توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله تربیتی علمی دارای 108 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تربیتی علمی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تربیتی علمی

مقدمه

فصل اول

اصول آموزشی

مفهوم اصل

1 اصل ارتباط  و جلب توجه مخاطب

2 اصل انگیزش

3 اصل کوشش;

4 اصل تفاوت هاى فردى

5 . اصل تفکّر و تفقّه

6 اصل استفاده از فرصت ها

7 اصل تناسب محتوا با موقعیّت و شرایط فراگیر

8 . اصل عمل گرایى و کاربرد آموزه ها در عمل

9 اصل عینیّت

10 اصل ارزش یابى

فصل دوم

روش های آموزشی

مفهوم روش

1 روش خطابه

الف) مفهومى شناسى

ب) تاریخچه خطابه

ج) استفاده از خطابه در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)

د) ویژگى هاى خطابه در اسلام

ه) مقایسه  روش خطابه با روش سخنرانى در تدریس;

2 روش مناظره

الف)  مفهوم شناسى

ب) مناظره در سیره معصومان(ع)

ج) مِراء یا مناظره مردود

د) شرایط و آداب مناظره

ه) آفت هاى مناظره

3 روش سؤال و جواب

الف) اقسام سؤال و جواب

ب) تفاوت روش سئوال و جواب با روش پرسش و پاسخ معروف در روش تدریس;

ج) روش سؤال و جواب در سیره

د) اهمیت و جایگاه پرسش در سیره

هـ ) فواید روش سؤال و جواب

و) آداب و شرایط سؤال و جواب

مقدمه

“تربیت” بدون آموزش و آگاهى بخشى ممکن نیست و اگر ممکن نیز باشد، نمى توان آن را “تربیت” نامید. مهم ترین وظیفه مربى، آموزش و آگاهى بخشىِ به موقع، است و بقیه کار که استفاده از این آگاهى ها مى باشد، بر عهده دانش پژوه است. آنچه در این باره مهم به نظر مى رسد، در اختیار گذاردن آگاهى هاى لازم، به روش مطلوب و به موقع، از سوى مربّى است

محتواى آموزش در بخش هاى گوناگون تربیت، اعم از تربیت دینى، اجتماعى، سیاسى و; ، متفاوت است و البته خود، بخش مهمى از آموزش را تشکیل مى دهد. از آن مهم تر، چگونگى ارائه این محتوا توسّط آموزگار، و اصول و روش هایى است که او با استفاده از آن ها، محتواى آموزشى را به دانش آموز و دانشجو آموزش مى دهد و نیز چگونگى برخورد معلم با دانش آموز در هنگام آموزش است. محتوا هر چه خوب و مهم باشد، اگر از راه اصول و روش هاى صحیح آموزش داده نشود، ممکن است تلاش هاى معلّم و وقت ارزشمند دانش آموز را بر باد دهد

از سوى دیگر، از مسائل مهم تربیت اسلامى، کشف اصول و  روش هاى آموزش در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. آیا آنان اصول، روش ها،  و آداب ویژه اى را در آموزش احکام و معارف دینى به کار برده اند یا خیر؟ اگر به کار برده اند کدام اند؟ زیرا معصومان(ع)، اسوه هاى کاملى براى بشریّت هستند که انسان ها مى توانند با اقتدا به ایشان و پیروى از راه و روش آنان، دنیا و آخرت خویش را تأمین کنند. معصومان(ع) با شناختى که از خدا، انسان و هستى دارند، حقیقت را دریافته اند و بر اساس آن عمل مى کنند. گرچه آنان بیشترین هّم خویش را صرف تعالىِ روحى و آبادسازى آخرت مى کنند، ولى از دیدگاه آنان، زندگى این جهانى نیز بخشى از حقیقت است که باید در راستاى آخرت، از آن بهره جست؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود: «لیس منّا من ترک دنیاه لآخرته و لا آخرته لدنیاه[1]؛ کسى که دنیایش را به خاطر آخرتش و آخرتش را به خاطر دنیایش ترک کند، از ما نیست.» از این رو، کارهاى دنیوى آنان نیز بر اساس شناخت آنان از خدا، انسان و هستى است و از اتقان و استوارى بیشترى برخوردار است. علوم آنان بیشتر الهى و یا برگرفته از پیامبرخدا(ص) است؛ بنابراین، شیوهاى آموزشى آنان و اصول و فنون و آدابى که در آن ها آموزش به کار مى برند، به گونه اى است که از نظر علمى و روانى بیشترین و بهترین تأثیر را در مخاطب مى گذارد؛ چون برخاسته از شناخت حقیقى از انسان و روابط انسانى است. از این رو، در این فصل به بررسی اصول، روش ها، و آداب آموزش در سیره معصومان(ع)، می پردازیم

 فصل اول

اصول آموزشی

اهداف کلی: آشنایی با اصول آموزشی چون؛ اصل ارتباط، انگیزش، تفکر و تفقه، تفاوتهای فردی، کوشش، عینیت، تناسب آموزش با شرایط ارزشیابی

 مفهوم اصل

اصل، معادل کلمه انگلیسى “principle”، در لغت به معنى ریشه، اساس، و مبدأ است و در اصطلاح، در علوم مختلف به معانى گوناگونى به کار رفته است[2]. در این کتاب مراد از اصول آموزشی عبارت است از

«مجموعه قواعد کلى آموزشى که بر اساس مبانى و اهداف آموزشى، انشا مى شود و راهنماى عمل آموزگار قرار مى گیرد و رفتار آموزشى او را شکل مى دهد و او را در رسیدن به هدف، یارى مى رساند»

پیش از ورود به بحث یادآوری این نکته لازم است که اصول آموزشى در برابر اصول تربیتى قرار ندارد، بلکه اصول را مى توان به سه دسته تقسیم کرد: اصول آموزشى صِرف، اصول تربیتى صِرف و اصول آموزشى و تربیتى. ما در این کتاب تنها به اصول تربیتى صِرف نمى پردازیم؛ زیرا بحث ما آموزش یا تربیت علمی است. البته چون آموزش مقدمه اى براى تربیت است، مى توان گفت: همه اصول تربیتى هستند، ولى این تربیتِ به معناى عام است، و چون در تفکیک، مطالب به صورت جزئى تر و دقیق تر بررسى مى شود، اصول آموزشى را از اصول تربیتى جدا در نظر گرفته و تنها اصول آموزشى را ـ بدون در نظر گرفتن این که آیا جنبه تربیتى نیز دارد یا خیر؟ ـ از بررسى مى کنیم. این اصول عبارتنداز

1 اصل ارتباط  و جلب توجه مخاطب

اولین اصل از اصولى که معلم باید در تدریس رعایت کند، این است که باید پیش از هر چیز، با فراگیران ارتباط برقرار کند و توجه آنها را به خود جلب کند. آموزش و تدریس همواره باید بین دو نفر یا بیشتر باشد و تحقق آن بدون وجود طرف دوم و برقرارى رابطه بین آن دو، امرى نا ممکن است. دانشجویانى که به کلاس درس حاضر مى شوند، هر یک ممکن است با مسائل و مشکلات فراوانى در گیر باشند. دست کم، ممکن است در راه مدرسه و یا حتى در داخل کلاس، مسائلى ذهن کنجکاو آنان را به خود مشغول سازد؛ بنابراین، معلم باید در آغاز درس با شیوه هایى خاص، به ویژه به صورت غیرمستقیم، بین خود و آنان رابطه برقرار کرده، توجه آنان را به خود و در واقع به آنچه مى گوید، جلب کند. معصومان(ع) به این امر توجه کامل داشته، با شیوه هاى گوناگون، ابتدا توجه مخاطبان را به خود جلب کرده و سپس به بیان محتواى آموزشى مى پرداختند. در این جا برخى از آن شیوه ها را بیان مى کنیم

1 طرح سؤال: طرح سؤال ـ دست کم در این حد که از مخاطب پرسیده شود که آیا مایل است فلان مطلب برایش بیان شود ـ مى تواند توجه مخاطب را به معلم جلب کند. از این شیوه در سیره معصومان(ع) فراوان استفاده شده است. حضرت على(ع) خطاب به عده اى فرمود:« آیا فقیه حقیقى را براى شما معرفى نکنم؟ سپس فرمود: فقیه حقیقى کسى است که به مردم آزادى در گناه ندهد، آنان را از رحمت خدا نومید نسازد و از مکر خدا (عواقب معصیت) ایمن نکند، و با بى رغبتى به قرآن، چیز دیگرى به جاى آن نگزیند.»[3]

پیامبر(ص) نیز فرمود: «ألا أدلّکم على سلاح ینجیکم من أعدائکم و یدرّ ارزاقکم؟ قالوا: بلى؛ قال: تدعون ربکم باللیل و النهار فانّ سلاح المؤمن الدعاء؛[4] آیا شما را از سلاحى که از دشمن نجاتتان مى دهد و روزى را بر شما سرازیر مى سازد، آشنا نسازم؟ عرض کردند: بفرمایید، فرمود: شب و روز پروردگار خود را بخوانید؛ زیرا سلاح مؤمن دعاست»

2 بر انگیختن سؤال در ذهن مخاطب: از دیگر روش هاى جلب توجه مخاطب، این است که در ابتداى سخن، مطلب را به گونه اى بیان کنیم که در ذهن او سؤال طرح شود. در این صورت، مخاطب با طرح سؤال در بحث شرکت مى کند و با توجه کامل، به سخن معلم گوش مى سپرد. این شیوه نیز از شیوه هایى است که معصومان(ع) در آموزش هاى خود از آن بهره مى گرفتند و با بیان مطلبى مبهم، مشکل و یا نامفهوم، در ذهن مخاطبان سؤال ایجاد مى کردند

پیامبر(ص) فرمود: «اَکثِروا مِن ذِکر هادم اللذات! فقیل: یا رسول الله(ص) و ما هادمُ اللذات؟ قال: الموت؛ فانّ اَکَیس المؤمنین اَکثرُهم ذکرَ الموت و اَحسنهم للموت استعداداً[5]؛ از نابود کننده لذت ها بپرهیزید! عرض شد: نابود کننده لذت ها چیست؟ فرمود: مرگ؛ همانا زیرک ترین مؤمنان کسى است که بیش از همه به یاد مرگ و بهتر از همه، آماده مرگ باشد.»

امام صادق(ع) نیز از پیامبر گرامى اسلام(ص) نقل فرمود که: «همانا بهترین شما صاحبان عقلند. عرض شد: صاحبان عقل کیانند؟ فرمود: آنان کسانى هستند که داراى اخلاق نیکو و حلم همراه با وقارند، صله ارحام مى کنند و با مادران و پدران خود به نیکى رفتار مى کنند و با فقرا و همسایگان و یتیمان، هم پیمانند و; .[6]»

در روایتى دیگر پیامبر اکرم(ص) فرمود: «علیکم بسلاح الانبیاء، فقیل و ما سلاح الانبیاء؟ قال: الدعاء[7]؛ بر شما باد به سلاح پیامبران، عرض شد: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.»

3 تأکید بر اهمیت مطلب: تأکید بر اهمیّت محتواى آموزشى و نقش آن مثلاً در سرنوشت انسان، امتحان و یا هدفى که فراگیران دنبال مى کنند پیش از شروع هر درس مى تواند عامل مؤثرى در جلب توجه دانش آموزان به معلم و محتواى آموزشى و در نتیجه یادگیرى بیشتر آنان باشد. از این رو معصومان(ع) در سیره آموزشى خود، گاه مى کوشیدند تا از این راه توجه فراگیران  را به خود جلب کنند

اصبغ بن نباته مى گوید: از على(ع) شنیدم که مى فرمود: «حدیثى را براى شما مى گویم که سزاوار است هر مسلمانى آن را حفظ کند؛ سپس به ما رو کرد و فرمود: خداوند بنده مؤمنى را در این دنیا عذاب نمى کند، مگر این که براى او بهتر است تا این که او را در قیامت کیفر دهد، و گناه بنده اى را در این دنیا نمى پوشاند و او را عفو نمى کند، مگر این که براى او بهتر است تا این که او را در قیامت عفو کند.[8]»

4 استفاده از تکیه کلام هاى گوناگون، یا کلمه هاى خطاب در لابلاى سخن: استفاده از تکیه کلام در قسمت هاى مختلف سخن مى تواند، مانند دست اندازى که راننده را از خواب آلودگى و چرت زدن نجات مى دهد، توجه مخاطب را برانگیزد؛ زیرا این گونه کلمات در حکم ندایى است که متوجه تک تک افراد شده، آن ها را فرا مى خواند. این شیوه نیز از شیوه هایى است که معصومان(ع) از آن براى جلب توجه مخاطبان خود بهره مى بردند. عبارت هاى خطابى یا تکیه کلام هایى چون: ایهاالناس، عبادالله، یا بنىّ و مانند آن ها، در کلام آن بزرگواران فراوان به کار رفته است

در خطبه پیامبر گرامى اسلام(ص) در حجه الوداع، هفت بار از عبارت “ایهاالناس” استفاده شده است.[9] حضرت على(ع) نیز در خطبه معروف به دیباج، یازده بار از عبارت “عبادالله” استفاده کرده است.[10]

البته این کلمات، با توجه به ویژگى فراگیران، مى تواند متغیر باشد؛ در خطاب هاى فردى نام یا عنوان مخاطب مى تواند مورد استفاده قرار گیرد؛ براى مثال حضرت على(ع) در وصیت به کمیل، چهل و شش بار عبارت ” یاکمیل ” به کار برده است؛ از جمله: «یا کمیل! لا تأخذ اِلاّ عنّا تکن منّا. یا کمیل! ما مِن حرکه الاّ و اَنت محتاج فیها الى معرفه. یا کمیل! اذا اَکلت الطعام فسمّ باسم الذى لا یضرّ مع اسمه داء;[11]؛ اى کمیل! ]سخن را[ جز از ما مگیر تا از ما باشى. اى کمیل! هیچ کارى نیست، مگر این که در آن به شناخت نیاز دارى. اى کمیل! هرگاه غذا مى خوردى با نام کسى شروع کن که با نام او مرضى به تو زیان نرساند... .»

در قرآن کریم نیز چنین خطاب هایى از قول لقمان حکیم، نقل شده است که آن حضرت براى خطاب به فرزندش، از عبارت "یا بنى"استفاده کرده است؛ از جمله: «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَـنُ لاِبْنِهِى وَ هُوَ یَعِظُهُو یَـبُنَىَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُـلْمٌ عَظِیمٌ[12]؛ و هنگامى که لقمان به فرزندش، در حالى که او را نصیحت مى کرد، گفت: فرزندم! براى خدا شریک قائل مشو که شرک به خدا ظلم بزرگى است.»

        استفاده از این گونه عبارت هاى خطابى، به سخنرانى محدود نمى شود، گر چه در سخنرانى رایج تر است و بیشتر به کار مى رود؛ همچنین، کلمه هایى که در این راستا مى توان از آن ها بهره گرفت، در کلمات یاد شده خلاصه نمى شود، بلکه متناسب با مخاطب و زبان و اصطلاح هاى رایج زمان، مى توان از کلمات و اصطلاح هاى مناسب استفاده کرد؛ از جمله در زبان فارسى و براى دانش آموزان، مى توان از کلماتى  چون: برادران، دانش آموزان، عزیزان، فرزندان من، و;استفاده کرد و از این راه توجه آنان را به خود جلب نمود

2 اصل انگیزش

از دیگر اصول آموزشى در سیره معصومان(ع)، ایجاد و افزایش انگیزه و رغبت به یادگیرى در فراگیران است. ؛ زیرا یکى از مهم ترین عوامل مؤثر در یادگیرى، رغبت و انگیزه دانش آموز است. انگیزه دو گونه است: درونى و بیرونى. انگیزه درونى مى تواند تأثیرات بیشتر و عمیق ترى در یادگیرى داشته باشد. مراد از انگیزه درونى، انگیزه اى است که عامل بر انگیزنده آن درون خود فرد باشد، به گونه اى که فرد از درون، نسبت به یادگیرى اشتیاق پیدا کند و دیگر نیازى به تشویق هاى بیرونى نباشد. این نوع انگیزه، در هر کس باشد، معمولا در پیشرفت و ادامه کار به آسانى متوقف نمى شود، بر خلاف انگیزه بیرونى که به تشویق کننده هاى بیرونى نیاز دارد و با به دست آوردن آن مشوّق، انگیزه کاهش مى یابد و نیازی به تشویق و تحریک کننده جدید، پیدا مى شود؛ براى مثال، وجود حس کنجکاوى در انسان، یک انگیزه درونى براى یادگیرى و وعده پاداش، یک انگیزه بیرونى است؛ همچنین ایجاد یک نیاز در انسان، یک انگیزه درونى براى رفع آن نیاز است؛ از این رو یکى از راه هاى ایجاد انگیزه درونى این است که نیاز به علم و یادگیرى را در دانش آموز برانگیزانیم؛ به عبارت دقیق تر، باید عوامل درونى ایجاد انگیزه را فعال سازیم؛ زیرا انگیزه در هر صورت، درونى است، آنچه گاهى درونى است و گاهى بیرونى، عوامل انگیزه است و نه خود انگیزه

براى این کار، معصومان(ع) گاه ابتدا افراد را به جهلشان آگاه مى ساختند؛ پس از این که آنان از درون به علم و آگاهى احساس نیاز مى کردند و از امام آموزش مى خواستند، امام به آموزش آنها مى پرداخت. این کار از روى بخل علمى نبود، که این از ساحت آن بزرگان به دور است، بلکه به دلیل همین نکته آموزشى، یعنى ایجاد انگیزه، بود. سیره اى که اکنون بیان خواهیم کرد، نمونه اى از این شیوه است

روزى پیامبر گرامىِ اسلام(ص) به مسجد آمد، مردى نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد؛ سپس نزد پیامبر(ص) آمد و سلام کرد. حضرت پاسخ سلام او را داد و فرمود: برگرد و نمازت را بخوان که نماز نخوانده اى! آن مرد نمازش را دوباره خواند و نزد پیامبر(ص) آمد و سلام کرد. حضرت باز فرمود: بر گرد و نماز بخوان که نماز نخواندى! تا سه بار پیامبر(ص) چنین کرد. آن مرد پس از بار سوم که درمانده شده بود و نمى دانست عیب نمازش کجا است، عرض کرد: به آن خدایى که تو را به حق بر انگیخت، من بهتر از این نماز یاد ندارم، تو آن را به من بیاموز;[13]؛ پس پیامبر(ص) کیفیت نماز صحیح را به او آموخت

در این سیره، پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدا مى توانست نماز صحیح را به او بیاموزد، ولى چنین نکرد؛ زیرا آن مرد فکر مى کرد نماز صحیح را مى داند و نیاز به یادگیرى را در خود احساس نمى کرد. از این رو پیامبر(ص) ابتدا با این شیوه جهلش را بر او روشن ساخت و به او فهماند که کیفیت نماز صحیح را نمى داند و در جهل مرکب گرفتار است؛ یعنى ابتدا احساس نیاز را در او بر انگیخت و سپس با درخواست او، نماز صحیح را به وى آموخت

راه دیگر براى ایجاد انگیزه درونى، که در آیات و روایات و سیره عملى معصومان(ع) دیده مى شود، تشویق به علم آموزى و یادگیرى است. در این زمینه سفارش هاى فراوانى، به ویژه در آموختن علم دین، وارد شده است که در این جا تنها به بیان یکى دو نمونه اکتفا مى کنیم. حضرت على(ع) مى فرماید: «ایهاالناس اِعلموا اَنّ کمالَ الدین طلب العلم و العملُ به و انّ طلبَ العلم اَوجب علیکم مِن طلب المال، انّ المال مقسوم بینکم، مضمون لکم، قد قسمه عادل بینکم، و ضمنه سَیفی لکم به و العلم مخزون علیکم عند اَهله، قد اُمرتم بطلبه فاطلبوه;[14]؛ اى مردم! بدانید که کمال دین در طلب علم و عمل به آن است و طلب علم بر شما واجب تر از طلب مال است؛ زیرا مال بین شما تقسیم و براى شما تضمین شده است. عادلى آن را بین شما قسمت و ضمانت کرده و بزودى به عهد خود وفا خواهد کرد، ولى علم را از شما پوشیده و نزد اهلش اندوخته است و شما دستور دارید که به دنبالش بروید، و آن را بجویید; .»

در روایتى دیگر، امام صادق(ع) خطاب به اصحاب خود مى فرماید: «مَن حَفِظ من شیعتنا اَربعین حدیثاً بَعَثَهُ الله ـ عز و جلّ ـ یوم القیامه عالماً فقیهاً و لم یعذّبه[15]؛ هر کس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند، خداى عزوجل، در قیامت او را عالمى و فقیه محشور گرداند و عذابش نکند.»

از این قبیل آیات و روایات فراوان است که سبب تشویق مسلمانان به تحصیل علم مى شود و انگیزه درونى آنان را افزایش مى دهد. معصومان(ع) در این سیره ها مى کوشند تا انگیزه درونى افراد را به یادگیرى و علم آموزى افزایش دهند، به گونه اى که خود مشتاقانه به تحصیل علم بپردازند

از سوى دیگر، تشویق ها و تکریم هاى معصومان(ع) براى اهل علم و دانش پژوهان، عامل دیگرى در ایجاد انگیزه بیرونى در آنها بوده است. در این مورد نیز به ذکر یکى دو نمونه بسنده مى کنیم

راوى مى گوید: به امام هادى(ع) خبر رسید که فقیهى شیعى با یکى از ناصبى ها بحث کرده، و با دلیل او را محکوم و رسوا ساخته است. این مرد در حالى به مجلس امام وارد شد که تختى بزرگ براى بزرگان گذاشته بودند و امام در کنار آن تخت نشسته بود و در مقابل او نیز شمار بسیارى از علویان و بنى هاشم نشسته بودند. امام به استقبال این فقیه آمد و او را بر آن تخت نشاند. این امر بر بزرگان علوى و بنى هاشم گران آمد. علوى ها امام را بالاتر از آن مى دانستند که از او گلایه کنند؛ اما بزرگ بنى هاشم عرض کرد: یابن رسول الله! چرا این گونه فردى عامى را بر بنى هاشم، از طالبى و عباسى، مقدم مى دارى؟ امام فرمود: بپرهیزید از این که از کسانى باشید که خداوند درباره آنان فرموده است: «آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب ]آسمانى [داشتند به سوى کتاب الهى دعوت شدند، تا در میان آنان داورى کند؛ سپس گروهى از آنان روى مى گردانند، در حالى که ]از قبول حق[ اعراض دارند؟»[16] آیا به داورى کتاب خدا راضى نیستید؟ عرض کردند: چرا راضى هستیم! امام فرمود: آیا خداوند نمى فرماید: «کسانى را که به آن ها علم داده شده است، درجات عظیمى مى بخشد.»[17] پس خدا راضى نیست، مگر این که عالم مؤمن بر مؤمن غیرعالم برترى داده شود؛ چنان که راضى نیست، مگر این که مؤمن بر غیرمؤمن برترى داده شود.[18]

در روایت دیگرى چنین مى خوانیم: «عربى بادیه نشین نزد امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! دیه کاملى بر عهده من است و از پرداخت آن عاجزم. به خود گفتم از کریم ترین افراد درخواست کمک کنم، و کریم تر از اهل بیت رسول خدا نیافتم

امام(ع) فرمود: اى برادر عرب، سه سؤال از تو مى پرسم، اگر یکى را پاسخ گفتى، ثلث دیه را به تو مى دهم، اگر دو تا را پاسخ گفتى، دو ثلث دیه را مى دهم و اگر همه را پاسخ گفتى، همه دیه را به تو مى دهم. اعرابى عرض کرد: یابن رسول الله! آیا کسى چون تو که از اهل علم و شرفى، از کسى مثل من سؤال مى کند؟! امام فرمود: آرى؛ از جدم شنیدم که فرمود: نیکى به افراد باید به اندازه معرفتشان باشد

اعرابى عرض کرد: ازآنچه مى خواهى بپرس، اگر پاسخ دادم که دادم و گر نه، از شما مى آموزم و قدرتى نیست مگر از خدا.»[19]

امام حسین(ع) پرسش ها را مطرح کرد و اعرابى به همه آن ها پاسخ گفت؛ در نتیجه امام(ع) انگشتر خود را با کیسه اى حاوى هزار دینار به او داد و فرمود: دینارها را به طلبکاران بده و انگشتر را نیز در مخارج زندگى صرف کن.»

این گونه برخوردهاى معصومان(ع) نیز باعث تشویق اصحاب به فراگیرى علم، و تقویت انگیزه آنان مى شد

3 اصل کوشش

از دیگر اصول آموزشى در سیره معصومان(ع)، کوشش و فعالیت یادگیرنده است؛ یعنى کسى که مى خواهد در مسائل علمى و دینى، عالم و دانشمند شود، باید خود در این زمینه فعّال باشد، نه این که تنها منفعل و گیرنده باشد و منتظر بماند که معلم و استاد مطالب خود را بیان کند و او تنها گوشى باشد براى شنیدن و ضبط مطالب آن ها. فراگیر باید با انگیزه و فعّال، در پى فراگیرى علم باشد و در مسائل علمى و دینى کندوکاو کند، تا ـ دست کم ـ پرسش هاى لازم را فراهم آورد و از معلم و استاد، در پاسخ به پرسش هاى خویش کمک بگیرد

این ویژگى در سیره معصومان(ع)، بیشتر در مورد کسانى است که قصد دارند عالم و دانشمند شوند، نه عموم مردم. درباره عموم مردم، سعى معصومان(ع) بر این بوده که مطالب لازم دینى را، در هر فرصتى، به آنان بیاموزند، اگر چه آنان خود کوششى در این زمینه نداشته باشند؛ زیرا آموزش مسائل دینى به مسلمانان، وظیفه عالمان دین، به ویژه معصومان(ع)، است؛ البته معصومان(ع)، اغلب در مورد عموم مردم نیز مى کوشیدند تا به شیوه هاى گوناگونى توجه و انگیزه آنان را برانگیزانند. راز این مطلب در این نهفته که عالم و دانشمند کسى است که علم را به فهم، عقل و قلب و با تمام وجود خود درک کند، نه این که تنها مطالبى را در ذهن و حافظه خود نگهدارى کند. در این باره در اصل پنجم بحث خواهیم کرد

معصومان(ع) همواره مى کوشیدند تا شاگردان خود را به کندوکاو در مسائل علمى وا دارند، به گونه اى که ـ دست کم ـ پرسش را خود بیابند و پاسخ را از امام بشنوند؛ در این صورت پاسخ در برابر یک نیاز درونى است و فراگیر آن را به خوبى درک مى کند و اگر اشکال و ابهامى نیز درباره آن داشته باشد، با پرسش از امام آن را رفع کرده و علم را از مرحله سمع به مرحله فهم مى رساند

شیوه تدریس امام باقر و امام صادق(ع) و به طور کلى همه معصومان(ع)، بدین گونه بود که همواره پرسش از سوى شاگردان و اصحاب بود و پاسخ از سوى ایشان. “عماد زاده” در این باره مى نویسد

«در مسجد پس از نماز، امام(ع) رو به مردم مى کرد و یا حلقه درس طورى بود که صدر و ذیل نداشت و امام(ع) احتیاجات روز مردم را، که یک یک مى پرسیدند، به آنان مى آموخت و مى فرمود: بپرسید هر چه مى خواهید. هر یک از افراد، بر اساس مقتضاى نیاز روحى و معنوى خود، یا بر حسب احتیاجات محیط زندگى و احکام دین، مسائلى مى پرسید و امام به او پاسخ مى داد و سایرین هم مى شنیدند.»[20]

البته گاه معصومان(ع) حتى به مجرد شنیدن سؤالِ اصحاب نیز زود پاسخ نمى گفتند، بلکه تلاش مى کردند تا پاسخ را نیز از خود پرسش کننده بشنوند و او را در بحث در گیر کنند. به این سیره توجه کنید

محمدبن منصور مى گوید:« از امام ]باقر یا صادق(ع)[ درباره آیه "وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آبائنا وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ..."[21] پرسیدم، امام فرمود: آیا کسى را دیده اى که گمان کند خدا به زنا، شرب خمر و نظیر این محرمات امر کند؟ گفتم: خیر؛ فرمود: پس این “فاحشه”اى که آنان ادعا مى کنند خدا را بدان امرشان کرده، چیست؟ گفتم: خدا و ولیّش بهتر مى دانند؛ فرمود: این در مورد “ائمه جور” است که ادعا مى کنند خدا آنان را به حکومت بر مردم امر کرده است و حال آن که خدا آنان را به چنین کارى امر نکرده است;».[22]

در این سیره، افزون بر این که ابتدا پرسش از سوى شاگرد مطرح شد، امام در پاسخ نیز او را شرکت داد تا خود فکر کند و در بحث در گیر شود

این اصل دارای آثار آموزشی بسیاری از جمله؛ افزایش عمق یادگیری، افزایش گشتره یادگیری، تحرک دانش پژوه و تنوع آموزش،  استقلال علمی دانشجو و تحقق دانشجوی  واقعی خواهد بود

4 اصل تفاوت هاى فردى

توجه به تفاوت هاى فردى، از دیگر اصول آموزشى در سیره معصومان(ع) است. انسان ها هر یک در شرایط و محیط ارثى و زیستى ویژه خود، شکل مى گیرند؛ از این رو، گر چه داراى مشترکات فراوانى هستند، تفاوت هاى بسیارى نیز دارند. در این بحث در صدد بیان مشترکات و تفاوت هاى افراد نیستیم؛ آنچه مهم است اصل وجود تفاوت هاى انسانى است که این تفاوت نیز وجود دارد. قرآن کریم در این باره مى فرماید

«یَـأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـکُم مِّن ذَکَر وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَـکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَـلـکُمْ[23]؛ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ ]این ها ملاک امتیاز نیست [گرامى ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.»

البته این آیه گر چه بر بى تأثیرى این تفاوت ها در قرب به خدا تأکید دارد، در عین حال اصل وجود تفاوت را مى پذیرد. همچنین، آیات دیگرى بر وجود این تفاوت دلالت دارد؛ از جمله: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِى بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْض...[24]؛ برترى هایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده، آرزو نکنید! ]این تفاوت هاى طبیعى و حقوقى براى حفظ نظام زندگى شما و برطبق عدالت است[... .» و نیز: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِى الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَـت لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ[25]؛ ما معیشت آنان را در حیات دنیا، در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا یکدیگر را مسخّر کرده، و رحمت پروردگار از تمام آنچه جمع آورى مى کنند، بهتر است.»

بنابر این، اصل وجود تفاوت مسلم است و این تفاوت ها نیز برخى طبیعى و ارثى و برخى محیطى است. تفاوت هاى محیطى نیز برخى زیستى و برخى فرهنگى است. هر یک از این تفاوت ها مى تواند روش هاى آموزشى متفاوتى را طلب کند که اگر به آن توجه نشود، در فرایند آموزش اختلال ایجاد خواهد شد

معصومان(ع)، در امر آموزش، به این اصل مهم توجهى ویژه داشتند. پیامبر گرامى اسلام(ص) مى فرماید: «انّا معاشر الانبیاء امرنا أن نکلّم الناس على قدر عقولهم؛[26] همانا ما پیامبران مأموریم که با مردم، به اندازه عقلشان، سخن بگوییم.»

تفاوت در عقل، یکى از جهت هاى تفاوت انسان هاست که پیامبر اسلام(ص) در این روایت فرمود: ما به رعایت آن مکلّف هستیم. انسان ها در جهات دیگرى نیز تفاوت دارند؛ از جمله: استعداد ذهنى و قدرت فهم و مانند آن که آن ها را نیز در آموزش باید در نظر گرفت. معصومان(ع) در آموزش هاى خود به این تفاوت ها توجه مى کردند. محمد بن ابى نصر مى گوید: «سألت أبى الحسن الرضا عن مسأله فأبى و أمسک، ثم قال: لو أعطیناکم کلّما تریدون کان شراً لکم[27]؛ از امام رضا(ع) مسأله اى پرسیدم. امام پاسخ نداد؛ سپس فرمود: اگر هر چه را که شما بخواهید، برایتان بیان کنیم، براى شما ضرر خواهد داشت.» جابر بن یزید جعفى نیز مى گوید:« امام باقر(ع) هفتاد هزار حدیث برایم بیان کرد که براى هیچ کس نقل نکرده ام و نخواهم کرد. به امام(ع) عرض کردم: فدایت شوم! به سبب آنچه از اسرارتان براى من بیان کردید و من براى هیچ کس نقل نکرده ام، بار سنگینى بر دوش خود احساس مى کنم؛ گاه آن چنان در سینه ام فوران مى کند که چیزى شبه جنون بر من عارض مى شود! امام فرمود: اى جابر! هرگاه چنین شد، به بیابان برو و چاهى حفر کن و سرت را در چاه کن و بگو: محمد بن على(ع) به من چنین و چنان گفت.[28]

امام برخى مطالب را، براى همه بیان نمى کرد، بلکه وقتى به افراد خاصى نیز مى گفت، سفارش مى کرد که این مطالب را به کسى نگویند؛ زیرا هر کسى ظرفیت و تحمل شنیدن هر مطلبى را ندارد. معصومان(ع) حتى در پاسخ به یک سؤال، نسبت به افراد متفاوت، پاسخ هاى متفاوتى مى دادند. عبدالله بن سلیمان مى گوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا چنان که برخى علوم به سلیمان بن داود واگذار شد، به امام نیز واگذار شده است؟ امام فرمود: آرى.»؛ براى مثال روزى فردى مسأله اى از امام[29] پرسید. امام پاسخ داد. شخص دیگرى همان را پرسید، امام پاسخى دیگر به او داد و شخص سومى نیز همان را مطرح کرد، امام پاسخ سومى به او داد; . عبدالله مى گوید: سپس به امام عرض کردم: آیا هنگامى که امام جوابشان را مى دهد، آنان را مى شناسد؟ فرمود: آیا قول خدا را نشنیده اى که: «همانا در این نشانه هایى است براى هوشمندان»[30]، ]هوشمندان[ همان ائمه هستند ...؛ سپس فرمود: بله؛ امام هرگاه به مردى نگاه کند او را مى شناسد و رنگ او را مى شناسد، واگر صداى او را از پشت دیوارى بشنود، او را مى شناسد و مى داند کیست؛ خداوند مى فرماید: از آیات او خلق آسمان و زمین و اختلاف زبان ها و رنگ هاست، همانا در آن ها نشانه هایى براى عالمان است... .»[31]

آیا جز این است که این پاسخ هاى گوناگون به یک سؤال، به تفاوت و شرایط افراد سؤال کننده مربوط مى شود؟

همچنین معصومان(ع) در آموزش هاى علمى خود، اغلب از روش پرسش و پاسخ، به ویژه قسم اول آن[32] که پرسش از سوى شاگردان و پاسخ از سوى امام مى باشد، استفاده مى کردند[33] که این امر نیز از توجه ویژه معصومان(ع) به تفاوت هاى فردى حکایت مى کند؛ زیرا در این روش، هر یک از شاگردان با توجه به علاقه، استعداد و تخصص خود، پرسش هاى خویش را مطرح مى کردند و از امام پاسخ مى شنیدند؛ به دیگر سخن، روش علمى معصومان(ع) روش آموزش فردى بود، به گونه اى که در این روش، از مزایاى روش آموزش انفرادى امروزى استفاده و از عیب هاى آن پرهیز مى شد؛ زیرا یکى از عیب هاى روش هاى آموزش انفرادى امروزى را ترویج گوشه گیرى دانش آموزان و تشویق به انزوا مى دانند و این با هدف اجتماعى کردن دانش آموزان که از اهداف آموزش و پرورش است، منافات دارد؛ زیرا در این روش ها دانش آموز از اجتماع به دور است و با دیگران ارتباطى ندارد و به تنهایى، از معلم خود و یا از رایانه آموزش مى بیند؛ اما در سیره معصومان(ع)، اصحاب و شاگردان همه در یک مکان گرد هم مى آمدند و در عین حال، هر کس مسأله خاص خود را مى پرسید و پاسخ مى گرفت و با دیگران نیز در ارتباط بود

آثار آموزشى این اصل دارای آقثار آموزشی  از جمله: افزایش  کارآیی معلم، استفاده بهینه از تلاشهای استاد، افزایش انگیره و افزایش عمق یادگیری می باشد

5 . اصل تفکّر و تفقّه

 

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky