلاكی در مناقب العارفین از قاضی نجم الدین طشتی نقل می كند كه پیش از مولانا، نام مثنوی و لقب مولانا به صورت عام به كار می رفته اما چون به حضرت مولانا ، منصوب شد، خاص گشت ، چون نام مثنوی گویند، مثنوی مولانا و چون نام مولانا گویند، حضرت او مفهوم می شود.
( افلاكی مناقب العارفین . ص 597)
به دلیل شخصیت ممتاز، مولانا را خداوندگار نیز خطاب می كردند و افلاكی می‌گوید كه این خطاب را نخست پدر برای او به زبان آورده است.
شرح احوال مولانا استاد فروزان فر 3
در آن روزگار لقب، خداوندگار مانند خواجه برای كسانی به كار می رفت كه حرمت معنوی و اجتماعی داشتند.
افلاكی در مناقب العارفین، مولانا را سرالله الاعظم نیز گفته است.

نگ:همان جا 4
تخلص مولانا را دو مطلب می دانند یك خاموش و دیگری شمس كه وجود تخلص خاموش با توجه به تكرار در پایان بسیاری از غزلیات دیوان شمس می باشد كه نمی تواند صحیح باشد.
از مولانا، با عنوان رومی و مولانای رومی هم یاد می شود زیرا كه او در روم در آسیای صغیر قدیم و تركیه امروز می‌زیسته و آرامگاه پدر و خود و خاند‌انش نیز در شهر قونیه است، اما در مغرب زمین همه او را به نام (رومی) می شناسند. از میان تمام این نام ها مشهورترین همان مولاناست.
روایاتی كه جای تردید دارد آن است كه نسبت بهاء الد را از سوی پدر به ابوبكر صدیق، نخستین خلیفه پیامبر، و از سوی مادر به خانه‌ان خوازمشاهان منسوب می‌دارد.

در این مسأله تردیدی وجود ندارد كه به دلیل حمایت محمد خوارزمشاه از فقها و تحریكاتی كه در مجلس بهاء ولد بر ضد او انجام می گیرد بهاء ولد از بلخ مهاجرت می نماید كه آغاز مسافرت طولانی بهاء ولد و مولانا باید در سال 616 یا 617 همزمان با گسترش یورش مغولان باشد. در راه‏‏ِ خود، پدر و پسر به نیشابور می‌رسند در حالی كه پسر نوجوانی سیزده ساله است. در این شهر پیر بازار عطاران شیفته مولانا گشته و اسرار نامه خود را به او هدیه می كند و می‌گوید: فرزندش به زودی آتش در سوختگان عالم می‌زند .
نگ : همان جا 17
پدر و پسر سپس از نیشابور به عزم كعبه حركت كرده و سه روز در بغداد می‌مانند از آن جا به حجاز و شام رهسپار می‌شوند.
مادر مولانا مومنه خاتون در لارنده كه هفت سال مولانا در این شهر زندگی كرده در گذشته و قبر او در آن جاست و مولانا در همان شهر با گوهر خاتون كه مادر سلطان ولد بوده، پیوند همسری یافته است.
«زرین‌كوب – سرنی – 90»
به هر حال از جزئیات سفر اطلاعی نداریم فقط باید گفت مولانا و پدرش پس از طی راهی طولانی از خراسان و بغداد و حجاز و شام سراز قونیه در آورده اند.
در آن سال‌های دشوار، در آسیای صغیر مردی فرهنگ دوست از خاندان سلجوقی به نام علاء الدین كیقباد فرمانروایی می‌كند كه عارفان را گرامی می دارد و بهاء ولد هم یكی از فرزانگان آواره است امیر او را پناه داده و برای او و یارانش مقرری و انعام فرستاده است احتمالاً ورودی بهاء ولد به قونیه سال 626 هـ.ق برابر با 1229 میلادی می باشد در این شهر بهاء ولد روز هژدهم ربیع الثانی سال 628 هـ. ق معادل با 1231 میلادی چشم از جهان فرو می بندد و مریدان فرزند شایسته او را كه بارها پدر خداوندگار جلال الدین محمد می گفته به عنوان پیر خود بر می‌گزینند در پشت این سیمای فقیهانه آتش عشق شعله وری پنهان است تا این كه برهان الدین محقق ترمذی این آتش را فروزان می سازد.

سید برهان الدین محقق از سادات شهر ترمذ خراسان در بلخ شاگرد بهاء الدین ولد بود قبل از مهاجرت بهاء ولد گوشه انزوارا برگزیده ولی به شوق مراد خود بی درنگ رهسپار سفر روم شد اما یك سال پس از درگذشت بهاء ولد به قونیه رسید.
شرح احوال مولانا 35
مولانا پس از این سفر چند ساله شام به عنوان دانشمندی سرشناس به قونیه باز می گردد و به تقاضای برهان چله‌نشینی می كند و پس از سه چله دلش آرام می‌گیرد در حالی كه دیگر در مولانا رعونت و خودبینی دیده نمی شود.
برهان الدین را از روزگار جوانی «سید سردان» می گفتند و او سِری را كه می داند به مولانا می سپرد تا این كه در 638 هجری قمری دارافانی را وداع می گوید.
مولانا در حجره او نوشته‌هایی پراكنده می یابد كه بعدها با سخنان دیگر برهان همراه و تدوین شده و نام معارف برهان محقق را به خود می گیرد.
«همان جا 198»

در پشت «دستار و ردای فراخ آستین» مولانا عاشقی شیدا و شوریده قرار دارد كه مستعد آتش زنه‌ای است و سرانجام آن آتش زنه كه «شمس الدین ملك داد. تبریزی» است از راه می رسد و مولانا را به آتش می كشد طوری كه مولانا در آتش، خود خاكستر شده و برسركوی و برزن می رقصد و نور می‌افشاند.
دوشنبه بیست و ششم جمادی الثانی سال 642 هجری، شمس تبریز در قونیه طلوع می كند. مردی حدوداً شصت ساله كه غمگین است و نگاهی پر از خشم و دلسوزی دارد مردی كه از خطاطی سخن می گوید به این مضمون:
{خطاطی سه گونه خط می نوشته است یكی از آن ها را خود او و دیگران می‌توانسته‌اند بخوانند، دومی را فقط خود او می خواند و سوی را نه خطاط می‌توانسته بخواند و نه دیگران و شمس می گوید این خط سوم منم}.
خط سوم دكتر صاحب الزمانی آغاز كتاب

و این خط سوم با خواندن روایات و تذكره ها شناخته نمی شود بلكه آن چه گره‌گشای این پژوهش است، سخنان و اندیشه‌های شمس است.
این چنین شخصی با سئوالی كه از مولانا می كند او را بی هوش می نماید سوال این است چرا اگر محمد(ص) برتر است بایزید می گوید سبحانی ما اعظم شانی مرا بستائید یا ستایش مرا كه مقام من چه بزرگ است ولی محمد (ص) می گوید: ما عرفناك حق معرفتك: چنان كه باید تو را نشناختیم مریدان جان سخن را در نمی‌یابند به شمس حمله ور شده تا او را به جرم كفر از بین ببرند ولی مولانا كه مستعد شعله ور شدن است آن‌ها را باز می دارد و مجذوب شمس می شود.
مریدان بی خبر و غافل كه مولای خود را از دست یافته می بینند به آزار و اذیت شمس پرداخته تا این كه در روز بیست و یكم شوال 643 هجری شمس پس از شانزده ماه ماندن در قونیه شهر را رها كرد و بی خبر از آن جا رفت مولانای عاشق در به در دنبال مراد خود می گردد تا این كه خبر او را در شام می شنود مشتاقانه فرزند خود سلطان ولد را با چندین تن از یاران به دمشق می فرستد و شمس در ذی الحجه سال 644 هجری به قونیه باز می گردد.

شمس به ماندن در قونیه رضا داده و با زنی به نام كیمیا پیوند همسری می بندد.
زرین كوب – سرنی 106
دوری از شمس كه نزدیك چهارده ماه به طول می انجامد مولانا را خوب پخته و سوخته كرده است بار دیگر كینه شمس در دل‌ها زنده می شود تا این كه شمس به گفته سلطان ولد در آشوب سال 645 هجری برای همیشه ناپدید می شود.
مولانا برای یافن شمس خود به دمشق رفته ول كاری از پیش نمی برد.
چهارمین سفر مولانا به شام این گونه به پایان می رسد سفر اول در كنار پدر سفر دوم به هدایت برهان الدین محقق و در سفر سوم در جستجوی شمس و سرانجام بازگشتی نومیدانه و آفرینش امید هایی نو و تازه.

نخستین راهنمای مولانا بعد از شمس صلاح الدین زركوب بود مردی عامی . ولی مولانا خلوص و صفای او را دوست داشت. مریدان نسبت به صلاح الدین حسادت نموده و حتی كمر به قتل او بستند. صلاح الدین شنید و گفت مگر نمی‌دانند هیچ كاری بدون امر حق انجام نمی پذیرد. مریدان دل شكسته و پشیمان به عذر خواهی آمدند. فاطمه دختر صلاح الدین به همسری سلطان ولد در آمد و مولانا عروس خود را به شاگردی نیز پذیرفت و به او نوشتن و قرآن خواندن آموخت. بعد از ده سال روز اول محرم سال 657 هجری صلاح الدین جان به جانان سپرد.
مرگ صلاح الدین مدتی مولانا را به غم فرو برد. مولانا دنبال مرادی بود كه او را اقناع نماید و او كسی نبود جز حسام الدین چلبی كه مولانا در مقدمه دفتر اول مثنوی او را «ابویزید الوقت و جنید الزمان» می خواند

.
تاثیر حسام الدین در مولانا بسیار زیاد است اما بالاتر از آن نقشی است كه او در آفرینش مثنوی دارد.
شبی حسام الدین در خلوت به مولانا پیشنهاد كرد كه خود اثری ازنوع الهی نامه سنایی (حدیقه الحقیقه) پدید آورد و راویان می نویسند كه همان دم مولانا از گوشه دستارش كاغذی بیرون كشید كه نی‌نامه سرآغاز مثنوی یعنی همان هژده شعر بیت آغاز مثنوی بود و بدین‌گونه سرودن مثنوی آغاز شد.
بشنو این نی چون شكایت می كند
از جدایی‌ها حكایت می كند
آفرینش مثنوی، چندی پس از درگذشت صلاح الدین زركوب آغاز شد، اواخر سال 657یا اوایل 658 هجری و پایان آن پس از سال 668 نباید باشد. زیرا كهن‌ترین نسخه موجود در قاهره سال 668 هجری می باشد.
میان سال 660 و 662 به دلیل درگذشت همسر حسام‌الدین و بیماری خود او در كار سرودن آن وقفه‌ای پیش می‌آمد. دفترهای دوم تا ششم مثنوی در سال های 662 تا 668 هجری آفریده شد. نسخه‌ای كه امروز بر مزار مولاناست پنج سال پس از درگذشت او، روی یكی از دستنویس‌های مورد تأیید او تحریر و باز نویسی شده‌است.

خود مولانا و بار ازدواج كرده است نخست در لارنده گوهر خاتون دختر شرف الدین سمر قند را به همسری در آورده از او دو فرزند دارد بهاء الدین محمد و علاء الدین محمد كه بنا به روایات با شمس دشمن بوده و در جوانی به سال 660 هجری در گذشته است همسر دوم مولانا گراخاتون اهل قونیه بوده و مولانا از او هم دو فرزند دارد پسری به نام مظفر الدین چهار سال بعد از مرگ مولانا درگذشته و دختری به نام ملكه خاتون كه تا سال 703 هجری زندگی كرده است.
بیش از همه مولانا با فرزند اول معین بهاء الدین محمد معروف به سلطان ولد حشر و نشر داشته است و پس از درگذشت مولانا ظاهراً عنوان سلطان ولد را مریدان به رسم حرمت برای او به كار برده‌اند.
سلطان ولد چهار پسر داشت جلال الدین فریدون معروف به عارف چلبی، عابد چلبی، واجد چلبی وزاهد چلبی. در دوران خلافت عارف چلبی كه مدت هفت سال به طول می انجامد افلاكی مرید او كتاب مناقب العارفین را به دستور او نوشت.
نیم قرن سفر كردن، خواندن و آموختن مولانا را فرسوده و افسرده جسمی نموده بود و هنگامی كه دفتر ششم مثنوی پایان می گرفت. خود مولانا هم تمایل به خاموشی داشت تا این كه در روز یكشنبه پنجم جمادی الثانی سال 672 هجری برابر با 17 دسامبر 1273 میلادی مولانا با بیت زیر كه در آخرین لحظات عمر خود برای تسكین سلطان ولد خوانده بود برای میشه دیده از جهان فرو بست و شهر كه نه دنیایی را در فراق خود به ماتم نشانه آن بیت این بود.

در خواب، دوش، پیری در كوی عشق دیدم
با دست اشارتم كرد كه، عزم سوی ما كن
برجنازه مولانا صدرالدین قونوی نماز خواند و آن گاه قاضی سراج الدین ارموی از آن ضایعه دردناك با تأسف و حرمت یاد كرد. بزرگان شهر خویك به مناسبتی سخن گفتند و علم الدین قیصر كه از بزرگان عصر بود سی هزار درم داد معین‌الدین سلیمان پروانه كارگذار مقتدر دستگاه سلجوقی روم صد و سی هزار درم هدیه كرد چندی پس از آن قبه خضرا كه بر سر در آن عبارت یا حضرت مولانا دیده می شود. ساخته شد. در زیر قبه خضرا علاوه بر بهاء ولد و مولانا دهها تن از خاندان و یاران مولانا مدفون اند و گویا با نام مولانا نام قدیم این مكان «رارم باغچه» از بین رفته است.
(رك مثنوی استعلامی دفتر اول صفحات پنجاه و پنجاه و یك)
امروز پس از هفتصد و اندی سال می بینیم كه او با ما و شما در گفتگوست و سرشار از زندگی و طراوات روح و جان ما را در اختیار دارد و با ما سخن می‌گوید.

آثار مولانا
1-دیوان شمس: دیوان كبیر مفصل ترین اثر مولانا و جلوه گاه یكی از شگفت انگیز‌ترین نمونه‌های روابط معنوی و روحانی میان دو انسان استثنائی است. دو روح آمیخته به هم و یكی شده كه به گفته با یزید عاشق و معشوق و عشق یك وجود واحد پیدا می كنند.
عطار – تذكره الاولیا 189
این یكی شدن تا بدان جا می رسد كه مولانا غزل ها را می گوید ولی در پایان نام شمس است كه جلوه گری می كند. سرودن این غزل‌های شور انگیز با طلوع شمس در قونیه و گرایش مولانا به مجالس سماع آغاز می شود و بعد از آن كه شمس بی‌خبر از قونیه می رود شعله ور می گردد این مجموعه شامل غزلیاتی است كه بیشتر آن‌ها را مولا تا به نام شمس و در یاد او سروده است و پس از ناامیدی از دوباره یافتن شمس و عنایت به صلاح الدین زركوب و حسام الدین چلبی غزل‌هایی نیز به نام آن‌ها ساخته و بر دیوان خویش افزوده است. در كار بی بدیل استاد فروزان فر كه با فراهم كردن دست نوشته‌ها و مقایسه آن‌ها متن كامل غزلیات، قطعه‌ها و ترجیعات مولانای 36360 بیت می یابیم به اضافه 1983 رباعی كه این مجموعه در ده جلد به سرمایه دانشگاه تهران انتشار یافت.

فیه ما فیه: مطالب كتاب بیشتر پاسخ‌هایی به پرسش‌های گوناگون است كه از حضرت مولانا می شده و بخشی هم سخنانی است كه مولانا در آن‌ها روی به معین الدین سلیمان پروانه داشته است. در این كتاب مولانا از پدر خود بهاء ولد برهان محقق، شمس تبریز و صلاح الدین زركوب نیز یاد می كند و مطالبی از آن‌ها می آورد. مطالب به همان سادگی گفته شده كه در گفتار روزانه مولانا دیده می‌شود چون مضامین آن با مثنوی یكی است گاهی ما را در فهم مطالب مثنوی یاری می‌كند.
روی دستنویس‌های كتاب نام «فیه مافیه» نیست اما این نام را مؤلف بستان السیاحه آورده است.
شرح احوال مولانا 167

این مطلب می تواند درست باشدزیرا از فروتنی مولوی جز این بر نمی آید كه نام آن فیه مافیه (همین است كه هست) باشد. این كتاب توسط شادروان فروزان فر تصحیح شده و در شمار انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
3-مكاتیب یا مكتوبات: نخستین بار در 1356 قمری در استانبول با عنوان «مكتوبات مولانا جلال الدین » چاپ شده كه ناشر آن دكتر فریدون نافذ از دانشمندان معاصر ترك می باشد. دارای 144 نامه است كه بیشتر نامه‌های خصوصی و شخصی است كه مولانا برای امور جاری زندگی مریدان و آشنایان می‌نوشته و به صورت توصیه نامه است 30 نامه از این مجموعه تعلق به معین الدین سلیمان پروانه دارد و بقیه به 36 مخاطب دیگر شروع نامه عباراتی مصنوع و مسجع دارد ولی متن آن ساده است هر چند برخی دارای نثری پخته و استوار همراه با آیات، احادیث، اشعار فارسی با عربی می باشد.
4-مجالس سبعه: در اصطلاح خطابه ها و موعظه‌های مولانا می باشد كه بر منابر ایرادی شد كه شامل هفت مجلس مولاناست. هر كدام از مجالس دارای مقدمه‌ای مسجع و متكلف به زبان عربی همراه با دعا یا مناجات و آن گاه ستایش پیامبر با عباراتی در از و مسجع و مصنوع به زبان عربی می باشد نثر مجالس سبعه در بیشتر قسمت های آن مصنوع و متكلف با عباراتی دو راز ذهن می باشد بعد از این مقدمات حدیثی از پیامبر مطرح شده و سپس تفسیر آن توسط مولانا همراه با آیات قرآن زندگی انبیاء قصه‌ها و مثل های مناسب انجام شده است. مجلس اول مفصل‌تر از مجالس دیگر است.
می‌دانیم كه مولانا بعد از یافتن شمس دیگر واعظ نبوده بنابراین به احتمال قریب به یقین مجالس سعبه باید قبل از طلوع شمس باشد.
نگ: شرح احوال مولانا ص 217
مجالس سبعه را هم زمان با مكاتیب مولانا، دكتر فریدون نافذ به سال 1356 هـ.ق دراستانبول منتشر كرده است.
5-مثنوی: مثنوی نظمی است كه هر بیت آن دارای قافیه‌ای جداگانه می باشد مثنوی مولانا شش دفتر یا شش كتاب است و بر خلاف نظر محققان دفتر ششم و آخرین قصه كتاب، قلعه ذات الصور، ناتمام نماند، و چهار سال پیش از درگذشت مولانا نسخه كامل هر شش دفتر در خانه او تدوین و تحریر شده است.

نگ توضیح بیت 3593-دفتر ششم استعلامی
خود مولانا هم در همان سرآغاز دفتر ششم دوباره اشاره می كند كه این قسم ششم، در تمام مثنوی (به عنوان پایان مثنوی) به حسام الدین چلبی پیشكش می‌شود. دفتر هفتمی هم به مولانا نسبت داده‌اند كه بدون تردید از جعلیات قرون بعد است زیرا سال شروع دفتر مشخص نیست و انقروی كه وجود دفتر را با استناد به نوشته‌ای كه سال 814 دارد تأیید می‌كند ، باید گفت در این تاریخ از مرگ مولانا بیش از 150 سال گذشته است . مثنوی كه شامل 25685 بیت است به این ترتیب تقسیم شده است. دفتر اول 4018 بیت، دفتر دوم 3826 بیت دفتر سوم 4813 بیت، دفتر چهارم 3856 بیت، دفتر پنجم 4241 بیت، دفتر ششم 4931 بیت‌دارد.

در هر دفتر مثنوی، پس از یك مقدمه كوتاه، مولانا حكایت‌هایی را زمینه بحث تربیتی و ارشادی خود می نماید و به مناسبت و به عمد از قصه بیرون رفته و اندرزهای خود را بیان می كند. مولانا مكرر به این مطلب اشاره می كند.
بار دیگر ما به قصه آمدیم ما از آن قصه، برون خودكی شدیم؟
گر به جهل آییم، آن زندان اوست
و ربه علم آییم، آن ایوان اوست
ابیات 1519 و1520 مثنوی استعلامی (دفتر اول ص 77)

مولانا خود می داند كه این كار او كشاننده دل های مشتاقان برای اندرزهای آینده او می باشد. بعضی از قصه‌ها را فقط با ایمان و اعتقاد بایستی باور كرد مانند داستان دقوقی و كرامات او. گاه از داستان‌های كودكان برای ابیات خویش بهره می‌گیرد اگر هزلی در بیتی دیده می شود بی گمان به آن دلیل است كه مولانا می‌داند خوانندگان در درون خود از شنیدن این الفاظ لذت می برندولی چه زیبا این نكات هزل آور را به مسائل دقیق عرفانی می كشاند. مولاناازمثال‌های كودكانه پوچی این جهان مادی را می‌رساند .
كودكان افسانه‌ها می آورند

درج در افسانه شان بس سر و پند
هزل ها گویند در افسانه‌ها
گنج می جو در همه ویرانه‌ها
بود شهری بس عظیم و مِه ولی
قد او قدر سكره بیش نی
«ابیات 2606-2604-دفتر سوم – استعلامی ص 123 »
می توان گفت:هزل های مولوی تقلیدی از سنایی
می باشد كه سنایی می گوید.

هزل من هزل نیست، تعلیم است مولوی هم می گوید.
هزل تعلیم است، آن را جد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جدی هزل است پیش هازلان
هزل ها جد است پیش عاقلان
«ابیات 3560-3558-دفتر چهارم – نیكلسون – ص 489»

كه این مطلب و روایات دیگر می تواند تأیید كننده آن باشد كه مولوی ریاكاری را نمی پسندیده و در مواردی دشنام و كیك هم می گفته است كه گاهی این مطالب را در معارف بهاء ولد و مقالا شمس هم می یابیم.
«زرین‌كوب – سرنی ، 229-228»
گاهی مولانا كلمات تركی و یونانی به اقتضای محیط روم یا آسیای صغیر و در نتیجه تغییرات سیاسی قرن هفتم می آورد. گاهی كلمه را می شكند یا برای قافیه ساختن مصوت آن را عوض می كند. گاهی برای كلمات معنایی تازه می آفریند و این‌ها همه نتیجه اندیشه مولاناست كه مطابق قواعد زمانه حركت نمی كند و به نوعی هنجار شكنی آگاهانه در ابیات خود دست می زند تا نشان دهد كه به مفاهیمی دست یافته كه از قدرت تصور ما خارج است.

درمیان این كائنات عاشق انسان موجودی جدا از همه می باشد، موجودی كه اگر خود فراموش شده اش را بیاید به جایی می رسد كه هیچ موجودی به او نرسیده‌است.
چون فراموش خودی یادت كنند
بنده گشتی آن گه آزادت كنند.
«بیت 3076- دفتر سوم-نیكلسون – ص175»

در مأخذ مثنوی بی گمان به آثار بسیاری بر می خوریم كه نشان دهنده وسعت اطلاع مولانا می باشد. در موارد بسیاری قصه از زبان شمس به مولانا می رسد یا از تقریرات پدر است غیر از این موارد به كتاب هایی بر می خوریم كه مولانا اشاره مستقیم به آن ها نمی كند ولی خود قصه می گوید كه سرچشمه اش كجاست؟ كه این منابع به چند دسته می‌شود :

الف: بعضی شباهت به آثار حدیقه سنایی یا الهی نامه عطار دارد. در این دسته می‌توان اسرار نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه و تذكره الاولیای عطار، سیرالعباد و دیگر آثار سنایی احیاء علوم الدین، كیمیای سعادت، نصیحه‌الملوك و دیگر آثار غزالی، اسرار التوحید محمد بن منور، قصص الانبیاء ثعلبی
ب:دسته دوم باقرائن و نشانه‌ها می توان آن‌ها را مأخذ حكایت یا مضمونی در مثنوی دانست از این جمله منابع مهم تصوف اسلامی را می توان نام برد نظیر
خلیه الاولیا حافظ ابونعیم اصفهانی، ربیع الابرارز مخشری، فتوحات مكیه، فصوص‌الحكم و آثار دیگر محیی الدین ابن عربی و مواردی خاص نظیر آثار سنایی، عطار، قصص الانبیا و دلائل النبوه
ج: دسته دیگر: قرائنی برای آن وجود ندارد فقط شباهتی بین كتاب ها دیده می‌شود.
«نگ:مثنوی استعلامی دفتر اول صفحه هفتادو هفت و هفتادو هشت »

برای پیدا كردن مآخذ مثنوی می توان به كتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، بدیع الزمان فروزان فر انتشارات امیر كبیر-چاپ سوم- سال 1362 هـ .ش مراجعه‌نمود.
«نگ: مثنوی استعلامی دفتر اول صفحه هشتادو دو و هشتادو سه »
از تفسیرهایی كه بر مثنوی نوشته شده است می توان موارد ذیل را ذكر نمود.
1-نخستین تفسیر مشروح در قرن نهم پدید آمده است در این دوره كمال الدین حسین خوارزمی شرحی بر مثنوی آغاز كرد به نام جواهر الاسرار و زواهرالانوار كه فقط توانست شرح سه دفتر مثنوی را بنوسید. خوارزمی شرح منظومی هم بر مثنوی نوشته است به نام كنوز الحقایق كه پیدا است تألیف آن پیش از جواهر الاسرار بوده است.

2-در قرن یازدهم دو تفسیر عالمانه نوشته شد كه عبارتند از:
الف: تفسیر فاتح الابیات از اسماعیل دده یا اسماعیل انقروی كه در آن علاوه بر تفسیر تركی ابیات، انقروی كوشیده است كه متن درستی از مثنوی را هم با تفسیر خود همراه كند.
ب: تفسیر دیگر لطایف معنوی از عبدالطیف عباسی كه بر شرح ابیات مشكل تكیه دارد و آن هم با یك متن منقح از مثنوی همراه است.
3-در قرن دوازدهم، اسرار الغیوب معروف به شرح خواجه یعقوب، شرح مثنوی ولی محمد اكبر آبادی و شرح عبدالعلی الكنهویی معروف به بحرالعلوم را می‌توان نام برد.

4-در قرن سیزدهم شرحی كه توسط حاج ملاهادی سبزواری نوشته شده است و او كوشیده كه مثنوی را با موازین حكمت و شریعت تفسیر كند كه در نتیجه میان او و مكتب ملاصدرا و دیگر حكمای الهی پیوندی به وجود آورد.
ناگفته نماند كه تفسیرهایی كه برای مثنوی نوشته شده آن قدر متعدد و گوناگون است كه فهرستی از آن ها خود كتاب بزرگی می شود كه در این جا فقط به گوشه‌ای از آن آثار در زمان حاضر بسنده می‌كنیم.
بانگ نای: به انتخاب سید محمد علی جمال زاده
خلاصه مثنوی : روان شاد استاد فروزان فر
شرح مثنوی شریف: بدیع الزمان فروزان فر

فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی: دكتر سید صادق گوهرین
كتابها و مقالات گوناگون: دكتر عبدالحسین زرین كوب از جمله سرنی در دو جلد
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی: محمد تقی جعفری
شرح جامع مثنوی معنوی: كریم زمانی
شرح مثنوی: دكتر سید جعفر شهیدی
شرح مثنوی: محمد استعلامی

گذشته از این ها باید از دو استاد پر مایه و نامدار این عصر مرحوم جلال همایی و مرحوم فروزان فر نام برد كه شناخت مولانا و مثنوی را برای ما آسان تر نمودند.

تأثیر مثنوی مولانا در
ادبیات جهان ومیان اندیشمندان

در میان كشورهای دیگر نیز می بینیم مطالعاتی صورت گرفته است
«نگ: مثنوی – استعلامی دفتر اول صفحات هشتاد و چهار الی هشتاد و هشت»
و به این دلیل می گوئیم مولانا فراتر از این مرزها به تمامی جهان تعلق دارد. در اینجا تنها به ذكر نمونه‌هایی اكتفا می شود.
1-در جهان عرب دانشمندانی چون دكتر عبدالوهاب عزام ترجمه منتخبی از مثنوی و دیوان شمس مولانا را به جامعه فرهنگی مصر امروز شناسانده است.

2-المنهج القوی لطلاب المثنوی: تفسیری است از یوسف بن احمد در قرن نوزدهم میلادی
3-ترجمه مثنوی به نام جواهر الآثار از عبدالعزیز صاحب الجواهر كه دانشگاه تهران آن را منتشر كرده است.
4-نماینده سیاسی فرانسوی در استانبول به نام «والن بورگ» شش سال نشست و مثنوی را به زبان فرانسه ترجمه كرد.
5-یك اطریشی به نام ژورف فن ها مربورگشتال، گزیده‌ای از مثنوی را به زبان آلمانی در آورد و در یك مجله شرق شناسی چاپ كرد.
6-یك شرق شناس اطریشی به نام فن روزن تسوایگ شوانو گزیده‌ای از آثار مولانا را به زبان آلمانی در آورد.
7-ترجمه منظوم دفتر اول مثنوی به دست «گئورگ روزن»

8-هلموت ریتر مقالات محققانه‌ای درباره سماع و مكتب و آثار مولانا نوشت
9-«سرجیمز ردهاوس» در بریتانیا در سال 1881 گزیده‌ای از حكایات مثنوی را به انگلیسی ترجمه كرد.
10-هـ . وین فیلد دست به تحریر مقالات در معرفی آثار مولانا زد.
11-رینولد الین نیكلسون ابتدا گزیده‌ای از دیوان شمس را در سال 1989 منتشر كرد و سپس به تصحیح مثنوی پرداخت با كاری ارزشمند همراه با ترجمه كامل انگلیسی و دو جلد توضیح و تفسیر درباره آیات و احادیث و سابقه حكایت ها و شرح نكات و ابیات مبهم مثنوی
12-ا. ج، آربری: تحلیل كارهای مولانا و ترجمه فیه مافیه
13-كلمان هوار ترجمه مناقب العارفین افلاكی به فرانسه
14-«لوی ماسینیون» در كتاب حلاج خود به مناسبت هایی از مولانا یاد كرده‌است.
15-«فریتز مایر» سویسی مقالاتی در تحلیل اندیشه مولوی

16-«ماریژان موله» كه اصلاً لهستانی بود، به فرانسه كتابی درباره سماع نوشت به نام «رقص مقدس»
شگفتا كه مولانا كسی بود كه در روزگاری خود آفتاب تابان بود و امروز نور وجود او ما را شور و گرمایی دیگری می‌بخشد عجبا كه قلم در مقابل این عظمت سر فرود می آورد و قاصر است از نوشتن بنابراین بایستی با خود مولانا سخن را به تمام رسانده و به شرح ابیات 3100-2900 دفتر سوم می‌پردازیم.

شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
«بیت 131 – دفتر اول- مثنوی- استعلامی »

بررسی ابیات
منع كردن منكران انبیا را علهیم السلام از نصیحت كردن و حجت آوردن جبریانه
2900 قوم گفتند ای نصوحان بس بود این چه گفتید درین ده كس بود.
زمانی قوم سبا با مشرب جبریان به پیامبران گفتند: ای نصیحت كنندگان، اگر در این محله، آدم عاقلی پیدا شود. همین نصایح شما او راكافی است {ضرب المثل: در خانه اگر كس است یك حرف بس است. آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند.}
رك دهخدا امثال و حكم، ج 2،ص 784
استعلامی در شرح استعلامی این بیت معادل است با بیت 2902 شروع بیت به صورت زیر است.
2900: نعمت شكرت كند پر چشم و میر
تا كنی صد نعمت ایثار فقر
2901:سیر نوش از طعام و نقل حق تا رود از تو شكم خواری و دق
در مثنوی نیكلسون به جای فقر، فقیر آمده است كه با میر هم قافیه است
پر چشم: سیر و مستغنی . آدم مستغنی میر و سرور است و دق یعنی گدایی
توضیح بیت: نصوحان اندرزگویان واعظان
ضرب المثل بالا هم در این جا آمده است

جعفری: اصولاً در شرح ابیات علامه جعفری مباحث را تقسیم بندی نموده است و به طور مفصل در هر مورد بحث نموده است به عنوان مثال در این جا، مبحث جبر و اختیاررا در دفتر پنجم بررسی نموده است و فقط این نكته را در این جا آورده است كه می گوید: اشخاص جبر پرست نه تنها با واقعیت محسوس مبارزه می كنند بلكه بدون این كه به ناتوانی خود در مقابل خداوند اقرار كنند خدا را محكوم می سازند. به همین دلیل كارهای زشت خود را به خدا نسبت می دهند در حالی كه خداوند در سوره نساء آیه 40 می‌فرماید ان الله لایظلم مثقال ذره: خداوند به اندازه ذره ای ظلم نمی‌كند، در حقیقت جعفری از مطالب گفته شده این نتیجه را می گیرد كه جبرپرست‌ها افراطی در حقیقت با كارهای خود مبارزه‌ای با فلسفه الهی انجام می دهند.

بعد از این توضیح كه خلاصه‌ای از آن را آوردیم جعفری نیز این گونه بیت را معنا می كند.
منكرین پیامبران گفتند: ای نصیحت گران بس است، اگر در این ده آدمی وجود دارد، گفته‌های شما كافی است
شهیدی: در این جا بیت معادل است با بیت 2899، شهیدی به صورت موردی بررسی نموده است.
نصوح: ناصح، اندرزدهنده، در قرآن كریم توبه نصوحاً (تحریم /8)
به معنی خالص و از روی اخلاص است.

كس در ده بودن : كنایه از شنونده وجود داشتن معادل این مثل فارسی است در خانه اگر كس است یك حرف بس است .
توضیح: با مقایسه شروح مورد نظر در می یابیم كه معنای بیت به این صورت می‌باشد.
قدم صبا با مشرب جبریان به پیامبران گفتند: اگر در این جا شنونده عاقلی وجود داشت این اندرزهای شما برای او كافی بود.
ای نصوحان=ندا و منادا
ار:قید شرط اردین ده كس بود: ارسال المثل
نصوحان : صفت جانشین اسم
2901 قفل بر دل‌های ما بنهاد حق
كس نداند برد بر خالق سبق

زمانی: حضرت حق بر دل های ما قفل زده است و هیچ كس نمی تواند بر اراده و خواست خدا پیشی بگیرد {اشاره به آیه 24 سوره محمد افلا یتد برون القرآن ام علی قلوب اقفالها و همچنین اشاره به آیه 7 سوره بقره است}
سبق بردن: در مسابقه پیروز شدن ظفر یافتن
استعلامی: اشاره به آیه 7 سوره بقره ختم الله علی قلوبهم …
سبق بردن: پیش افتادن از كسی و كار او را بی اثر كردن

جعفری : ما گفته‌های شما را نخواهیم پذیرفت. زیرا خداوند به دل‌های ما قفل زده و هیچ كس نمی تواند به خدا سبقت نموده و خلاف مشیت او رفتار كند.
شهیدی: قفل بر دل‌ها بودن گرفته‌ از قرآن كریم است ختم الله علی قلوبهم
(بقره/7)

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky