مقاله رساله الهیات عرفانی دیونیسیوس آریوپاغی دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رساله الهیات عرفانی دیونیسیوس آریوپاغی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
دیونیسیوس آریوپاغی
آثار و اندیشهها (با تأکید بر رساله الاهیات عرفانی)
شارحان و مترجمان
اثرپذیریها و اثرگذاریها
متن رساله الاهیات عرفانی آریوپاغی
غیب الوهی چیست؟
نفی و اثباتها در ارتباط با خدا چیست؟
منابع
ـ اِوِلین اُندر هیل، عارفان مسیحی، ترجمه احمدرضا مؤیدی و حمید موحدیان، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1383
ـ تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، فرزان، 1380
“Dionysius the Areopagite” in Jacob E. Safra (ed.) Britannica Encyclopedia of World Religions، (London: Encyclopوdia Britannica، Inc.، 2006)
“Maximus the Confessor، Saint”، in Jacob E. Safra (ed.) Britannica Encyclopedia of World Religions، (London: Encyclopوdia Britannica، Inc.، 2006)
Clarence Edwin Rolt، Dionysius the Areopagite: On the Divine Names and the Mystical Theology، (Montana، USA: Kessinger Publishing Company، 1920)
McIntosh، A. Mark، Mystical Theology، (Massachusetts: USA، Blackwell، 1999)
Poulain، Augustin، “Mystical Theology” in The Catholic Encyclopedia، Vol. 14، New York: Robert Appleton Company، 1912 at <http://www.newadvent.org/cathen/14621a.htm>
Rev. John Parker (ed. & tr.)، The Celestial and Ecclesiastical Hierarchy of Dionysius The Areopagite، (London: Skeffington & Son، 1894)
Rev. John Parker، M.A. (ed. & tr.)، The Works of Dionysius The Areopagite: Part I. Divine Names، Mystic Theology، Letters، &c، (London: James Parker and Co.، 1897)
Rev. John Parker، M.A. (ed. & tr.)، The Works of Dionysius The Areopagite: Part II. The Heavenly Hierarchy & The Ecclesiastical Hierarchy، (London: James Parker and Co.، 1899)
Rufus M. Jones، Studies in Mystical Religion، (London: Macmillan and Co.، 1909)
Ysabel De Andia، “Negative Theology”، in Jean-Yves Lacoste (ed.)، Encyclopedia of Christian Theology، V. 2، (New York & London: Routledge، 2005)
Donald F. Duclow، “Dionysius the Areopagite”، in Lindsay Jones (ed.)، Thomson Gale Encyclopedia of Religion، 2nd Edition، vol. 4، (New York: Thomson Gale Corporation، 2005)
دیونیسیوس آریوپاغی، شخصیت برجسته کتاب مقدس است و اعتقاد بر این است که وی از یاران و صحابیان رسولان و از قدیسان، و در اوایل قرن دوم میلادی بوده است. اما شهرت وی نه فقط به دلیل شخصیت کتاب مقدسی او، بلکه به دلیل مجموعه رسالهها و نگاشتههایی است که در سال 533 در شورایی در قسطنطنیه به وی نسبت داده شده است. آریوپاغی مجعول دارای آثار بسیاری بوده که بیشتر آنها از میان رفته و تنها چهار رساله و تعدادی نامه از وی باقی مانده است. یکی از رسالهها رساله الاهیات عرفانی است که معرف الاهیات عرفانی در مسیحیت است. درون مایه اصلی رساله الاهیات عرفانی، الاهیات سلبی است و بر تعالی و فراباشندگی خداوند تأکید دارد و این تعالی را بر حسب مفاهیمی چون تحیر و غیب شرح میدهد و در عین حال که بر امکان اتحاد انسان با خدا و پیوستن به او و تجربه عرفانی تأکید میورزد. یعنی مقام خدایی را مقام غیب مطلق میداند که در آن اندیشه انسان را به هیچ نحوی، راه نیست و عقل و اندیشه انسان، دچار حیرت میشود. هرچند انسان مجرب و طی طریق کرده، از راه تطهیر نفس، به همان مقام نیز میتواند راه یابد و به تعبیر آریوپاغی، میتواند در آن غوطهور شود و با او که بالکل غیر قابل شناخت و در «مقام غیب مطلق» است، متحد میشود
کلید واژهها: دیونیسیوس آریوپاغی، الاهیات عرفانی، الاهیات سلبی، غیب و تحیر.
عرفان، موضوعی با فهم دشوار است و نمیتوان به آسانی برای آن تعریفی ارائه کرد. بیتردید، این فهم دشوار و تعریفگریزی، از ماهیت و محتوای عرفان ناشی میشود که از مبنا با فهم عقلی و قوه ناطقه انسان ارتباطی ندارد، بلکه به حیطه دیگری از معرفت انسان به نام «شهود قلبی» مربوط میشود. بنابراین، با توجه به اینکه از یک سو تعریف و فهم با قوه عاقله و ناطقه انسان سروکار دارد و از طریق ساختن مفاهیم انجام میشود و از سوی دیگر، عرفان از نوع شناخت قلبی و کشفی است، نمیتوان تعریفی دقیق از عرفان ارائه کرد، یا دستکم ارائه چنین تعریفی کاری دشوار خواهد بود. این دشواری هنگامی فزونی مییابد که عرفان در حیطه دینی همچون مسیحیت به کار گرفته شود که از اساس، با آموزههایی نامفهوم یا دستکم دشوارفهمی چون تثلیث، تجسد و; آمیخته است و به گریز از فهم و تبیین عقلی میل بیشتری دارد
بنابراین، بدون اینکه بخواهیم تعریفی هرچند با تسامح از عرفان، یا به طور خاص از عرفان مسیحی ارائه دهیم، به این نکته میپردازیم که یکی از گرایشهای مهم در الاهیات مسیحی، «الاهیات عرفانی» است. از دیدگاه مسیحی، الاهیات و عرفان در مسیحیت، از اساس یکی است و نمیتوان میان آنها تمایزی جدی برقرار کرد.[1]
الاهیات عرفانی مسیحی، به بررسی تجارب و حالات ویژه نفس میپردازد که انسان حتی با کمک متعارف و عادی فیض الهی نیز نمیتواند آنها را به وجود آورد و به آنها دست یابد. موضوعهای الاهیات عرفانی، عبارتند از: اشکال خارقالعاده نیایش، اشکال متعالی مراقبه، مکاشفات خاص، رؤیتهای قلبی و اتحاد برآمده از این امور میان خدا و نفس که به «اتحاد عرفانی» مشهور است. در حقیقت، الاهیات عرفانی مسیحی، معرفت به تمام امور نامتعارف در ارتباط میان خدا و انسان است. محتوای الاهیات عرفانی، هم نظری و اعتقادی است و هم مبنتی بر تجربه؛ از یک سو به ثبت و ضبط تجارب کسانی میپردازد که به مقامات عرفانی راه یافتهاند و از سوی دیگر، قواعدی را بر پایه اعتبار و حجیت کتاب مقدس و آموزههای آبای کلیسا و عارفان برجسته، برای راهنمایی آنان تنظیم میکند. مهمترین موضوعهایی که در بعد اعتقادی و نظری الاهیات عرفانی مورد توجه است، عبارتند از: خدا، صفات خدا، تثلیث، تجسد، اسرار مقدس زندگی مسیح، حضور مسیح در مراسم عشای ربانی، جایگاه ماورای طبیعی مسیح، آفریدگان خدا، به ویژه فرشتگان، قدیسان و کلیسا؛ اما مهمترین موضوعی که در بعد عملی و تجربی آن مطرح است، مطالعه فرایندهای تزکیه نفس است که از طریق آن، نفس باید به اتحاد عرفانی دست یابد.[2]
هرچند درونمایههای عرفانی، در عهد جدید، بهویژه در انجیل یوحنا و رسالههای پولس وجود دارد و در قرون اولیه میلادی، عارفانی چون سنت آگوستین ظهور کردهاند،[3] الاهیات عرفانی مسیحی، با همین عنوان، به طور رسمی از دیونیسیوس آریوپاغی مجعول[4] آغاز میشود که این نوشتار به معرفی یکی از رسالههای او میپردازد. دیونیسیوس آریوپاغی، در اصل شخصی از اهالی آتن و منسوب به مکانی به نام آریوپاغوس[5] است که پولس در سفر به آتن به آنجا رفت و به موعظه و دعوت به مسیحیت پرداخت. دیونیسیوس آریوپاغی، یکی از چند نفری است که به دنبال این دعوت، مسیحیت را پذیرفت.[6] از آن پس، دیونیسیوس آریوپاغی به شخصیت برجسته کتاب مقدس تبدیل شد. اعتقاد بر این است که وی از یاران و صحابیان رسولان و از قدیسان، و در اوایل قرن دوم میلادی، نخستین اسقف آتن بوده است.[7] لیکن، شهرت دیونیسیوس آریوپاغی، نه فقط به دلیل شخصیت کتاب مقدسی او، بلکه به دلیل مجموعه رسالهها و نگاشتههایی است که در سال 533 میلادی در شورایی در قسطنطنیه به وجود آمد و نام دیونیسیوس آرپاغی را بر خود داشتند. این رسالهها، دیدگاه «یکذاتی بودن مسیح»[8] را تأیید میکرد و در آن شورا، از سوی فرقه «سِوِریان»[9] که طرفدار آن دیدگاه بود، ارائه شد. در آن شورا، اصالت این رسالهها دچار تردید شد؛ اما به زودی به مثابه رسالههایی رسولی و راستآیین در کلیسای شرق و غرب، پذیرفته شد[10] و تا دوره رنسانس، مسیحیان این رسالهها را متعلق به همان دیونیسیوس آریوپاغی آتنی میدانستند؛ اما در عصر رنسانس، دو محقق به نامهای لورنزو والا[11] و آراسموس،[12] اعتبار و اصالت مدعی رسولی این رسالهها را پرسش مواجه کردند و سرانجام، در سال 1895 میلادی، دو محقق به نام جوزف اشتیگلمایر[13] و هوگو کوخ،[14] ادعای انتساب به رسولان و نگارش این رسالهها توسط آریوپاغی اصیل را باطل کردند. همچنین آنها اثبات کردند که پیکره اصلی این رسالهها برافکار و اندیشههای پروکلیوس[15] (411ـ485م)، فیلسوف نوافلاطونی قرن پنجم مبتنی، و از آنها متأثر است. بر این اساس، چنان تخمین زده شد که این آثار در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم، یعنی درست در آستانه شورای قسطنطنیه در سال 533 میلادی، نگارش یافته و در آن شورا عرضه شدهاند. از اینروی، محققان بسیار فراوان کوشیدهاند تا نویسنده اصلی این رسالهها را شناسایی کنند؛ اما این تلاشها هنوز به نتیجه نرسیده، و نویسنده اصلی در زیر نقاب نام معتبر دیونیسیوس آریوپاغی پنهان مانده است. هرچند تخمینهایی وجود دارد مبنی بر اینکه یک راهب سوری آنها را تألیف کرده باشد[16] و نویسنده، به احتمال شاگرد پروکلیوس یا شاگرد جانشین دوم پروکلیوس، داماسیوس[17] بوده است.[18] از اینجاست که او را دیونیسیوس آریوپاغی مجعول میخوانند تا از دیونیسیوس آریوپاغی اصلی باز شناخته شود. اما اینکه چرا نویسنده اصلی، به جای نام خود، نام دیونیسیوس آریوپاغی را بر این رسالهها نهاده است، مکنتاش احتمال میدهد این امر به علت تواضع راهبانه نویسنده بوده است تا گمنام باقی بماند و بهجای آن، نام یک قدیس را زنده کرده باشد؛[19] اما این احتمال نیز وجود دارد که نویسنده برای اینکه خودش شخص خوشنامی نبوده است، از نام یک قدیس استفاده کرده تا بیشتر اثرگذار باشد. با این حال، اثرگذاری این آثار تنها به استناد آنها به آریوپاغی نیست، بلکه تا حد بسیاری به دلیل ارزش ذاتی و محتوایی آنهاست که نوعی الاهیات ویژه ارائه میکنند و چنانکه خواهیم دید، این نوع الاهیات در تاریخ الاهیات مسیحی اثرگذار بوده است. در هر حال، نویسنده تأکید دارد تا خود را همان آریوپاغی اصلی معرفی کند و حتی در رسالهها و نامههای خود، از اشخاصی نامبرد که در عصر رسولان وجود داشته و حتی برخی از نامههای او خطاب به رسولان است.[20]
گویا آریوپاغی مجعول، آثار بسیاری داشته است که در مواردی وی از آنها نام میبرد، لیکن همه آثار او باقی نماندهاند. از جمله آثاری که وی از آنها در این رساله یاد میکند، الاهیات نمادین[21] و خطوط کلی الاهیات[22] است که جزو آثار مفقود اوست. آنچه از وی باقی مانده است، چهار رساله و یازده نامه،[23] یک دعا در مراسم عشای ربانی در مقام یک کشیش و یک اعتراضنامه[24] است. رسالههای با اهمیت او عبارتند از
اسماء الاهی:[25] این اثر، که مؤلف از آن نیز در رساله الاهیات عرفانی نام برده است، به بررسی نامهایی که در کتاب مقدس برای خدا و ذات او ذکر شده است، میپردازد و از میان چهار رسالهای که از آریوپاغی باقی مانده است، پس از رساله الاهیات عرفانی، اهمیت بسیاری دارد. در حقیقت، این دو رساله، اصل اندیشه الاهیات عرفانی آریوپاغی را ارائه میدهد و دو رساله دیگر که پس از این به آنها اشاره خواهیم کرد، بسط بخشهایی از این دو رساله است
رساله اسمای الهی دارای سیزده فصل، و مخاطب آن تیموتی کشیش،[26] از اصحابِ پولس است. در فصل نخست، در مقدمهای به هدف تدوین رساله، اخذ آموزه نامهای الاهی از کتاب مقدس، و نیز به این نکته اشاره میکند که هیچکدام از نامهای الاهی که در کتاب مقدس آمده است، نمیتوانند او را که بینام است، معرفی کنند، بلکه این نامها گونهای از الاهیات نمادین است. در فصل دوم، به یگانگی خدا و تمایز او از دیگر امور، در فصل سوم به نگرش به ذات الاهی، و در فصل چهارم به «خیر بودن» به مثابه نامی از نامهای خدا میپردازد. در فصل پنجم، از خدا به مثابه وجود و سه مرتبه آن ـ هستی، حیات و علم ـ سخن میگوید و در فصل ششم نام «حیات خدا» را بررسی میکند. فصل هفتم به حکمت، عقلانیت و حقانیت خدا و در فصل هشتم، به بررسی «قدرت» خدا را میپردازد. فصل نهم به بررسی ارتباط خدا با مکان پرداخته، این بحث را پیمیگیرد که چگونه میتوان خدا را بزرگ یا کوچک خواند. موضوع فصل دهم، قدرت مطلق خدا و ارتباط خدا با زمان و امور قدیم، و موضوع فصل یازدهم ارتباط خدا با آرامش است. در فصل دوازدهم نامهای قدس الاقداس، ملِکالملوک، رب الارباب و خدای خدایان را بحث میکند. سرانجام، فصل سیزدهم، کمال و یگانگی خدا توجه قرار میکند.[27]
در حقیقت، این اثر به مسئله زبان و معرفت دینی در برابر تعالی و فراباشندگی و تجلی خدا میپردازد. از نظر آریوپاغی مجعول، ذات الاهی به خودی خود فراتر از وجود[28] است، لیکن خدا در همه چیز از این حیث که علت آن است، متجلی میشود؛ خدا هم کاملاً متعالی است و هم در همه چیز حضور دارد. این تناقض، اساس الاهیات سلبی و ایجابی آریوپاغی را تشکیل میدهد
سلسله مراتب آسمانی:[29] این رساله درباره طبیعت فرشتگان سخن میگوید و فرشتگان را به سه دسته سهتایی، تقسیم میکند. این سه دسته سهتایی عبارتند از: 1) سرافیان،[30] کروبیان[31] و عرشیان؛[32] 2) فرشتگان سیطره،[33] فرشتگان فضیلت و فرشتگان قدرت؛ 3) فرشتگان صاحب امر،[34] فرشتگان مقرب[35] و فرشتگان عادی.[36]از این سه دسته فرشته، دسته سهتایی نخست، مستقیم و بیواسطه با خدا متحد میشوند و نور و معرفت خدا را به سلسلههای پایینتر منتقل میکنند. همچنین، دسته سهتایی سوم، بر سلسلههای انسانی اشراف دارند. سلسلهمراتب آسمانی، میان سلسلهمراتب کلیسایی و سلسلهمراتب شریعت موسوی که سلسلهمراتب کلیسایی جایگزین آن شده است، قرار دارد. این رساله پانزده فصل دارد.[37]
سلسله مراتب کلیسایی:[38] آریوپاغی مجعول، در این رساله، کلیسا و سلسلهمراتب آن را معرفی، و کلیسا را به مثابه تصویر جهان آسمانی معرفی میکند که همانند جهان آسمانی، سلسلهمراتبی دارد. وی، برای کلیسا شش مرتبه در قالب دو دسته سهتایی معرفی میکند که عبارتند از: 1) اسقفان، کشیشان و راهبان یا شماسان؛ 2) راهبان، «گروه قدیسان خدا» و آنان که تطهیر یافتهاند. آریوپاغی در این اثر همچنین از سه رسم و آیین کلیسایی بحث میکند که عبارتند از: تعمید، عشای ربانی و تأیید عضویت در کلیسا. همچنین برای نزدیک شدن به خدا یا زندگی روحانی، نیز سه راه ذکر میکند که عباتند از: تطهیرگناهان، تنویر روحانی و اتحاد با خدا. وی درباره ارتباط و پیوند میان آن سه آیین و این سه طریق، معتقد است که تعمید همان آیین مقدس تشرف و تطهیر از گناه و وسیله تنویر روحانی است؛ مراسم عشای ربانی نیز هم نماد راز مسیحایی و هم نماد کمال «اتحاد و پیوند با خدای یگانه» است. در واقع، تأمل بر معانی پنهان این سه آیین مقدس، فهم انسان را پاکیزه و نورانی میسازد و به یک بینش عقلی شبیه به بینش مقامات کلیسا منتهی میشود.[39]
الاهیات عرفانی:[40] این رساله هم تکمیلکننده و هم تعالیبخش موضوعها و محتوای رساله اسمای الاهی و دو رساله سلسلهمراتب است. آریوپاغی در این رساله بر فراباشندگی و تعالی بنیادین ذات الاهی تأکید میورزد و این تعالی را بر حسب «غیب» و «تحیر» شرح میدهد. اندیشه الاهیات عرفانی آریوپاغی که در هر چهار رساله او متبلور است، «سلبیترین» الاهیات و خداشناسی را به تصویر میکشد. از اینروی، در نهایت امر، با اینکه بر امکان اتحاد انسان با خدا و پیوستن به او و تجربه عرفانی تأکید میورزد، الاهیاتی سلبی از خدا ارائه میدهد.[41] در هر صورت، رساله الاهیات عرفانی، در مقایسه با سه رساله دیگر، به طرز مشهودی، مختصر و در عین حال، محوری است
این رساله پنج فصل کوتاه دارد؛ در فصل نخست، به تبیین دو مفهوم حیاتی در الاهیات عرفانی میپردازد که عبارتند از «Unknowing» و «Darkness» که واژه نخست را «تحیر» و واژه دوم را «غیب» ترجمه کردهایم. مقصود وی از «تحیر»، همان مفهوم و واژه یونانی agnostia است که معنای متعارف آن جهل و نادانی است؛ اما آریوپاغی هرگز این معنا را اراده نمیکند. معنای این واژه، در ارتباط با معنای واژه دوم فهم میشود که آن را به «غیب» ترجمه کردهایم. واژه «darkness» به طور متعارف به معنای تاریکی و ظلمت است و مقصود آریوپاغی از این واژه، مقام تاریکی مطلق و غیب محض است. یعنی، مقام خدایی را مقام غیب مطلق میداند که در آن به اندیشه انسان هیچ، راهی نیست. از اینجا است که وی از آن به تاریکی و غیب تعبیر میکند که عقل و اندیشه انسان، دچار حیرت میشود؛ هرچند انسان مجرب و طی طریقکرده، از راه تطهیر نفس، به همان مقام
نیز میتواند راه یابد و به تعبیر آریوپاغی، میتواند در آن غوطهور شود. به تعبیر دیگر، انسان پاکیزه و آزموده، با تطهیر نفس ـ از جمله تطهیر نفس از تمام نیروهای تعقلی خود ـ با او که کاملاً غیر قابل شناخت و در «مقام غیب مطلق» است، متحد میشود
در فصل دوم، بر ضرورت همین اتحاد با خدا تأکید میورزد و میان دو روش سلبی و اثباتی تفکیک مینهد و به دو سیر نزولی و صعودی انسان در خداشناسی اشاره میکند که اولی مقام رسیدن به کثرت، و دومی مقام رسیدن به وحدت است. این دو روش سلبی و اثباتی و نیز سیر صعود و نزول انسان در خداشناسی، از مفاهیم بنیادین در فهم الاهیات سلبی و عرفانی آریوپاغی است. از نظر آریوپاغی، در روش اثباتی، سروکارمان با صفات خدا است. در این روش، سیر خود را از صفات کلی و اولی آغاز میکنیم و با عبور از صفات میانی و ثانوی، و در نهایت به صفات خاص و نهایی میرسیم. اما در روش سلبی و تجریدی که در الاهیات عرفانی مورد توجه است، سیر را از مفاهیم خاص آغاز، و به مفاهیم کلی صعود میکنیم تا به مفاهیم کلی و مقام «تحیر» برسیم
فصل سوم به بسط دو روش سلبی و اثباتی در رابطه با خدا میپردازد و بر این نکته تأکید دارد که در روش اثباتی که رو به سقوط و نزول سیر میکنیم، مقام، مقامِ کثرت، و سخنْ بسیار است؛ اما در روش تجریدی، باید به مرحلهای برسیم که به غیب مطلق دست یابیم و در نتیجه، باید سکوت کنیم و دیگر هیچ نگوییم؛ زیرا در آن مقام، مجذوب کسی هستیم که توصیف شدنی نیست. آریوپاغی علت ایجاز رساله الاهیات عرفانی، در مقایسه با دیگر رسالههای خود را همین امر میداند
الاهیات ایجابی، بر علیت خداوند متمرکز میشود و خدا را از طریق تجلیات او میشناسد. آریوپاغی، فرایند علی را از وحدت خدا پی میگیرد و از مفاهیم یا صور الاهی میگذرد و به سلسلهمراتب کلیسایی میرسد که از رهگذر آن میتوان به جهان محسوس رسید. بنابراین، وی در این باب سیر نزولی را طی میکند و در این سیر نزولی، انواع فزایندهای از نامهای الاهی در الاهیات ایجابی کشف میشود که از «خیر» یا «واحد» تا «خورشید» و «صخره» را در برمیگیرد. در برابر، الاهیات سلبی، سیر صعودی را طی میکند و جهان محسوس حرکت را آغاز میکند و با گذر از مفاهیم و اشکال، به یگانگی خدا میرسد. در این سیر صعودی، به غیب الاهی یا ظلمت و تاریکی مطلق میرسیم که در این مرحله هیچ نمیتوان گفت و هیچ نمیتوان دریافت. در فراباشندگی و تعالی خدا، او را حتی موجود و وجود نیز نمیتوان گفت؛ زیرا شناخت در این مرحله امکان ندارد، بلکه خدا در این ساحت، بینام است
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0