مقاله بررسی ایمان در قرآن و نقد نظریه شبستری دارای 46 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی ایمان در قرآن و نقد نظریه شبستری کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
سیری در ایمان و آزادی (مجموعه مقالاتی از مجتهد شبستری)
ایمان یک حس معنوی است
ایمان ایدئولوژی نیست
معیار و احیای دین، تجربه دینی است
ایمان و نو شدن مدام
هر عصری تجربهای متفاوت خواهد داشت
شریعت جاودانه نیست
لزوم پالایش نهادهای دینی
متعلق ایمان
ایمان عالمانه است
موانع ایمان
ظرف ایمان، قلب است
ایمان درجات دارد
لوازم ایمان
الف. وصف صریح مؤمنان
بز خطابهای «یا ایها الذین آمنوا»
ج. آیاتی در بیان شأن اهل ایمان
در ترازوی باور و اندیشه
در ترازوی احساسات دورنی و معنوی
در ترازوی عبودیت خدا و طاعت رسول(ص)
در ترازوی عمل به شریعت
در ترازوی صفات اخلاقی
ایمان هدایت آفرین است
پیآوردهای ایمان
در ترازوی باور و اندیشه
در ترازوی احساسات درونی و معنوی
در ترازوی عبودیت خدا و طاعت رسول(ص)
در ترازوی عمل به شریعت
در ترازوی صفات اخلاقی
گناه و ایمان
ایمان و راز نجات
در جمع بندی این دو گونه آیات میتوان گفت:
نقدی بر فهم شبستری
نتیجهگیری
پی نوشت
منبع
مجتهد شبستری، محمد، ایمان و آزادی، چ پنجم، تهران، طرح نو، 1384
کتاب «ایمان و آزادی» مجتهد شبستری قرائتی دگر از ایمان در کتاب هدایت دارد. سخنان نویسنده هرچند شیرین است، اما نباید حلاوت کلام، فریبی شود تا از حقیقت آن باز بمانیم. بهتر است با همان مبانی هرمنوتیکی فهم کتاب و سنت، به منبع رجوع کرد و آب را از سرچشمه نوشید. ایمان در قرائت شبستری به تجربه دینی تفسیر میشود و در احیای دین به احیای تجربه دینی بسنده میشود
این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی، بند بند کلام را به آیه آیه کتاب عرضه کرده است. ریشه ایمان و متعلقات آن، صفات ایمان مؤمنان و نیز لوازم ایمان از قرآن گرفته شده است. و در نهایت، مدعیات با ادعاهای قرآن در کنار هم آمده و قضاوت به خوانندهگان سپرده شده است
کلیدواژهها:حقیقت ایمان، شریعت، صفات اخلاقی، گناه، هدایت
کتاب ایمان و آزادی را از نمایشگاه کتاب خریده بودم. فراغتی برای قرائت فهم مجتهد شبستری نمییافتم. بالأخره فراغت حاصل شد و آیههای کتاب ایمان مجتهد را تلاوت کردم تا بر ایمانم افزوده شود. قصدم این بود که دل به صدای ایمان سپارم و خاطر آسوده کنم. کلامش شیرین بود ومن در هر کلام شیرینی حذر میکردم تا مبادا حلاوتش، هوش از من برباید. آموخته بودم که هر کلامی را باید به محک کلام خدا سنجه کنم تا سره را از ناسره تشخیص دهم
پس از قرائت کتاب، به سراغ معیار رفتم. کتاب را به دقت در هفت روز خوانده بودم و با دقتی بیشتر در هفتاد روز بر قرآن عرضه میکردم. برای اینکه صحیح قضاوت کرده باشم، تمام آیات قرآن را که واژه ایمان و مشتقاتش در آن به کار رفته بود، آیه به آیه تدبر کردم. هر چند برای یافتن پرسشهایی که در ذهنم ایجاد شده بود میتوانستم از آیاتی دیگر یا از بحثهای کلامی و عقلی استفاده کنم، اما در این نوشتار از تمسک به آیاتی که واژه ایمان در آنها به صراحت آمده باشد، فراتر نرفتم
چند صباحی که گذشت کار به اتمام رسید و باید شرح این دو سفر را مینوشتم؛ سیری در ایمان و آزادی و سیری در قرآن در باب ایمان. در سیر نگارش این مقاله ابتدا قرائت مجتهد شبستری را از مسئله ایمان تدوین کردم. این بخش از مقاله، تدوین و دستهبندی کلمات ایشان در کتاب ایمان و آزادی است که گردآوری مجموعه مقالات ایشان است. در بخش دوم، فارغ از مدعیات بخش اول، ایمان را در قرآن بررسی کردم. در هر قسمت هر ادعایی را به تمام آیاتی که یافته بودم در پی نوشتهای مقاله مستند کردم و گاه برای تبرک، نمونههایی را در متن آوردم، چه اینکه اگر میخواستم تمام آیات را اشاره کنم، مثنوی ایمان به درازا میکشید. پس به اجمال گذراندم و تفصیل را به خواننده واگذار کردم. در بخش پایانی مقاله، به نقد و ارزیابی کتاب پرداخته و قضاوت را در بخش نتایج، عرضه کردم. باشد که در این قضاوت از هرمنوتیک کتاب و سنت تخطی ننموده و فهم خود را به قرآن تحمیل نکرده باشم
ایمان ابراهیمی نتیجه تسلیم و انجذاب در برابر پیام خداست.1 «ایمان این است که انسان، مخاطب خداوند قرار گیرد؛ کسی که میشنود ایمان دارد. مؤمنانه زیستن، شنونده زیستن است، نه انباشتن یک سلسله اصول عقاید خشک در ذهن»
«در قرآن گفته نشده است مؤمنان کسانی هستند که عقیده دارند، عالم خدایی دارد. اصلاً واژه عقیده در قرآن نیامده است. شما وقتی حالات مؤمنان را در قرآن بررسی میکنید به یک سلسله حالات وجودی برخورد میکنید، مثلاً مؤمنان کسانی هستند که وقتی حق را میبینند و میشنوند، اشک از چشمانشان سرازیر میشود؛ کسانی هستند که در جهان، آیات خدا را میبینند؛ کسانی هستند که قرآن شفای دردهای آنهاست؛ کسانی هستند که با یاد خدا دلهای آنها آرام میگیرد»
ایمان در عصر رسولان، متفکرانه نبوده است. «معاصرین پیامبر مجال آن را نمییابند که خود را کناری کشیده و به تفکر و تعقل بپردازند و در عصر رسولخدا علم کلامی موجود نیست»،4 حتی معجزهها هم پذیرش منطقی و معقول نداشتهاند. این طور نبوده است که معجزه بر رسالت رسول دلالت یقینی و قطعی داشته باشد. «میان وقوع معجزه به دست پیامبران و صدق دعوت نبوت آنها ملازمه منطقی وجود ندارد، اما وقوع چنین پدیدههایی انسانها را آماده پذیرش ایمان میکند تا ایمان آورند»
«ایمان، ایدئولوژی و عقیده نیست. اصولاً در متون دینی ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت واسلام) این تعبیر عقیده که متأسفانه در جامعه ما ایمان اشخاص را با آن میسنجند، به کار نرفته است. ایمان را اصلاً به جامعه نمیتوان نسبت داد. ایمان هویت اجتماعی ندارد و وسیله رسیدن به اهداف اجتماعی نمیتواند قرار بگیرد
وقتی معلوم گردد ایمان چه نیست، روشن میشود که انتظاری که معمولاً انسانها از عزم اجتماعی و سیاست و دانش متودیک و ایدئولوژی و عقیده و مانند اینها دارند، از ایمان نمیتوان داشت؛ یعنی نمیتوان ایمان افراد را وسیله برقراری نظم اجتماعی قرار داد یا آن را وسیله اعمال سیاستهای معینی نمود»
«این جانب قبول ندارم که انبیا ایدئولوژی آوردند. انبیا دعوت به ایمان کردند و ایمان غیر ایدئولوژی است. همچنین هدف انبیا به عنوان نبی، احیای تجربه دینی و تعبیر صحیح آن بود. آن چه در بیرون و زندگی اجتماعی اتفاق میافتاد، محصول عوامل زیادی بود که یکی از آنها ایمان مردم بود. اصلاً مطلب این نبود که پیامبران درون مردم را تغییر میدادند تا واقعیتهای اجتماعی تغییر پیدا کند. تغییر واقعیتهای اجتماعی محاسبات و مقدمات و علل خود را دارد و تنها با تغییر درون مردم واقعیتهای اجتماعی عوض نمیشود. اگر پیامبری مانند پیامبر اسلام توانست واقعیتهای اجتماعی را نیز تغییر دهد برای این بود که مانند یک سیاستمدار وارد فعالیتهای سیاسی شد، اقدامات سیاسی انجام داد و علاوه بر اینکه نبی بود و از غیب باخبر شده بود، یک سیاستمدار بسیار باهوش و عاقل هم بود»
«از تحلیل مفهوم ایمان با مراجعه به متون دینی برنمیآید که حکومت جامعه ما دموکراتیک باید باشد، ولی چون واقعیت اجتماعی، آن را میطلبد، انسانهای مؤمن باید با این واقعیت، نسبتی برقرار کنند. ; امروز شکل معقول برقراری نسبت با واقعیت اجتماعی جامعه ما تنها به صورت یک حکومت دموکراتیک میسر است»
ادیان سه سطح دارند: اعمال و شعائر، ایدهها و عقاید و تجربههای دینی. «اگر تجربهها وجود نداشته باشند، آن اعمال و شعائر، جز یک سلسله عادات عرفی و اجتماعی و فرهنگی چیزی نخواهند بود. این جانب، اصل و اساس دینداری را در تجربهها میدانم. ; در قرآن مجید دین به معنای مجموعهای از گزارههای القا شده به وسیله وحی که انسان باید آن را قبول کند، نیامده است. ; در قرآن کسی دیندار است که مؤمن است و کسی مؤمن است که این شناختها را بر اساس تجربههای ایمانی دارد»
«در این صورت، احیای دین را بیش از هر چیز در احیای آن تجربهها باید جستوجو کرد. هرگاه در عصری آن تجربهها احیا شود، دین احیا شده است. البته متناسب با آن تجربهها سطح شناخت و عقیدهها با آنها هماهنگ میشود و همین طور است اعمال و شعائر. ; ممکن است اعمال و رفتار مردم یک جامعه در عصر معینی ظاهر دینی داشته باشد، ولی اصلاً بر تجربه دینی متکی نباشد، بلکه بر عادتها و منافع و آداب و رسوم متکی باشد»
حتی در مورد رفتار و مبارزات سیاسی هم میتوان گفت: «اگر در تجربههای دینی یک مبارز تحولاتی پیدا شده است، حرکت او هم دینی بوده است».11 «به نظر بنده اگر کسی با قصد قربت با ظلم و استبداد مبارزه کند و این مبارزه همراه تجربه معنوی دینی باشد، قطعاً این عمل دینی او یک عمل دینی است. ; البته اینکه مکانیسم مبارزه با ظلم چیست و جامعه سالم چگونه به وجود میآید مربوط به علم و تجربه و مدیریت دین است»
«ایمان محتوایی دارد که دائماً دچار نوسانها، تغییر شکلها و خطها میشود. انسان با ایمان احساس میکند ممکن است زیر پایش خالی شود. شخص مؤمن با انتخاب مستمر باید دائماً از این ورطهها خود را بیرون کشد. این تصورکه انسان یک بار به تمام حقیقت دست پیدا میکند و پس از آن بر همگان واجب میشود همان گونه بیندیشند که او میاندیشد و کسی نباید او را نقد کند، تصور ساده لوحانه یا خود پسندانهای است»
«دوام یک ایمان، واقعی در یک جامعه در صورتی ممکن است که ایمان، هویت انتخاب آگاهانه را در آن جامعه از دست ندهد; و مؤمنان بتوانند دائماً سخن خود را نو کنند، همان طور که علم و فلسفه و سایر علوم نو میشود»
«در الاهیات اسلام معنای تسلیم که اساس مسلمانی است، تسلیم در برابر حادثه تاریخی آمرزش که یک بار اتفاق افتاده و استمرار دارد نیست، بلکه تسلیم در برابر اراده تکوینی و تشریعی خداوند است که در هر عصر، زنده و فعال است. چون بافت اسلام چنین است معنای دینی مسلمان زیستن در هر عصر، فهم سنت مستمر گذشته و زیستن با آن نیست و سنت دینی، تاریخی و زبانی به مثابه اصل و اساس دوام اسلام و مسلمانی برای مسلمانان مطرح نمیباشد. چون این سنت مطرح نیست تجدد به معنای پیدایش یک آنتیتز در داخل این سنت و سپس رویارویی سنت و تجدد در معنای دینی عقیدتی، هم برای آنان مطرح نیست»
«معنای مسلمانی در هر عصر برقرار کردن یک رابطه زنده و دگرگونساز با خداوند در همان عصر است و خمیرمایه آن، تجربه و فهم شخصی هر انسان از وحی اسلامی است نه یک سنت دینی تاریخی مستمر»
«هر سخنی یک سخن تاریخمند است و به این جهت هیچ بیانی و هیچ سخنی در مورد خداوند جهان سخنی نهایی نیست. فلسفه و الاهیات و کلام و عرفان، تاریخمند هستند»
از آغاز هم فهم مسلمانان دیگر برای دیگران حجت نبوده است. «از آغاز اسلام مسلمانان هر عصر به خود اجازه میدهند در همان عصر به فهم و تفسیر قرآن بپردازند، بدون اینکه فهم و تفسیر مسلمانان عصرهای گذشته برای آنان حجت و الزامآور باشد»
«من که در این عصر زندگی میکنم انسانی هستم متفاوت با انسانهای عصرهای قبل، آگاهیهای من متفاوت است، سازمان روانی و روحی من متفاوت است. من امروز مراجعه میکنم به سنت دینی گدشته خودم؛ یعنی کتاب و سنت و تحلیلها و تجربههای اولیای دین اسلام تا ببینم برای خود من چه تجربهای و چه تعبیری حاصل میشود. ملاک من تجربههایی است که برای خود من حاصل میشود»
«آن چه در باره روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، حکومت، قضاوت، مجازات و معاملات و مانند اینها که به صورت امضائات بیتصرف یا امضائات همراه اصلاح و تعدیل در کتاب و سنت وجود دارد، ابداعات کتاب و سنت به منظور تعیین قوانین جاودانه برای روابط حقوقی خانواده و یا جامعه و یا مسئله حکومت و مانند اینها نمیباشد. در این اصلاحات، آنچه جاودان است اصول ارزشی است که اهداف اصلاحات و تعدیل کتاب و سنت میباشند; چنانکه نظام بردهداری یک شاهد بارز برای این موضوع است»
«اینها همه ناظر به واقعیات آن جامعه است و به مصداقهای ارزشهای کلی مؤمنان در آن عصر و جامعه معین مربوط است و به این ترتیب، آنچه جاودانه است، ارزشهای کلی است و نه روشها و قانونها، آن ارزشهای کلی هم در هر عصری باید تفسیر شوند»
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0