مقاله تبیین برهان معرفت نفس؛ بر مبنای حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تبیین برهان معرفت نفس؛ بر مبنای حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
مقدمه
1 تبیین واژگان حدیث
1ـ1 معرفت
2ـ1 نفس
3ـ1 رب
2 تقریرهای گوناگون از روایت و برهان معرفت نفس
1ـ2 تقریر امتناع
وجه نخست: امتناع به معنای دشواری معرفت
وجه دوم: امتناع معرفت تفصیلی
وجه سوم: امتناع نسبی
وجه چهارم: امتناع معرفت نظری
نقد و بررسی
2ـ2 تقریر امکان
تبیین نخست: معرفت تجربی ساختمان بدن انسان
تبیین دوم: معرفت فلسفی نفس انسان و شئون آن
وجه نخست: معرفت معلول بودن نفس
1 معرفت حدوث نفس
2 معرفت امکان ماهوی نفس
3 معرفت فقر وجودی نفس
وجه دوم: معرفت تجرد نفس
وجه سوم: معرفت حرکت نفس
وجه چهارم: معرفت فاعلیت نفس
تبیین سوم: شناخت عرفانی انسان
وجه اول: آفرینش انسان بر صورت و مثال الهی
وجه دوم: انسان، ظهور حق
وجه سوم: عین ثابت و حقیقت انسان
وجه چهارم: انسان، مربوب اسمی الهی
وجه پنجم: نقص انسان و کمال الهی
تبیین چهارم: معرفت وحیانی نفس
وجه نخست: انسان، خلیفه خدا
وجه دوم: انسان، دارای فطرتی الهی
جمعبندی و نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
الهی قمشه ای، محی الدین مهدی، ده مقاله در حکمت عملی یا اخلاق مرتضوی(ضمیمه حکمت الهی عام و خاص)، بیجا، اسلامی، بیتا
ابن طاووس، علیبن موسی و ابراهیمبن علی کفعمی، محاسبه النفس، قم، موسسه قائم آل محمد(عج)، 1413ق
ابنابی الحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهجالبلاغه، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1404ق
ابنابی جمهور، محمدبن زینالدین، عوالی اللآلی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، قم، دار سید الشهداء للنشر، 1405ق
ابنالتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، بیجا، مکتبه ابنتیمیه، بیتا
ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانى، تهران، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، 1360
ـــــ ، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، 1378
ابنشهر آشوب مازندرانى، محمدبن على، متشابه القرآن، قم، بیدار، 1410ق
ابنعربی، محیىالدین، فصوص الحکم، تهران، دانشگاه الزهرا، 1370
ـــــ ، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر، بیتا
ـــــ ، رساله حقیقه الحقائق(ضمن ده رساله)، تهران، مولى، 1367
ابنعطیه الاندلسی، ابومحمد، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق
اخوان الصفا، بصره، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء، بیروت، الدار الاسلامیه،1412ق
اسفراینی، ابوالمظفر، التبصیر فی الدین، مصر، مطبعه الخانجی، 1374ق
امام صادق(ع) [منسوب]، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمى، 1400ق
امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، ترجمه مهدی الهی قمشهای، بیجا، اسلامی، 1387
آشتیانی، میرزا مهدی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت، تهران، دانشگاه تهران، 1367
آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دار الکتاب الإسلامی،1410ق
ـــــ ، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفى درایتى، قم، دفتر تبلیغات، اسلامی حوزه علمیه قم، 1366
آملی، سیدحیدر، اسرار الشریعه، قم، المعهد الثقافی نورعلینور، 1382
ـــــ ، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران، علمی و فرهنگی، 1386
البحرانی، کمالالدین میثمبن علیبن میثم، شرح علی مائه کلمه لامیرالمومنین(ع)، قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، بیتا
برنجکار، رضا، مبادی خداشناسی در فلسفه یونان و ادیان الاهی، تهران، نبأ، 1375
بقاعی، برهانالدین، مصرع التصوف، مکه، دارالنشر عباساحمدالباز، 1400ق
بهایی، محمدبن حسین، الاربعون حدیثا، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1415ق
البیاضی، زینالدین علیبنیونس، الباب المفتوح الی ما قیل فی النفس و الروح، تحقیق محمد عطایی نظری، قم، مکتبه علامه المجلسی، 1431ق
تجلیل، ابوطالب، پایههای علمی و منطقی عقاید اسلامی، قم، نشر تسنیم،
تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح العقائد النسفیه، تصحیح محمد عدنان درویش، بیجا، بینا، بیتا
تنکابنی، سیدمحمدمهدی، «شرح حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربّه»، مصحح مهدی مهریزی، میراث حدیث شیعه، دفتر اول، فروردین 1377، ص141-172
ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1418ق
جامى، ملاعبدالرحمن، نقد النصوص فى شرح نقش النصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1398ق
جندى، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، مشهد، دانشگاه مشهد، بیتا
جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان، قم، نشر اسراء،
حافظ برسى، رجببن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین(ع)، بیروت، أعلمی، 1422ق
حر عاملی، محمدبن حسن، الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، تهران، دهقان،1380
حسنزاده آملی، حسن، معرفت نفس، تهران، علمی و فرهنگی، 1361
ـــــ ، شرح العیون فى شرح العیون، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1379
ـــــ ، کلمه علیا در توقیفیت اسماء، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1371
ـــــ ، ممدّ الهمم فى شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378
ـــــ ، هزار و یک کلمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1379
حلّی، حسنبن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر اسلامی، 1407 ق
حوت، محمدبندرویش، اسنی المطالب فی احادیث المختلفه المراتب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق
خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، تهران، مؤسسه پاسدار اسلام، 1410 ق
ـــــ ، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، 1372
خوارزمى، حسین، شرح فصوص الحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1379
خوارزمی، موفقبن احمد، المناقب، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1414ق
دهدار شیرازی، محمدبن محمود، رسائل دهدار، به کوشش محمدحسین اکبر سادی، تهران، میراث مکتوب، 1375
ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق
رازی، فخرالدین محمدبنعمر، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا
راغب اصفهانی، حسینبن محمد، الذریعه الی مکارم الشریعه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1375
سبزواری، حاج ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1410ق
ـــــ ، مجموع رسائل، تهران، انجمن حکمت و فلسفه،
سیدمرتضی علمالهدى، علىبن حسین، امالی المرتضى، قاهره، دار الفکر العربی، 1998 م
سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن، الحاوی للفتاوی، بیروت، المکتبه العصریه، 1416ق
شبّر، سیدعبدالله، مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاخبار، بیروت، موسسه النور للمطبوعات، 1407ق
شعیری، محمدبن محمد، جامعالاخبار، نجف، مطبعه حیدریه، بىتا
شهرستانی، هبهالله، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، 1421ق
شیرزاد، امیر، خداشناسی در آینه خودشناسی، کرمانشاه، دانشگاه رازی کرمانشاه، 1386
شیروانی، علی، سرشت انسان پژوهشی در خداشناسی فطری، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376
صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم (ملاصدرا)، اسرار الآیات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1360
ـــــ ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1410ق
ـــــ ، الشواهد الربوبیه، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی،
ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354
صلواتی، عبدالله، «تبیین حکمی و عرفانی حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نزد حضرت امام خمینی(ره)، صدرالمتالهین و ابنعربی»، آینه پژوهش، ش79، فروردین و اردیبهشت1382، ص60-71
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417ق
ـــــ ، نهایه الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1424ق
طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مرتضوى، 1375
طوسی، محمدبنحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالاضواء، 1406ق
عبدالوهاب، شرح کلمات امیرالمؤمنین علیبنابیطالب، قم، جامعه مدرسین، 1390ق
عجلونی، اسماعیلبن محمد، کشف الخفا و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنه الناس، بیروت، مؤسسه الرساله، 1405ق
فتال نیشابورى، محمدبن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، رضى، 1375
فیض کاشانی، محسن، علم الیقین فی اصول الدین، قم، بیدار، بیتا
قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمد مفید، شرح توحید الصدوق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1415ق
قرطبی، ابوعبدالله محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا
قونوى، صدرالدین، فکوک، تصحیح محمد خواجوى، تهران، مولى، 1371
قیصرى، محمدداود، شرح فصوص الحکم، تهران، علمى و فرهنگى، 1375
کاشانی عبدالرزاق، لطائف الاعلام فى اشارات اهل الالهام، تهران، میراث مکتوب، 1379
لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق(ع)،
لیثى واسطى، علىبن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، 1376
مازندرانی، محمد صالحبن احمد، شرح اصول کافی، تهران، المکتبه الإسلامیه، 1382ق
مجلسی، محمدباقر، توحید مفضل، تهران، کتابخانه صدرا، بیتا
ـــــ ، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1404ق
ـــــ ، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق
مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیدالسجادین، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1409ق
مصباح، محمدتقی، خداشناسی در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1386
ـــــ ، انسانشناسی در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388
ـــــ ، آموزش فلسفه، تهران، چاپ و نشر بینالملل، 1383
مطهری، مرتضی، توحید، تهران، صدرا،
مناوی، زینالدین عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ریاض، مکتبه الامام الشافعی، 1408ق
موسوی جزائری، سیدنعمهالله، نور البراهین، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1430ق
نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آلالبیت(ع) لاحیاء التراث، 1408ق
وطواط، رشید، مطلوب کل طالب، قم، منشورات جماعه المدرسین، 1382ق
همدانی اسدآبادی، عبدالجبار احمد بن خلیل(قاضی عبدالجبار)، شرح اصول خمسه، قاهره، مکتبه وهبه، 1416ق
حدیث شریف «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» از جمله احادیث مشهوری است که در زبان اندیشمندان مسلمان، اعم از حکما، عرفا، مفسران و اهل حدیث، رایج و تبیین آن همواره موردنظر بوده است. این بزرگان در تبیین تلازم معرفتی نفس و حق، برآناند تا وجه ملازم را دریابند، و بیان کنند که اساساً چرا معرفت نفس، ما را به معرفت حق میکشاند، و چگونه معرفت نفس، مستلزم معرفت حق است. در این راستا، از حدیث مزبور، دو قرائت اصلی امتناعی و امکانی ارائه شده است و در قرائت امکانی با روشهای تجربی، فلسفی، عرفانی و دینی (قرآنی) به نحوه ملازمه معرفت نفس و معرفت رب پرداختهاند. ما در این مقاله با روش اسنادی ـ تحلیلی این حدیث و تبیینهای آن را بررسی و نیز برهان معرفت نفس را بر مبنای این حدیث تبیین میکنیم
کلیدواژهها: معرفت نفس، معرفت رب، برهان معرفت نفس، علیت نفس، صورت الهی، فطرت.
در طول تاریخ اندیشه، همه متفکران بر شناخت نفس تأکید فراوان ورزیده و در سیره علمی و عملی خویش، به معرفت نفس توجهی ویژه کردهاند. اهمیت معرفت نفس، اغلب هنگام بحث درباره شناخت خداوند کانون توجه اندیشمندان قرار میگرفت و به انحای گوناگون میگفتند «هر که خویش را بشناسد، خدای خویش را خواهد شناخت» و این گفته، مفاد حدیث شریف «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» است
منقولات درباره این حدیث به لحاظ سندی، متنی و معنایی با یکدیگر اختلاف دارند. این حدیث به این شکل بهصورت مرسل در برخی منابع1 از نبی مکرم اسلام (ص) نقل شده و در برخی دیگر از منابع2 به امیرالمؤمنین علی(ع) نسبت داده شده است. از سوی دیگر افرادی همچون ابنتیمیه،3 سمعانی، نووی4 و سیوطی5 به موضوعه بودن آن، تصریح کردهاند
نقلهای دیگر این روایت نیز به صورت «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه»،6 «اعلمکم بنفسه اعلمکم بربه»،7 «اعرفکم بربه اعرفکم بنفسه»8 از پیامبر، و به صورت «اعرف نفسک تعرف ربّک»9 از امام علی(ع) آمده است. در بعضی اخبار نیز آمده است که از پیامبر پرسیدند: کیف الطریق الی معرفه الحق؟ پس پاسخ فرمود: «معرفه النفس»،10 و نیز حکایت شده که برخی همسران پیامبر از ایشان پرسیدند: متی یعرف الانسان ربه؟ پس پاسخ گفتند: «اذا عرف نفسه.»
در روایات بسیار دیگری نیز معرفت نفس افضل المعرفه، افضل الحکمه، غایه المعرفه، انفع العقل، افضل العقل و فوز اکبر، به شمار آمده است، چنانکه از نشناختن نفس به اعظمالجهل تعبیر شده است.12 چنین تعبیراتی درباره معرفت نفس، جایگاه ویژه این نوع معرفت را نشان میدهند؛ تا آنجا که میتوان گفت دلالت افعل تفضیل در روایات مزبور در مرتبه نازلی، برتری و تفاضل را نشان میدهد و در مرتبهای فراتر، نشاندهنده تعین و انحصار معرفت خداوند در آن است
پشتوانه قرآنی این روایات نیز، آیات شریفه ای است که میتوان آنها را بر چند دسته دانست
آیاتی که بر حراست نفس و تأثیر آن بر هدایت، دلالت دارند؛ همانند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» (مائده: 105)؛
آیاتی که بر معرفت حق از طریق معرفت نفس، اشاره دارند؛ همانند: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (فصلت:53)؛ «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (ذاریات: 20-21)؛
آیاتی که بر نیافتن خود بر اثر نیافتن حق دلات دارند؛ همانند: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (حشر: 19)
بنابراین اگرچه این احادیث، بهرغم اشتهار و کثرت نقل در فریقین، فاقد سند متصلاند، مضمون آنها صحیح است و ضعف سند مخل صحت محتوا نیست؛ چراکه معنای آنها میتواند با آیات قرآن تأیید شود. مجموعه این آیات و روایات موجب شدهاند که فلاسفه، متکلمان، عرفا و حتی مفسران و محدثان، به معرفت نفس عنایتی ویژه داشته باشند و در مقام تفسیر و تبیین حدیث یادشده، به بررسی نحوه تلازم معرفت نفس با معرفت رب بپردازند. شرحهای بسیاری بر این روایت، در ضمن مجموعههای شرح حدیث همانند بحارالانوار و مرآهالعقول بیان شده است. همچنین در تکنگاریهایی درباره این حدیث، وجود پرشماری برای بیان این تلازم برشمرده شده است.14 بعضی از این تقریرها، راهی حصولی، مفهومی و ذهنی را پیشروی رونده راه حق میگذارند و برخی راهی میانی، و برخی دیگر نیز حضوری و شهودی بودن این دلیل را پیشنهاد میدهند که هر کدام درخور اهمیت است؛ اما آنچه در این شرحها و تقریرها مشاهده میشود، عدم دستهبندی منسجم و منطقی وجوه تلازم است؛ به گونهای که اغلب به بیان شرح حدیث بدون اشاره به نوع تبیین و تقریر مطرحشده بسنده شده است و به نتیجه مترتب بر آن و نیز به رابطه این حدیث و برهان مبتنی بر آن با دیگر براهین خداشناسی پرداخته نشده است
بنابراین در این مقاله ما به دنبال تقریرهای گوناگون برهان معرفت نفس بر مبنای این حدیث و وجوه تلازم یادشده برای آن هستیم و در مرتبه بعد، رابطه این برهان را با دیگر براهین خداشناسی میکاویم. برای این منظور، نخست تقریرهای گوناگون این روایت را براساس چینش منطقی مقدمات برهان، به دو تقریر امتناع و امکان تقسیم میکنیم و در ادامه به تبیین هریک از این تقریرها میپردازیم و در تقریر امکانی، با استفاده از روشهای تجربی، فلسفی، عرفانی و دینی (قرآنی)، مهمترین وجوه تلازم معرفت نفس و معرفت رب را برخواهیم شمرد، و در صورت لزوم، به تحلیل و نقد تقریرها و وجوه مزبور میپردازیم. سرانجام با جمعبندی وجوه مطرحشده، به رابطه برهان معرفت نفس با دیگر براهینِ اثبات وجود خدا نیز اشارهای میکنیم. پیش از همه بایسته است اشارهای مختصر به مفاهیم بهکاررفته در این روایت داشته باشیم
معرفت بر دو قسم حضوری و حصولی است. معرفت حضوری، که در آن معلوم به وجود خود نزد عالم حاضر است،15 تابع مرتبه وجودی عارف است. هر قدر مرتبه وجودی او کاملتر باشد، معرفت وی نیز قوی تر خواهد بود و از آن به معرفت شهودی نیز تعبیر می شود. در معرفت حصولی معلوم به وجود خود نزد عالم حاضر نیست و عالم از طریق صور و مفاهیم ذهنی از آن آگاهی می یابد
از سوی دیگر براساس روش کسب معرفت، معارف به چهار دسته تجربی، فلسفی، عرفانی و قرآنی (دینی یا نقلی) تقسیم شدهاند. بنابراین مسئله دیگری که در تبیین این حدیث باید کانون بررسی قرار گیرد، این است که براساس کدام روشِ شناخت نفس، فرد میتواند به شناخت رب نایل شود؛ به عبارتدیگر آیا شناخت انسان از جهت ارگانیزم پیچیده جسمش نردبان شناخت خداست؟ یا به منزله موجودی ممکنالوجود و معلول؟ و یا از آن روی که مثال پروردگار خویش است و این ویژگی تنها در اوست؟ یا از جهت اینکه فطرت او بر توحید سرشته شده است و هر کس بر این ویژگی خویش بنگرد خدا را هم میبیند، و یا از آن روی که خلیفهالله است و شناخت خلیفه، نردبان شناخت مستخلفعنه است؟
مسئله سومی که در بحث معرفت و درباره برهان معرفت نفس و این روایت باید بررسی شود، مسئله اجمال و تفصیل در علم است؛ یعنی آیا شناخت پروردگار که در پرتو شناخت نفس حاصل میشود، شناختی اجمالی است یا تفصیلی؟ بهعبارتدیگر آیا شناخت ذات نفس، موجب شناخت ذات پروردگار و شناخت اوصاف نفس، مستلزم شناخت اوصاف رب و شناخت افعال، مستلزم شناخت افعال رب و; است؟ یا تنها از شناخت ذات و ویژگیهای آدمی، وجود رب به گونه اجمالی اثبات میشود، نه بهتفصیل؟
معرفت آدمی به نفس و نیز پروردگار، میتواند بر حسب هریک از روشهای مزبور باشد که بر اساس هریک از این معانی، تقریری متفاوت ارائه خواهد شد
از دیدگاه هستیشناسی مراد از نفس در روایت من عرف نفسه چیست؟ «نفس» حقیقتی است که هر کس در مقام اشاره به آن از واژه «من» استفاده می کند. این حقیقت که هر کس بهوضوح آن را در خود می یابد و خود را عین آن می داند، همان نفس است؛ اما در اینکه حقیقت این امر چیست، میان اندیشمندان اختلاف است. برخی اندیشمندان آن را به معنای نفس مجرد در مقابل بدن میدانند، و برخی دیگر همان بدن و جسم مادیای که زیستشناسان میگویند به شمارش میآورند. البته برخی دیگر نیز معتقدند که نفس در این حدیث به معنای «خود»، یعنی انسان مرکب از نفس و بدن است. تفسیر حدیث معرفت نفس، در مواردی مبتنی بر این تعریفهاست. از سوی دیگر برخی دیگر از اندیشمندان معانی دیگری را از نفس، همانند انسان کامل، خلیفهالله و فطرت در این حدیث مدنظر قرار دادهاند و بر اساس آن، تبیینهایی متفاوت ارائه کردهاند
گرچه رب یکی از اسمای الهی است که ناظر به صفت ربوبیت است، از آنجا که در غالب موارد، چه در احادیث و چه در بیانات متدینان، به معنای ذات باریتعالی و معادل الله بهکار رفته، در این حدیث نیز به همین معنای شایع است و ناظر به اسم یا صفتی ویژه از خداوند نیست
این حدیث شریف در برهان معرفت نفس، نقش مقدمه نخست را دارد؛ اما ازآنجاکه در روایت، مقدمه دوم بیان نشده، لذا تقریر منطقی این برهان را به سه صورت میتوان ارائه کرد
اگر در مقدمه دوم گفته شود: هر انسانی خود را میشناسد (اثبات مقدم)، نتیجه این خواهد شد که هر انسانی خدا را میشناسد؛
اگر مقدمه دوم نفی تالی باشد و گفته شود: هیچگاه انسان خدا را نمیشناسد، نتیجه میشود که هیچگاه انسان خود را نمیشناسد؛
اینکه تلازم بین معرفت نفس و معرفت رب (در مقدمه نخست) را از نوع تلازم اکید (و بهاصطلاح منطق نمادی دوشرطی) بدانیم؛ آنگاه انکار معرفت نفس نیز موجب انکار معرفت رب خواهد بود
بنابراین در مجموع می توان دو دسته کلی از تفاسیر برای این حدیث شریف ارائه کرد: نخست، تفسیری که بر «محال بودن معرفت نفس و در نتیجه امتناع معرفت رب» یا «امتناع معرفت رب و در نتیجه محال بودن معرفت نفس» تکیه می کند؛ و دوم، تفسیری که بنابر «امکان معرفت نفس»، به تبیین نسبت آن با «معرفت رب» میپردازد
به نظر برخی از دانشمندان در این حدیث نوعی «تعلیق به محال» وجود دارد؛ بهگونهای که تلازم معرفتی نفس و حق را نفی میکند.16 اساس این رهیافت مبتنی بر آن است که همانگونه که معرفت نفس ناممکن است، معرفت رب نیز محال است؛ بنابراین نه نفس شناختپذیر است نه رب. عدهای این سخن خدای تعالی را در آیه «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً» (اسراء: 85) مؤید این مطلب دانستهاند
البته برخی18 نیز به شق دیگر تقریر امتناع توجه داشتهاند و امتناع معرفت رب را دلیلی بر امتناع معرفت نفس دانستهاند، و برای تأیید این نظر به روایاتی از قبیل «ما عرفناک حقّ معرفتک، وما عبدناک حقّ عبادتک»19، «العجز عن معرفتک کمال معرفتک»، «وعجزت العقول عن بلوغ معرفتک»،20 و «وعجزت الأوهام عن إدراک کنه جمالک»21 استناد کردهاند
در تبیین این تقریر، چهار وجه بیان شده است که در ادامه آنها را بیان میکنیم و سرانجام به بررسی این تقریر و تبیینهای مطرحشده میپردازیم
برخی عدم شناخت نفس و بهتبع آن، امتناع شناخت حق را به معنای دشوار دانستن معرفت نفس، و امتناع معرفت را مرادف با دشوار بودن آن دانستهاند. این نوع تلقی از امتناع معرفت، به دلیل فضای حاکم بر حکمت متعالیه است؛ زیرا در فلسفه صدرایی، انسان دارای ثبات وجودی نیست، بلکه موجودی سیال است که دمبهدم درجاتی از وجود را درمینوردد و در هیچ مرتبه و مقامی از هستی، ایستا نیست و در هویت خویش، مقام معلومی ندارد و درجه معینی از هستی را به خود اختصاص نمیدهد. او دارای مقامات و درجات پرشمار و فراوانی است و در سیر تکاملی خویش حد یقف ندارد؛ لذا ادراک حقیقت و فهم هویت چنین موجودی، بس دشوار خواهد بود
ما میتوانیم فیالجمله نفس را شناخته، از این ناحیه، حق را بهاجمال بشناسیم؛ اما معرفت تفصیلی به کنه نفس متعذّر است و به تبع آن امکان دسترس به معرفت تفصیلی حق، ممتنع است
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0