توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد :

پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

لوییس مامفورد(1990-1895)از متفكـرین برجسته قرن بیستم اسـت كه اول بار عقایدش را در كتاب فرهنگ شهرها منتشر كرد.از وی نوشتـه های زیــادی در زمینه برنامه ریزی اجتمـاعی،شهر،معمــاری وفنــاوری به جا مـــانده اســـت مشهورترین اثر مامفورد شهر در طول تاریخ است كه در آن پیدایش وتوسعـــه شهر را در دوران مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داده اســت.وی هـدف از نوشتن این كتاب را چنین بیان می دارد :
“من سعی كرده ام كه شكلها و كاركردهای شهر را بررسی كنم و اهـدافی را كه منجر به ایجاد آن شده است ،بیابم .چنانچه شهر نقایصی را كه در طول تـاریخ به همراه داشته از خود بزدایـد ،شهــرهای آینده نقش مهمتــری را نسبــت بـه گذشته ایفا خواهند كرد” .

لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم كه كدام راه را انتخــاب كنیم ،یا خود را وقف تكامل وپرورش انسانیـت كنیم یا تسلیم نیروهای خودكاری شویم كه خود ساخته ایم وآن را برموجودی كه خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان ‌‌(فرا تاریخی)تحمیل كـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی كنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی كه زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اكنون به مركز كنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودكار،فضایل انسانی را از آن سلب كرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشكار ساخته وبرخی از بیماریهایی را كه گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریكا است ،مورد بررسی قرار می دهد .
او سعی دارد به تكامل كه توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست: چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیك داشته بــاشیم وهمه كاركردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شكلی جدید از شهر دست یابیم كه توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .
شهرهای دوره باستان: میراثی از دهكده
نخستین وجه مشخصه گذار از دهكـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمركز نبود واجتماعات در اندازه های كوچك در دشتها وكنــاره های رودخانه ها پراكنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می كرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت كه امكان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبكه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می كرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری كه با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .

لوییس مافورد ضمن تجزیه وتحلیل اجزای شهر تاكید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌می كند كه كاركرد اصلی شهــر در مفهوم “نگهدارنده”متبلــورشده بود؛ به این معنــاكه شهرهمه عـوامل اجتماعی را در خود گرد آورده و در فضایی محصور ،روابط متقابل آنها را میسّر می ساخت.ارگ عنصر اصلی شهر به شمار می آمد و در اطراف خود دیواری برای حفظ امنیت ساكنان داخلی خود داشت كه بعدها به صورت عامل كنترل تعداد ساكنان شهر در آمد0 مازاد محصولات كشاورزی كارگاههـــای شهری در بازار به فروش گذاشته می شد 0علاوه بر آن بازار مكان ارتباطات افراد مناطق مختلف بود .

برای آنكه شهر یك “نگهدارنده”باشد لازم است مردم ونهادها رابه سوی خود جذب كند تابتواند به حیاتش ادامه دهد . لــوییس مافــورد در این خصوص از اصطلاح ابنزر هوارد یعنی مغناطیس استفاده می كند و می افزاید :”در شهرهای نخستین ،مذهب سازمان یافته این نقش را به عهــده می گیرد و مانند مغناطیس مردم را به سوی خود جذب می كند .بررسیهــای تاریخی نشـــان می دهد كه هدف شهرهای نخستین خدمت به اهداف خدایان بوده ونه اهداف انسانهـا .لذا در معابد این اعتقاد وجود داشت كه انسان برای آن آفریده شده تا خدایان را ستایش كند وبه آنها خدمت نماید واین امر علت وجودی شهر بود”.به تـدریج انسان با الهام از فنا ناپذیری خدایان ،معیاری برای فنا ناپذیری خود نیز یافت ودر شهر ساختارهای زیبایی شناختی را در قالب یادمانها به عنوان نمادی از جاودانگی به نمایش درآورد .
در تمدنهای مختلف به دنبال گسستن یا پیـوند با دهــكـده دو كاركرد متضاد بروز كــرد كه به ایجاد دو الگوی متضاد سومــر ومصر منجر شد . در اولی، عدم اطمینان ،خطر ،اضطراب ونمادهای قدرت درقالب دیوارهای مستحكم خود را نشان داد و در دیگری آرامش ،اطمینان واتكا به فواید خورشید ورود نیـــل (طبیعت)نظم را با عدالت در شهر مستقر كرد در سـومـــر قدرت در ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم ادامه یافت و به نیروهایی كه در اختیار ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم دهكده ادامه یافت وبه نیروهایی كه در اختیار تمدن بودند چهره ای انسانی بخشید .وجه اول با شیوه توسعه طلبی ،خشونت ،تضادواضطراب همراه بود كه در طول تاریخ ویژگی غالب شهرها شد و وجه دیگر ،بیانگر تعاون وهمیاری انسانی وغنای عواطف ودانش بود كه به همراه نهادهای زیبایی شناختی ،نیروهای بالقوه انسانی را رشد داد .
از دیگر مشخصات بارز شهر در این دوران ،قدرت انتقال فرهنگ در شكلهای نمادین والگوهای انسانی است كه در دهكده نیز موجب شكوفایی توان انسانها بود . با ضبط اسنادولوحه ها وسنگ نوشته ها ،وجهه شهربه عنوان”نگهدارنده” تقویت می شد واز این راه گذشته،حال وآینده به هم پیوند می خورد .انحصار طلبی ،تقسیم كار وتخصصی شدن در ماهیت شهر نهقته بود وموجب شد تا هر فعالیتی در بخشهای مشخصی از شهر مستقر شود 0نهاد مالكیت كه تمایز میان غنی وفقیر را موجب شده یود ،در شهر ابداع شد وزمین وهر چه در آن بود به معبد وخدای آن ،پادشاه تعلق گرفت 0از دیگر خصوصیات مهم شهر دوران باستان،شكل مادی گرفتن یا عینیت بود ،به این نحو كه در طرح شهر ،تخیلات ،عقاید ،شهود وادراك ،ویژگی مادی به خود گرفت وساختار قابل دیدن پیدا كرد .فرمانروایان پس از فتح هر نقطه آنجا را با خاك یكسان می كردند وبر اساس قوه تخیل و شهود خود آن را از نو می ساختند ویژگی دیگر شهرهای دوران باستان، هنر نمایش بود كه در آن هر فرد نقشی خاص را به عهده داشت 0به گفته رابرت ردفیلد وظیفه شهر بازسازی انسان است ،به این معنی كه وقتی شخصیت انسان در دهكده شكل می گیرد وقالب اصلی خود را می یابد ،دیگر تغییری نمی كند ؛اما در شهر انبوهی از نقشهای جدید به وجود می آید كه هنجارها وارزشهای اخلاقی ،آداب ورسوم،معماری ودر نهایت كل شهر را به طور مداوم تغییر می دهند .مجلـس،دربار ،ورزشــگاههــاواماكن گردهمایی،همه نمودهای نمایشی شهر بودند كه با ظهور گفتگو (دیالوگ)در ارتباطات شهری ،وجه نمایشی آن تكمیل شد.

شهر یونانی همچنان كه مفهوم(نگهدارنده)را بر خودمی پذیرد ،با خصوصیاتی از تمدن مصر وسومر جدا می شود.محیط زندگی در دشت ها و رودخانه ها تبدیل به زندگی در كوه و كنار دریا شد.شهر دارای حصار طبیعی،دریاوكوه بود واستحكامات گذشته را نداشت :اندازه محدود آن دسترسی افراد به حومه رابا پای پیاده امكان پذیرمی كرد و از این جهات تقابلی میان شهر ودهكده به چشم نمی خورد0
ارگ در قالب معبد وقصر(جدایی دین و سیاست)در شهر رخ نمود ،اما این بار مردم خدایی را پرستش می كردند كه دارای خصلت انسانی بود و تصویر فوق انسانی نداشت. از این رو مقیاس انسانی متفاوت از تمدن مصــر و سـومـر در قالب یادمانها ،چهره خود را آشكار كرد آداب مردم سالارانه دهكده به شهر راه یافت وهر فرد در هر جنبه ای از زندگی اجتماعی مشاركت می كـــرد .در نتیجه ابعاد ذهن و روح افراد گسترش یـافت و به دنبال آن عقاید وتخیلات در قــالب نمایش،شعر،مجسمه سازی،نقاشی،منطق،ریاضی وفلسفه جلوه گر شد همچنین نوع اقلیم نیروی كار زیادی را از كشت ‌‌آزاد كرد و مفهوم اوقات فراغت را برای انسانها به همراه آورد.
مافورد به دقت هسته های فعال تمدن یونان را می شكافد و كاركرد آنها را در جهت سلامت روح وجسم انسان مشخص می سازد.احساس فضا،نظم،هماهنگی وزیبایی موجود دراین مكانها را به تصویر می كشد وتداوم آن را در شهرهای آینده نشان می دهد .تاكید مافورد بروحدتی است كه در فضا،عناصر واجزا وكاركرد شهر نهفته بود .وی به عنوان نمونه از آگورا نام می بردكه قانون، حكومت ،تجارت،صنعت،مذهب وقابلیت اجتماعی شدن را در یك مكان گرد آورده بود.به تدریج شهر یونانی خصوصیات خوبی را كه از دهكده به ارث برده بود ،از دست داد ودر عوض ویژگیهای ارگ را یعنی انحصار امتیازات فرهنگی واقتصادی وتسلط اقلیت ساكن در آن بر شهر را در خود جای داد.
شهرهای قرون وسطی

مافورد ویژگی های شهر قرون وسطی نظیر فضای محدود وارگانیك،ساخت متناسب با اقلیم ،عدم تمركز وقوانین منطقه بندی(زونینگ)،در نظر گرفتن ابعاد ومقیاس انسانی در ساخت شهر ،اهمیت عنصر زیبایی شناسی،فقدان كنترل از خارج ودر نتیجه آزادی را می ستاید واصول شهــر سازی این دوره را چنین بیان می كند:
شهر قرون وسطی از یك هسته مركزی با منحنی های ارگانیك در اطراف آن تشكیل شده بود كه غالباً به شكل مدور هسته شهر را محصــور ومحفـــوظ می داشت .دروازه محل ملاقات شهری وروستایی بودكه از تمركز اقتصادی جلوگیری می كرد وتوزیع مناسب آمد وشد را موجب می شد.دیــوار اهمیت روانی داشت ،هم مظهـــر وحـدت بود وهم امنیت شهررا تضمین می كرد؛در تابستانها نیز به صورت تفرجگاه مورد استفاده قرار می گرفت .اجزای اصلی شهر عبارت بود از قصر،صومعه،كلیسای جامع،تالار شهر وتالار اصنـــاف. كلیســــای جامع در مركز واقع شده بود واصول بینش قرون وسطایی یعنی راز،غافلگیری،فضای باز ناگهانی،بلندی وارتفاع،وغنای اجزا وعناصر را آشكار می ساخت.
بازار در كنار كلیسا واقع بود وهمان كاركرد آگورا در شهرهای یونانی دوران باستان را حفظ كرده بود .واحدهای مسكونی با مصالح موجود محلی ساخته می شد ومقیاس انسانی در حد بسیار متواضعانه ای رعایت می گردید. خیابانها در وحله اول برای عبورپیاده طراحی شده بود وآمد وشد وسایل چرخ دار در مرتبه دوم اهمیت قرار داشت .خیابانهای باریك با نماهای منظم مردم را از باد وباران وتابش مستقیم آفتاب محفوظ می داشت.شهرقرون وسطی از محله هایی با كلیســـا بازار وتاسیسات آب رســانی خاص خود تشكیل شده بود.در محله ها مشاركت اجتماعی بسیارزیاد بود.آموزش واشتغال جمعی در خانواده وكارگاه كنار آن انجام می شد.
دیوار در محدود كردن رشد شهر نقشی نداشت ،بلكه شرایط طبیعی واجتماعی نظیر محدودیت آب رسانی،تهیه غذا ،مقررات شهرداری واصناف-كه ازاستقرار كنترل نشده افرادجلوگیری می كرد-وبالاخــره امكانات محدود حمــل ونقـــل ،ارتباطـات مانع از گسترش شهر بود.برای اولین بار در تاریخ اكثریت ساكنان شهر انسانهایی آزاد بودند كه با كنترل درونی یعنی رهبری وسازماندهی خود ،كنترل از بیرون را به حداقل رساندند.امابه تدریج قدرت سیاسی،نظامی،مالكیت خصوصی وانحصار طلبی از طریق روشنفكران در كلیسا نفوذ كرد ومفــاهیم مسیحیت را بی ارزش ســاخت.ابعاد روحی ومعنوی ازمیان رفت ومادی شدن بر حیات شهری اواخر قرون وسطی فایق آمد.
ویژگی های شهرهای قرون وسطی :
1-هماهنگی بین جزءوكل
2-در دسترس بودن
3-مقیاس انسانی
4-كوچه های پیج در پیج
5-سو كردن به چشم اندازهای دور
6-توجه كردن به اجزای قابل دسترس
شهرهای دوران رنسانس

در این زمان پرداختن به مفصل بنا وجزئیات رواج یافت ودر دل شهر ها خیابانهای وسیع احداث ودر دل بافتهای قرون وسطی میدانهایی احداث گردید ویك شبكه جامع خیابانهای اصلی ایجاد شد .رویكرد شهرسازی در این زمان یكپارچه سازی وكلیت بخشی به شهر از طریق ایجــاد خیابانهــا وشریانهای ارتباطی میان عناصر سازنده بود .بنابراین نظم وحركت نو در شهر به وجود آمد.
شهرهای دوره باروك
نظم وقدرت مشخصه دوره باروك بود.نهاد قدرت،نظارت برمردم را از طریق ساخت خی

ابانهای مستقیم در شهر افزایش داد وطبقات اجتماعی را به صورت از هم مجزا مستقر ساخت.رشد جمعیت وبه دنبال آن رشد شهر نظـام مردم سالاری را از كار انداخت ونظارت شخصی جای خود را به اقتدار نمایندگان داد .اجتماعات محلی به اجبار،كاركرد خود را به قدرت مركزی واگذار كردند كه در پایتخت مسقر بود.
شهرهای دوره صنعتی
اجزای اصلی شهر صنعتی ،راه آهن،معدن وكارخانه بود ومبنای سیاسی آن را ،از بین بردن اصناف،عدم تامین كارگران،ایجاد بازاررقابتی آزاد،حفظ وابستگی به خارج برای به دست آوردن مواد اولیه تشكیل می داد.شهرها محل انباشت توده ای از انساانها ومحل نگهداری ماشین آلات بود، نه مكان ارتباطات انسانی.در شهر جدید جای هنر،علم وفرهنگ خالی بود وشهر نتوانست آن را از گذشته خود به عاریت بگیرد.
در این عصر فرایند تخریب طبیعت نیزشكل گرفت ،جنگل ها ویران شدند،انواعی از جانوران ازبین رفتندند وتعـــادل طبیعی موجودات زنده درداخل مناطق بوم شناختی مورد تهدید جدی قرار گرفت.تحت فشار چنین محیطی بود كه بازگشت به هوای سالم ،آب پاكیزه،نور خورشید وفضای سبز كمال مطلــــوب طراحان وبرنامه ریزان شهری نظیر ابنزر هوارد،كامیلوسیته وحتی بارون هوسمــــان می شود كه معیارهایی برای بهداشت وزیبایی شهر وآشتی آن با طبیعت وضع كردند.
اصول هماهنگ سازی فضای شهری
پیشرفت تكنولوژی در نیمه اول قرن بیستمبه علت عدم دقت،آزردگی روانی برای جامعه پیش آورد.
در این خصوص اصول زیر را برای یكپارچه سازی فضای شهری همراه با در نظر گیری نیازهای انسانی وضع كرد:
1-وحدت2-مقیاس بین عناصر سازنده؛3-وزن عناصر معماری 4- ایجاد ریتیم بین عناصر؛5-توجه به اصالت معماری بومی 6- ایجاد تناسبات؛7-وجود تسلسل 8 -ایجاد تركیب ورای وزن عناصر معماری در كل فضای شهری
نقش شهر:
عوامل شكل گرفته با توجه به معیارهای طبیعی وانسانی كه شهر را شكل می دهد،ریخت یا قیافه یا مرفولوژی آن شهرگویند ه با توجه به نقشه مختلفی كه هر شهر ممكن داشته باشد مرفولوژی آن شهر فرق می كند،مثلأشهـــرهای مذهبی وزیارتی با وجود امامزاده،مساجد و كلیساها و داشتن برجها و گنبدها حـالت معنوی به خود می گیرند وشهرهای صنعتی با كارخانه ها وانبـارهایشـــان حالت خشك وخشن می یابند.
فرم شهر
طراحی شهری وشهر سازی،به منظور ایجاد محیط مناسب جهت زندگی انسان ونظام دادن (واقعی-عملكردی)به فضای زیست او ،انجام می گیرد.فرم شهری می تواند در حس جهت یابی،راحتی،امنیت،راندمان،وشكل دادن به سیمای شهر موثر واقع گردد.

شهرسازی
در حقیقت شهر سازی،ابتدا در اختیار سیــاستمداران ،تاریخ نویسان،اقتصاد دانان،ودیگر متخصصان (كه بدان پیش شهر سازی نیز می گوینـــــــد)قرار می‌رفت.سپس در شكلی كاملاً نظری وعمــلی،عمدتاً در اختیار متخصص او یعنی معمار قرار می گیرد وبر این اساس است كه لوكوربوزیه می گوید شهر سازكسی جز معمار نیست ونخواهد بود.

سیما و منظر شهر
به عواملی از شهر سیما یا منظر گویند كه با دیدن آن در انسان تغییرات روحی ایجاد م

ی گردد.عوامل ثابت و متحرك است . سیمای شهر را،بر مبنای عـوامل جسمی شهر،می توان بر اساس پنج عامل استوار است.
عوامل سازنده سیمای شهر
1-راه(مسیر):”راه”عاملی است كه معمولأ با استفاده از آن،حركت و مسیر در ذهن شكل می گیرد.از این رو،”راه”ممكن است خیابان باشد،پیــاده رو باشد؛ جاده،خطوط زیر زمینی تراموا ویا خطوط راه آهن باشد. معیارهای مشخصه مانند و باریكی مسیر می تواند توجه انسان را به خود جلب كند.پاره ای مظاهر وصفــــات مشخص نیز سیمای”راه”ها را قدرت میدهد.به عبارت ساده،خیابان هایی كه بسیار پهن یا بغایت تنگ هستند توجه مردم را بخود می خواندند.برای شناخت “راه”ها،خصوصیات نمای ساختمانها نیزاهمیت داردام عــــواملی چون تغییرعرض درمداومت راه موءثر است،درخت كاری،پیوستگی نمای ساختمانها ، تنوع ساختمان ها نیز از آن جمله است.”راه”نه تنها ممكن اســـت مشخــص و مداوم باشد؛بلكه جهتی روشن داشته باش؛البته وجود یك جهت از یــــك جانب “راه”، از جانب دیگر نیز به آسانی شناخته می شود.
وقتی كه شدت تراكم ساختما ن ها نیز بتدریج افزایش یابد،”راه”واجد جهت می شود.تغییر شدید در جهت”راه”چون حدی بر یك قسمت از آن می نهد و یا نقطه مناسب و چشم گیری برای ایجاد ساختمانی مشخص بوجود می آورد، ممكن است وضوح سیمای آن را بیشتر كند.
2-لبه(رمز):”لبه”عاملی خطی است كه تفاوتی در دید ناظر به وجود می آورد. مرز بین دو قسمت،شكافی،درامتداد طول و بین دو قسمت پیوستــه ی شهر، بریدگی كه خطوط راه آهن درشهر به وجودمی آورد،حدمجموعه ای ساختمانی ویا دیوار را می توان به عنوان مثالهایی از “لبه”در سیمای شهر ذكر كرد.”لبه”ها ،عواملی جانبی هستندونه محورهای توازن وتقارن،ممكن اســــت به صــورت عواملی باشند كه عوامل دیگر را مسدود كنند یا برآنها حدی نهند؛اماتا اندازه ای می توان در درون آنها نفوذ یافت لبه می تواند عامل سامان دهی باشد.
“لبه”؛معمولاً اما نه همیشه،مرز مابین دو قسمت متفاوت است ،در تشخیص سیمای شهر ،به عنوان عاملی جانبی مورد مراجعه قرار می گیــرد اگر چه ، پیوستگی و وضوح”لبه ها”از خصوصیات اساسی آنها است ،اما معنای اینكه “لبه”ای سیمایی قوی داشته باشد این نیست كه نتوان به درون آن نفوذ كرد؛ بسیاری از “لبه”ها “بند”هایی هستند كه قسمتهای مختلف را به یكدیگر پیوند می دهند نه آنكه مرزهایی كه قسمتهای مختلف را از یكدیگر جدا دارند.
3- محله:”محله”قسمتهایی از شهر كه شامل فضاهای مختلف است كه دست كم میان اندازه یا بزرگ است.باید واجد دو بعد باشند تاناظر احساس كند وارد آن شده است اجزای آن به سبب خصوصیــات مشتركی كه دارند كاملاً شناختنی هستند وهمواره می توان سیمـــای “محله”ها را از درون آنها تمیز داد واگر از خارج مرئی باشند، دریافتن نقـــاط مختلف از خارج نیز مورد استــفاده قــرار می گیرند0بسیاری از مردم ساختمان شهر را یا به “راه”ها ویا به “محله”های آن درذهن مجسم می كند،بسته به آن كه كدام یك موثرتر وبارزتر به دیده آید.

4-گره.”گره”هانقاطی حساس در شهر هستند كه ناظر می تواند به درون آن ها وارد شود وكانون هائی كه مبد‌ا ومقصد حركت او را به وجودمی آورند.ممكن است صرفاًمحل تقاطع دو خیابان یا دو جاده باشند؛جایی باشند كه خطــــوط حمل ونقل تغییر مسیر می دهند؛نقطه ای كه چند راه به یكدیگر می رسند یا از كنار یكدیگر می‌گذرند ویا نقطه اصلی شهر باشد .لحظاتی هستند كه در آنهــا تغییر از یك ساختمان به ساختمانی دیگر صورت می پذیرد یاممكن است محل تمركز باشند واهمیت آنها به سبب تراكم پاره ای از امور ویا خصوصیات در نقطه ای باشد؛مانند گوشه ای از یك

خیابان كه به اصطلاح”پاتوق”بچه های محل است یا میدانی كه از چهار طرف مسدود باشد .پاره ای از این”گره”های تمركز یافته،كانون ونقطه اصلی یك محله اند كه از آنها تاثیر محله به تمام قسمتهای آن نفوذ می یابد وخود”گره”در واقعنمادی برای تمام محله است.در این صورت می توان این نوع گره ها را هسته نامید.بسیاری از گره ها البته هم خصوصیات نخستین را دارند :محل تقاطع دو “راه”یا دو جاده اند وهم محل تمركز وتراكم پاره ای از فعالیتها هستند تصور وجود”گره”در شهر،از یك جانب به وجود”راه”ها وابسته است:چون عملاً باید راهی وجود داشته باشد تا تقاطع آن با راهی دیگر “گرهی” به وجود آورد.ازجانب دیگر به وجود “محله”ها؛چون گفتیم “گره ها”مهمترین نقطه یا كانون یا قطر”محله”هاهستند در هر صورت تقریباً یا در هرتصویری از شهر ،”گره هایی”موجود است ودر پاره ای موارد تاثیر انها ممكن است بیش از تاثیر سایر عوامل در سیمای شهر باشد.
5- نشانه(نقاط اصلی)عامل موثر در تشخیص قسمتهای مختلف شهر هستند؛با این تفاوت كه ناظر به درون آنهاراه نمی یابد .معمولاً اشیایی كه ظاهری مشخص دارند:مانند ساختمان ها ،علائم،فروشگاهها،یا حتی یك كوهمی تواند “نشانه ای” باشد. خصوصیات “نشانه”باید چنان باشد كه بتوان آن را ازمیان عوامل بسیار باز شناخت.شروند می تواند موقعیت خود را با نشانه بیابد ووجود این تفاوت به لحاظ آسودگی خاطر وسهولت در جابه جایی بسیار مهم است .پاره ای از” نشانه” را كه بر پاره ای عوامل كوچك قد برافراشته اند می توان از دور به زوایای مختلف تمیز داد و در جهت یابی، آن ها را از تمام جوانب مورد استفاده قرار داد.ممكن است” نشانه” ها در داخل شهر باشند یا به اندازه ای دور كه مدام جهتی خاص را مشخص دارند.تك برج ها،گنبدهای طلأیی و تپه های گران پیكر مثالهایی هستندكه معرف” نشانه” در سیمای شهراند. حتی نقطه ای متحرك،مانند خورشید را كه حركتش منظم و آرام است می توان به عنوان” نشانه” ای گرفت.
” نشانه” ها را می توان عواملی در نظر گرفت كه برون آن ها به دیده ی ناظر می آیدو مقیاس آن ها ممكن است بسیارمتفاوت باشد.از خصوصیات مشخصه ” نشانه”ها بی نظیر بودن آن ها است:عاملی كه منحصر به فرد باشد و در ذهن خاطره ای بگذارد.اگر” نشانه” ها فرمی واضح داشته باشند،اگر با زمینه ی خود متضاد باشند و اگر محل آن ها بر اطراف خود غالب و مسلط باشد.شناخت آن ها به آسانی بیشتر میسر است و احتمال بیشتر هست كه بر آن معنایی متصور باشد؛ به نظر می رسد نقش،تصویر و یافرمی كه از زمینه ی خود متمایز باشد، موءثرترین عامل در به وجود آوردن یك” نشانه” باشد.زمینه ای كه در آن” نشانه” ای متمایز می شود لأزم نیست محدود به اطراف نزدیك آن” نشانه” باشد.اگر ” نشانه”ای در محل تقاطع چند راه واقع شود بر قدرتش می افزاید.
روابط عوامل سازنده سیمای شهر

هیچ یك از عواملی كه ذكر كردیم در واقع به تنهایی وجود ندارند؛”محله”ها با “گره”ها پیوند دارند و “لبه”ها حد آنان را مشخص می دارد و یا”راه”ها می توان به درون آن ها داخل شد و”” نشانه”ها سیمای آنان را متمایز می كند. هر عامل،معمولأ عوامل دیگر را در بر می گیرد و در دیگر عوامل نفوذ می یابد.ده قرار گیرد ، تغییر یابد. از این رو یك جاده ممكناست برای شخصی كه در آن اتومبیل می راند یك “راه”باشد وبرای شخصی كه پیاده طی طریق می كند یك “لبه”.یا اگر شهری را صرفاً به حدود خود شهر در نظر آوریم ،ناحیه مركزی آن ممكن است،”محله”ایبه تصور آید واگر شهر را با نواحی اطراف آن در زمینه ای بزرگ در نظر آوریم،ناحیه مركزی آن را ممكن است “گره”ای متصور داریم.
وقتی كه عوامل نخستین در شناخت سیمای شهر موجود باشد ویا واحدی از شهر سیمایی مشخص داشته باشد درجه تجانس عوامل موجود در داخل آن اهمیت خود را از دست می دهد،خاصه اگر پاره ای عوامل به طور متناوب در سیمای آن واحد تكرار شود.
خصوصیات شهرهای ایران
بی تردید شهرهای ایرانی همرام با تضمین هماهنگی وپیوستگی فضای شهری سرشار از عناصر متنوع وهوشمندانه است كه روح انسان را دچار فرح وانبساط می نماید ومنظر پیش روی او را به گونه ای انسانی شكل می بخشد .تمهیدات معماران گذشته این دیار در باب شكل دادن به راسته ها ،جاسازی بناهای ویژه وخاص در فضای شهری ،ایجاد موقعیت دید،استفاده از پر وخالی ،كوتاه وبلند وپیوند ارگانیك میان طبیعت وبنا ورعایت سلسله مراتب شهری وهمه وهمه نشان از دستاوردهای ارزشمند در حوزه طراحی شهری مبتنی بر درك ومعیارهای طراحی فضای شهری است.
آنچه در گذشته تابناك معماری ایران در عرصه شكل دهی به شهر حائز اهمیت است توجه معماران به تاثیر ات عاطفی شكل شهر وروان آدمی است .
در گذشته های دیرین ،نگرش شهرسازان به زیباشناسی،سلیقه ای زودگذر وتابع احساس شخصی وعاطفی سك فرد نبوده بلكه بر پایه سلسله قوانین معین وانتظام یافته قرار داشته ودر انطباق آن با ساختارهای اجتماعی كوشش بسیار صورت می گرفته است.
تفكر گذرا بدون تكیه برسنت،سبكسری لذت مآبانه بدون توجه به ساختار اجتماعی شهر هرگز در ماهیت شهرهای ایرانی وجود نداشته است .
مفاهیم ضروری كه معماران در گذشته بدان توجه داشته اند عبارتند از:
نظم،وحدت،تركیب و هماهنگی
قواعد و اصولی مانند نظم،وحدت،تركیب و هماهنگی مباحث نظری گسترده ای را در تاریخ طراحی شهری پی ریزی كرده اند.آنچه در اینجا می توان گفت این است كه بدنه ی فضای شهر اعم از میدان و خیابان باید واحد نظم ، دارنده ی وحدت ، هماهنگ و تركیب مطلوب داشته باشد ، برای دستیابی به این امر گفته میشود كه بدنه ی فضای شهری(خیابان یا میدان)به مثابه یك كل تلقی می گردد كه ازمجموعه ای نماها به منزله اجزاء تشكیل شده است.باید بین اجزاء(نماها)در ایجاد

كل بدنه سازگاری ،توافق وارتباط وجود داشته باشد.این توافق در نتیجه ارتباط میان عناصری در نماها است كه از آنها در پژوهشهای طراحی شهری با نام اركان شامل ریتمهای عمودی ریتمهای افقی وخط آسمان واجزاء شامل ورودی، پنجره،نسبت سطوح پرنما به سطوح روزنه ها ،تركیب بالكنها ،ستون وستونچه ها ،تورفتگی ها ،پیش آمدگی ها ومانند آن یاد كرده اند.درباره این مفاهیم ضمن شرح قواعد سخن رفته است .

تقارن
تقارن در بدنه فضاهای شهری عبارت است از ترتیب وآرایش عناصر واجزاء همانند در دو سوی یك محور تقارن در معماری وفضای شهر ایرانی همواره قرین وحدت وبا عناصر پرقدرت مركزی به صورت طاق نما یا ورودی همراه بوده است.توجه وهدایت به مركز ومبرا در شیوه هنر ایران سابقه دارد تركیب متقارن در این صورت با داشتن خصوصیت مركزیت دارای وحدت شكلی نیز می باشد در تركیب نماهای شهری در بدنه یك خیابان یا میدان ممكن است نمایی به خودی خود دارای تقارن یا تعادل نباشد ،اما در جمع یا نماهای مجاور تقارن ویا تعادل حاصل شود .
تعادل
تعادل در بدنه فضاهای شهری عبارت است از همتراز یا مساوی كردن وزن های بصری در نما.برای دستیابی به آرامش بصری در نما ،تمام نیروهای بصری در یك نما باید یكدیگر را خنثی كنند.برای مثال جمع نیروهایی كه در جهت افقی قرار می گیرند باید با جمع نیروهایی كه در جهت عمودی واقع شده اند به حال تعادل درآیند.
ریتم
ریتم یا وزن در نمای فضاهای شهری تكرار قوی ،منظم وپیوسته گروه عناصر واجزایی است كه موجدیك كل است .در فضاهای شهری ایران،یك دهنه طاق در نما عنصری ایستا است،اما دو،سه،یا چند طاق مبین تكرار،حركت وریتم است .ردیفی از طاق نماها یا دهانه ها اگر در تقابل با طاق نماها یا دهنه های متفاوت قرار نگیرند،حاصل یكنواختی است.تقابل شكلی در نماهای شهری موجد ارزشهای بصری است .
تكرار اندازه های همانند ویكسان دهانه ها با توجه به تقابل شكلی در تركیب ورودیها ریتمی را ایجاد می كند كه خود موجد بافت ،الگو یا طرحی از خطوط(GRAIN)در سطح نما است .این خصوصیت چهارچوب منظمی به وجود می أورد كه در آن طرحهای معماری متنوع می تواند انتظام پیدا كند.اگر مقیاس واندازه دهانه ها نسبت به هم دلبخواه باشد ،نتیجه بی شكلی(disfiguration)در بدنه خیابان یا میدان خواهد بود
مركزیت

جا ومحل ورودی وترتیب روزنه ها در نما می تواند به وحدت شكلی در تركیب بدنه منجر شود یا به تضعیف آن بینجامد به ویژه جای ورودی در ارتباط با فضا وشكل میدان یا خیابان اهمیت دارد در هر حال ورودی هر نما به خودی خود باید چه در صورت تركیب متقارن ویا تركیب متعادل جلوه محوری ویا حداقل مشخص داشته باشد
تقسیمات پنجره
تقسیمات داخلی پنجره ها بر اساس محور های افقی و عمودی به صورت متقارن در بیننده احساس آرامش بصری و توزن ایجاد می كند، در حالیكه تقسیمات نا متقارن كه محور پنجره را به راست یا چپ متمایل می كند،توازن را از میان می برد.

همانندی
لزومی ندارد كه ساختمانهای خیابان همانند و شبیه به هم(similar)باشند تا وحدت ایجاد گردد.بلكه مایه ای اصلی(motif)ونمایان بویژه در حوزه ی دید ناظر و اساساً درطبقه همكف میتواند مجموعه ساختمانها را به هم پیوند دهد.روش كلأسیك دستیابی به این امر در نتیجه طراحی شهری غرب ایجاد عناصر معماری مانند ردیف ستونها (colonnades)یا گذر های سر پوشیده تاقدار(arcades)به مثابهعناصر وحدت دهنده(unifying elements)در طبقات پایین است.
علأوه بر موارد فوق بویژه اجزاء و عناصر ساختمانی مرتبط، كاربردمصالح مشترك وحدت را در سیمای خیابان تقویت می كند.
قاعده كل رشد یابنده
گروه كریستوفر الكساندر و همكاران در نظریه شهر سازی خود دستیابی مجموعه منسجم به یك كل در توسعه شهری را ارائه داده اند، كلی كه با مردم وبه طور خود به خود شكل گرفته و این مسئله لزوم قاعده ای برای انتظام بخشیدن این فرایند را ضروری می كند.
روشهای مختلفی برای اینكه شهر به تدریج به كل تبدیل شود،وجود دارد.بنابراین ما باید قوانینی كه كلییت را در شهر به وجود می اورند بیاموزیم و عملی كنیم تا هر گونه افزایش در ساختمان سازی در جهت بهبود وضع شهر صورت گیرد. در حقیقت قانون فراگیر تنها به یك چیز نیاز دارد:هر عمل ساختمانی و هر میزان رشد شهر درسمت آفرینش كلیت قرار می گیرد.
كل وجز در طراحی شهری
محصول طراحی شهری باید به صورت یك كل درآید.كلی كه ادراك آن آسان باشدوناظر بتواند تركیب آن را در ذهن مجسم كند.در حقیقت ورای عناصر واجزای شهری كه كنار هم قرار می گیرند چیزی است كه آن را ارتباط می گویند.یك فرایند كلیت ساز در طراحی بایستی تركیبی از ساختار فضایی برگرفته از تئوری شكل زمین وكیفیات ارتباطی برگرفته از تئوری ارتباط وهمچنین مسائل اجتماعی برگرفته از تئوری مكان باشد.
یك فرایند كلیت ساز نباید ایستا باشد بلكه باید قابلیت تغییر ونوآوری داشته باشد تا بتواند مفاهیم جدیدی را برای استفاده كنندگان معاصر بیان نماید.

از اهداف فرایند كلیت ساز در طراحی شهری می توان ارتباط نزدیك میان حوزه كاری وحوزه مسكونی كه هدفی جز حذف زمینه های باطله در درون مراكز شهر ندارد،اشاره كرد.
اهداف فرایند ساز كلیت باید در راستای ایجاد یكپارچگی بین هویت منطقه با طرح فضای شهری باشد. وقتی می گوییم كه چیزی همچون یك كل رشد می كند منظورمان این است كه كلیت مولد،اصل ومنشأ وموجد دائمی رشد آن است ،یعنی اینكه رشد تازه آن چیز،از طبیعت ساختاری ویژه وخاص گذشته آن برخیزد.این یك كل خود مختار است كه قوانین درونی وفرارویی آن بر پیوستگی اش وبر آنچه در آینده از آن فرا خواهد رویید حاكم است.
این خصوصیت در شهرهایی كه همچون اندامی زنده به نظر می رسند با قدرت تمام احساس می شود.تا درجه ای می توانیم این را حقیقتی درباره تاریخ این شهر بدانیم.
اینگونه كلیت رشد یابنده چیزی صرفاً مختص شهرهای كهن نیست. این ویژگی همواره در تمامی اندامواره های بالنده وجود دارد(این كه چرا ما احساس می كنیم كه شهرهای كهن تا حدودی زنده هستند000به سادگی به این دلیل است كه آنها وارگانیسم ها در این كلی

ت رشد یابنده خود مختار وبرخوردار از كنترل درونی،اشتراك دارند).
ویژگی های كل رشد یابنده
در هر یك از این كلهای رشد یابنده برخی ویژگیهای اساسی وضروری وجود دارد.
نخست،كل به تدریج رشد می كند،ذره ذره پا به عرصه وجود می نهد.
دوم،سیر تحول كل قابل پیش بینی نیست.هنگامی كه پا به عرصه وجود می نهد،هنوز معلوم نیست كه چگونه ادامه خواهد یافت یا در كجا متوقف خواهد شد،زیرا تنها كنش متقابل رشد با قوانین خاص كل می تواند تداوم وپایان آن را به دست دهد.
سوم، كل منسجم است.كل واقعاًكل است،تكه تكه نیست وبخش های آن نیز كل هستند وهمچون بخشهای یك رویا به شیوه هایی شگفتی آفرین وپیچیده به هم مرتبطند.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 cpro.ir
 
Clicky